ایران به کانون انقراض حیات وحش تبدیل شده است! / محیط‌زیست ایران گرفتار سازمانی کم توان و کم‌اختیار + فیلم
تبلیغات

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، نیم‌قرن است که حیات‌وحش ایران آرام و بی‌صدا می‌میرد و ما فقط شاهد بوده‌ایم. در پنجاه سال گذشته ۷۰ درصد گونه‌های برجسته جانوری کشور نابود شده‌اند؛ گونه‌هایی که بخشی از هویت سرزمینی ما بودند، امروز یا منقرض شده‌اند یا در آخرین مراحل حیات دست‌وپا می‌زنند. در روز حفاظت از حیات‌وحش، پرسش روشن و بی‌تعارف این است که  چرا کشوری با این ظرفیت زیستی، به یکی از کانون‌های انقراض در منطقه تبدیل شده است؟

بر اساس اعلام سازمان حفاظت محیط‌زیست، امروز حدود ۷۶ گونه جانوری ایران در فهرست قرمز IUCN قرار دارد. از یوزپلنگ آسیایی ،نماد ملی ، که حالا به مرز انقراض رسیده، تا گورخر ایرانی، گوزن زرد، فک خزری، هوبره، تمساح پوزه‌کوتاه، پلنگ، خرس سیاه و پرندگان مهاجری که دیگر به ایران «اعتماد» نمی‌کنند.

در کشور بیش از ۲ هزار گونه جانوری خشکی و آب‌های داخلی شناسایی شده؛ اما آنچه اهمیت دارد سرنوشت این گونه‌هاست، نه فقط تعدادشان. زیستگاه‌ها در حال تکه‌تکه شدن‌اند، جمعیت‌ها رو به زوال‌اند و بسیاری از گونه‌ها حتی بدون آنکه ثبت شوند، از دست می‌روند.

دقیقاً چه نهادی جز دولت و سازمان حفاظت محیط‌زیست باید ستون اصلی حفاظت باشد؟بله، مشارکت مردمی ضروری است، اما، آیا مردم باید جلوی شکارچیان سازمان‌یافته بایستند؟آیا مردم باید با لودرهای پروژه‌های عمرانی که زیستگاه‌ها را می‌بلعند مقابله کنند؟آیا مردم باید جایگزین کمبود هزاران محیط‌بان شوند؟

حقیقت تلخ این است که بار حفاظت از حیات‌وحش سال‌هاست از دوش ساختارهای رسمی برداشته و بر دوش طبیعت‌دوستان، فعالان مدنی و محیط‌بانان کم‌تجهیزات انداخته شده است.

انقراض؛ نتیجه زنجیره‌ای از تصمیم‌های غلط

حیات‌وحش ایران قربانی یک عامل نیست؛ قربانی مجموعه‌ای از بی‌توجهی‌های طولانی‌مدت است. تخریب گسترده زیستگاه‌ها یکی از علل اصلی است.جاده‌سازی، سدسازی، معدن‌کاوی، توسعه بی‌رویه شهرها و ویلاسازی در حساس‌ترین مناطق، زیستگاه‌ها را تکه‌تکه کرده. یوزپلنگ امروز بیشتر از شکارچیان، قربانی جاده‌هاست.

 شکار غیرقانونی و تجارت حیات‌وحش از علل دیگر است، بازار قاچاق پرندگان شکاری، گوشت حیات‌وحش، پوست و اعضای بدن حیوانات به یک شبکه سازمان‌یافته تبدیل شده است.خشکسالی، بحران آب و مدیریت نادرست منابع طبیعی علت دیگر است.تالاب‌ها خشک می‌شوند، پوشش گیاهی نابود شده و زنجیره غذایی جانوران از هم می‌پاشد. ضعف بودجه، تجهیزات و آموزش محیط‌بانان دیگر علت است. در کشوری با این وسعت، تعداد محیط‌بانان و امکانات آنها در حد یک پارک کوچک اروپایی است، نه یک سرزمین با اقلیم‌های متنوع و زیستگاه‌های کم‌نظیر.

یوزپلنگ آسیایی؛ نماد یک شکست ملی

یوز تنها یک گونه در حال انقراض نیست؛ آیینه‌ای است که همه ضعف‌های مدیریتی ما را نشان می‌دهد، جمعیت اندک،نبود برنامه تکثیر علمی،جاده‌کشی در کریدورهای مهاجرت،نبود بودجه پایدار،اختلافات مدیریتی،برخورد امنیتی با منتقدان،این سرنوشت یک گونه نیست؛ سرنوشت یک کشور است.

روز حیات‌وحش، روز مطالبه‌گری؛ نه روز شعار

واقعیت این است که حیات‌وحش ایران در وضعیت اورژانسی قرار دارد.هیچ برنامه نجاتی موفق نمی‌شود مگر آنکه، دولت مسئولیت اصلی را بپذیرد و برگرداند.بودجه و تجهیزات محیط‌بانان چند برابر شود.پروژه‌های تخریب‌گر زیستگاه متوقف یا اصلاح شوند.حفاظت علمی جای سیاست‌زدگی را بگیرد.اطلاعات دقیق، آزاد و شفاف به مردم داده شود.مشارکت مردمی واقعی و سازمان‌یافته شکل بگیرد؛ نه صرفاً به مردم توصیه شود که حساس باشند.

 زنگ خطر سال‌هاست به صدا درآمده

امروز روز حفاظت از حیات‌وحش است، اما در ایران روز اعلام وضعیت قرمز طبیعت است.اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، نسل آینده ایران بسیاری از گونه‌هایی را که امروز نامشان را می‌بریم، فقط در کتاب‌ها خواهد دید.حیات‌وحش رمز بقاست، نه یک «هزینه اضافی» و اگر کشور نتواند گونه‌هایش را حفظ کند، دیر یا زود اکوسیستم‌ها فرومی‌پاشند؛ و با آن‌ها، زندگی ما.حیات‌وحش ایران امروز نه قربانی طبیعت، بلکه قربانی تصمیم‌های ماست.

محیط‌زیست ایران گرفتار سازمانی ناتوان و کم اختیار

در پنج دهه اخیر، سازمان حفاظت محیط‌زیست به‌جای تبدیل شدن به نهادی علمی، مستقل و صاحب اقتدار، به ساختاری سیاست‌زده، کم‌توان و گرفتار تصمیم‌های غیرکارشناسی بدل شده است. نبود سیستم ملی پایش داده‌های زیستی، ضعف شدید در برنامه‌ریزی مبتنی بر علم، نبود طرح‌های مدیریت استاندارد برای مناطق حفاظت‌شده و کمبود فاجعه‌بار نیرو و تجهیزات محیط‌بانان، این سازمان را از مأموریت اصلی‌اش دور کرده است. تأیید پروژه‌های مخرب بدون ارزیابی واقعی، نادیده‌گرفتن هشدار کارشناسان مستقل، و انتشار ناقص و غیرشفاف اطلاعات باعث شده فرایند حفاظت نه بر اساس واقعیات میدانی، بلکه بر پایه مصلحت‌های کوتاه‌مدت سیاسی اداره شود؛ مصلحت‌هایی که مستقیم‌ترین ضربه را به زیستگاه‌ها و جمعیت گونه‌های در آستانه انقراض می‌زنند.

این ضعف ساختاری در مدیریت بحران‌های زیستی آشکارتر از همیشه دیده می‌شود؛ از نحوه برخورد با یوزپلنگ آسیایی و گور ایرانی تا وضعیت فک خزری و خرس سیاه آسیایی، جایی که برنامه‌های نجات یا نیمه‌کاره رها شده‌اند یا اساساً با استانداردهای جهانی فاصله دارند. در شرایطی که زیستگاه‌ها تکه‌تکه می‌شوند و شبکه‌های شکار و قاچاق قدرت گرفته‌اند، سازمانی که باید سپر حیات‌وحش باشد عملاً به نهادی واکنشی و منفعل تبدیل شده است. حقیقت این است: حیات‌وحش ایران نه فقط قربانی بحران آب و شکارچیان، بلکه قربانی نبود اراده، دانش و استقلال مدیریتی در بالاترین سطح سازمان محیط‌زیست است؛ ضعفی که اگر اصلاح نشود، روند انقراض گونه‌ها در ایران برگشت‌ناپذیر خواهد شد.

 

 

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی