رکنا گزارش می دهد،
روایت مدرسه ای که زباله تولید نمی کرد / از مشارکت دانش آموزان برای تمیز کردن کلاس تا ممنوعیت استفاده از پلاستیک در مدرسه + فیلم
رکنا: ماهری، مدیر سابق مدرسه، با اجرای برنامههای خلاقانه محیطزیستی در مدرسه پروین اعتصامی شهر قدس، توانست فرهنگ مسئولیتپذیری و حفاظت از طبیعت را در میان دانشآموزان نهادینه کند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، خدیجه ماهری، مدیر سابق مدرسه پروین اعتصامی در شهر قدس و فعال محیطزیست در گفتوگو با رکنا گفت: من ۱۵ سال مدیر مدرسه بودم و همیشه دغدغه محیطزیست را داشتم. از وضعیتی که میدیدم ناراحت میشدم؛ از اینهمه بیتوجهی نسبت به طبیعت. در حالی که طبق اصل پنجاهم قانون اساسی، حفاظت از محیطزیست وظیفه همگانی است؛ چرا در آموزش و پرورش که متولی آموزش نسل آینده است، نسبت به این موضوع بیتفاوت هستیم؟ در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش شش ساحت تربیتی تعریف شده که یکی از آنها، ساحت زیستی و بدنی است. در همین بخش نیز تاکید شده آموزشهای محیطزیستی باید متناسب با سن دانشآموزان در مقاطع مختلف ارائه شود تا بچهها هم محیطزیست را بشناسند، هم برای مشکلات آن راهحل پیدا کنند.
او ادامه داد: در چنین مسائلی آموزش نقش اصلی را دارد. ما باید از مدرسه شروع کنیم و سواد محیطزیستی دانشآموزان را بالا ببریم. من چه زمانی که معلم بودم و چه زمانی که مدیر شدم، همیشه سعی کردم بچهها را نسبت به محیط اطرافشان حساس کنم. مثلا وقتی دانشآموز مدادش را میتراشید و خاکارهها را روی زمین میریخت یا بیسکویت میخورد و بستهاش را زمین میانداخت، بیتفاوت از کنار آن نمیگذشتم. این رفتارها برایم سوال بود: چرا بچهای که ما تربیت میکنیم، نباید بداند زمین تمیز یعنی احترام به خودش؟
ماهری گفت: سال ۹۶ که در شهر قدس معلم کلاس اول ابتدایی پسرانه بودم، با ۳۸ دانشآموز کار میکردم. با اینکه بچهها کوچک بودند و زود خسته میشدند، یادشان داده بودم هر روز زیر میز خودشان را تمیز کنند. جارو میآوردیم، نیمکتها را جابهجا میکردیم و خود بچهها یاد گرفتند تمیزی محیط کارشان وظیفه خودشان است.
او افزود: وقتی مدیر شدم، دامنه کار وسیعتر شد. دیگر فقط ۳۰ دانشآموز نبودند، بلکه ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر دانشآموز و چند ده معلم در اختیارم بودند. از زنگ تفریح تا صبحگاه، از جلسات انجمن اولیا و مربیان تا شورای دانشآموزی، همه را تبدیل به فرصت آموزش محیطزیستی کردم. من خودم در حیاط مدرسه الگو بودم. اگر میدیدم زبالهای روی زمین افتاده، خم میشدم و برمیداشتم. چند روز بعد بچهها هم همین کار را میکردند. حتی میگفتند خانم، شما چرا برمیدارید؟ ما انجام میدهیم. و من میگفتم: فرقی ندارد، من هم یکی از شما هستم. همین رفتارها باعث شد روحیه مسئولیتپذیری در مدرسه نهادینه شود.
این مدیر سابق ادامه داد: صبحگاه و ظهرگاه، وقتی میکروفون در دستم بود، از فرصت استفاده میکردم تا آموزشهای محیطزیستی بدهم. یکی از طرحهایی که در مدرسهمان اجرا شد، ممنوعیت ورود پلاستیک بود. فقط با یک جمله هم نگفتیم از فردا پلاستیک نیاورید، بلکه برایش برنامه داشتیم. بنری نصب کردیم با عنوان «ورود پلاستیک به مدرسه پروین اعتصامی ممنوع است» و بهصورت مستمر آموزش میدادیم چرا و چطور باید این قانون را رعایت کرد.
او افزود: طرح «لقمه سالم» هم یکی دیگر از برنامههای ما بود. قرار گذاشتیم دانشآموزان صبحها نان، پنیر، گردو، خرما یا تخممرغ آبپز بیاورند. هیچکس حق نداشت خوراکی صنعتی یا بستهبندی پلاستیکی بیاورد. بچهها لقمهشان را در کیفهای پارچهای مخصوص میگذاشتند. ساعت هشت صبح، همه با هم صبحانه میخوردند. هم تغذیه سالمتر بود، هم پسماند کمتری تولید میشد.
ماهری گفت: خرید آب معدنی هم در مدرسه ممنوع بود. هر دانشآموز باید قمقمه مخصوص خودش را میآورد که اسمش روی آن نوشته شده بود. همین دو کار ساده حذف بطری پلاستیکی و استفاده از قمقمه دائمی باعث شد حجم زباله مدرسه از پنج کیسه بزرگ در روز به یک یا دو کیسه کاهش پیدا کند.
او با اشاره به طرح دیگری در مدرسه گفت: ما طرحی داشتیم به نام لباس سالم، زباله نیست. لباس فرم مدرسه را هر سال عوض نمیکردیم. خانوادهها لباسهایی را که کوچک شده اما سالم بود، میشستند، اتو میکردند و در کاور به مدرسه تحویل میدادند تا به دانشآموزان کوچکتر داده شود. جالب این بود که هیچکس در مدرسه متلک نمیانداخت یا احساس خجالت نمیکرد، چون همه لباسها یکشکل بودند.
ماهری ادامه داد: در مدرسه ما در بطریهای پلاستیکی هم جمعآوری میشد. با همکاری یک گروه خیریه، از محل فروش آنها توانستیم ۴۰ ویلچر برای دانشآموزان معلول بیبضاعت تهیه کنیم. خودمان این ویلچرها را به خانه یا مدرسه آن بچهها رساندیم.
او افزود: بچههای مدرسه پروین اعتصامی حتی در دامنههای زاگرس یک درخت به نام مدرسهشان کاشتند. در پایان هر سال تحصیلی هم دفتر و کتابهای باطله دانشآموزان را جمعآوری میکردیم و از محل فروش آنها، کاغذ و لوازم مورد نیاز مدرسه را تامین میکردیم. یکی دیگر از کارهای مهممان جمعآوری باتریهای قلمی بود که یکی از خطرناکترین زبالهها به حساب میآیند، چون حاوی هزاران ماده سمیاند. این باتریها را هم به گروههای بازیافت تحویل میدادیم تا به شکل ایمن دفع شوند.
ماهری تاکید کرد: در مدرسه آموزش تفکیک زباله بهصورت عملی انجام میشد. یاد گرفته بودیم که نباید همه زبالهها را در یک کیسه بریزیم. حتی ساخت «خشکاله» را به بچهها آموزش دادیم؛ یعنی زباله خشکِ خوراکیها را جدا کنند و در گوشهای از حیاط مدرسه خشک کنند تا بتوان آن را به عنوان علوفه به دامداریها داد. شهر قدس چون خودش دامداری زیاد داشت، این آموزشها کاملا کاربردی بود و دانشآموزان یاد گرفتند چطور پسماند خانگی را هم به چرخه استفاده برگردانند.
وی در ادامه گفتوگو با تاکید بر اهمیت آموزش غیرمستقیم افزود: برای دانشآموزان مجموعهای از بازیهای محیطزیستی جمعآوری کرده بودم تا آموزش در قالب سرگرمی انجام شود. روش من همیشه مبتنی بر خلاقیت بود؛ مفاهیم محیطزیستی را با نقاشی، روزنامهدیواری و کاردستی به بچهها منتقل میکردیم. دیوارهای مدرسه پر از آثار دانشآموزان بود؛ هر نقاشی و هر تصویر، خودش یک پیام محیطزیستی داشت. بچهها با دیدن همان تصاویر ساده، یاد میگرفتند که چطور باید از زمین، آب و هوایی که در آن زندگی میکنند محافظت کنند.
او ادامه داد: در مدرسه ما هیچ مناسبتی مربوط به محیطزیست بیتوجه نمیماند. در روز زمین پاک، روز درختکاری، روز هوای پاک و مناسبتهای مشابه، حتما نمایشگاه برگزار میکردیم. مدرسه پروین اعتصامی در واقع اولین خانه محیطزیست در غرب استان تهران بود؛ سالهاست که با همین عنوان فعالیت میکند و گزارش تمام کارهای محیطزیستیمان را به سازمان حفاظت محیطزیست کشور ارسال میکنیم.
ماهری در پاسخ به این سوال که چه شد از آموزش و پرورش جدا شد، با اندوه گفت: من بهسختی از مدرسه دل کندم. بازنشستگی برای من انتخاب نبود، تحمیل شد. احساس میکردم بیانصافی شد. در اداره، همیشه محدودم میکردند و جلوی بسیاری از فعالیتهایم را میگرفتند. اما چون در سند تحول بنیادین، ساحت زیستی و بدنی وجود دارد، همیشه با استناد به همان ساحت از برنامههایم دفاع میکردم. به آنها میگفتم: شما در اداره آموزش و پرورش شهر قدس دستکم ۵۰ اتاق دارید، اما هیچکدام از شما مستنداتی ندارید که نشان دهد من در کارم کوتاهی کردهام. پس چرا باید جلوی فعالیت آموزشی و فرهنگی من گرفته شود؟
او با ناراحتی از آخرین روز کاریاش یاد کرد و گفت: یکی از معاونان اداره آمد و گفت که مرا از مدرسه برمیدارد، چون مدیر باید فقط به کارهای اداری و مدیریتی بپردازد. در حالیکه من بیشتر فعالیتهایم را در فضای مجازی و از طریق کانال پیامرسان شاد انجام میدادم. بدون آنکه زمان آموزشی دانشآموزان گرفته شود، مباحث محیطزیستی را آنجا منتشر میکردم. در واقع از طریق این کانال، نه فقط با دانش آموزان؛ بلکه با خانوادههایشان هم در ارتباط بودم. هر پیامی که میگذاشتم، به دست حدود ۵۰۰ خانواده میرسید و این یعنی آموزش محیطزیستی در سطح یک محله بزرگ.
ماهری افزود: من فکر میکنم سازمان حفاظت محیطزیست کشور باید ارتباطش را با دانشآموزان تقویت کند. الان ما حدود ۱۶ تا ۱۷ میلیون دانشآموز داریم؛ عددی که اگر هرکدامشان دغدغهمند شوند، کشور دگرگون خواهد شد. مثلا فقط دو یا سه میلیون از این دانشآموزان کلاس اول ابتداییاند، و اولین درسشان درباره آب است. در حالی که کشور ما در بحران جدی آب قرار دارد و نمیدانیم تا چند سال آینده اصلا آبی برای مصرف خواهیم داشت یا نه. نرخ فرونشست زمین در ایران به ۳۵ سانتیمتر رسیده، و این یعنی وضعیت بحرانی. من خودم با اینکه تحصیلاتم در رشته معارف بود، هیچ آموزشی درباره محیطزیست ندیده بودم؛ اما دغدغهام باعث شد وارد این مسیر شوم.
در پاسخ به این سوال که استقبال بچهها از این برنامه چطور بود؟ گفت: عالی. بهترین حامیان من دانشآموزانم بودند. هر روز صبح، بین ساعت ۷:۳۰ تا ۸، گوشهای از حیاط مدرسه که سکوی صبحگاه بود، محل جمعآوری زبالههای بازیافتی شده بود. بچهها از درِ مدرسه که وارد میشدند، درب بطری، پلاستیک، دفتر باطله یا باتریهای قلمی را میآوردند و به من تحویل میدادند. من هم ازشان عکس میگرفتم و در کانال مدرسه میگذاشتم. بزرگترین دلخوشیشان این بود که عکسشان منتشر شود و همه بدانند «دوستدار محیطزیست» هستند.
این مدیر سابق مدرسه در پایان تاکید کرد: ما باید آموزش بدهیم و نسل جدید را دغدغهمند بار بیاوریم. اگر امروز ۱۷ میلیون دانشآموز را با مفاهیمی مثل تغییرات اقلیمی، بحران آب و انرژی آشنا کنیم، آینده کشور تغییر میکند. گفته میشود تا ۵۰ سال دیگر دریای خزر را از دست خواهیم داد؛ اما من باور دارم راه نجات، آموزش است. فقط با آموزش میتوانیم نسلی تربیت کنیم که دیگر با محیطزیست رفتار دشمنانه نداشته باشد، بلکه آن را بخشی از جان خود بداند.
ارسال نظر