فیلم/ زیباترین شعری که اگر بشنوی هزار برابر بیشتر از قبل عاشق میشوی/عاشقانهای بیهمتا از علی ضیاء با سروده یاسر قنبرلو
دکلمه عاشقانه و بینظیر علی ضیا با شعری از یاسر قنبرلو را در این ویدئو بشنوید؛ زیباترین شعر برای تجربه عشق عمیقتر!
عاشقانهای ناب از علی ضیاء به همراه شعر یاسر قنبرلو
علی ضیاء ، مجری برجسته برنامههای تلویزیونی، با به اشتراکگذاری یک اثر جدید، بار دیگر دلهای مخاطبان خود را به تسخیر درآورد. این اثر که با سرودهای از یاسر قنبرلو همراه است، به گفته بسیاری از کاربران، یکی از زیباترین اشعار در حوزه عاشقانهها به شمار میرود.
اثری که شما را به عمق احساسات عاشقانه میبرد
علی ضیاء که در تاریخ بیست و ششم شهریور ماه سال ۱۳۶۴ در کاشان چشم به جهان گشود، این بار با اثری از جنس عشق و احساسات دلها را جلب کرده است. او که به خاطر برنامههای تلویزیونیاش در میان مردم محبوبیت فراوانی دارد، با این همکاری ادبی توانسته اثری بیهمتا خلق کند. اگر این شعر را بشنوید، مطمئناً متأثر خواهید شد و عشق را از نگاهی هزار برابر عمیقتر تجربه میکنید.
زندگینامه مختصر از علی ضیاء
علی ضیاء در خانوادهای چهار نفره متولد شد و فرزند آخر خانواده است. او یک خواهر به نام شیما دارد. مادر علی ضیاء که شهره احدیث نام دارد، نویسنده است و پدرش، سید حسین ضیا ، به تجارت مشغول بوده است. ریشه خانوادگی او و تحصیلاتش در کنار تجربههای متنوع نقش مهمی در موفقیت وی ایفا کرده است.
ویدئوی این اثر عاشقانه را مشاهده کنید
برای مشاهده این اثر زیبا و شنیدن شعر فوقالعاده همراه با حس و حال متفاوت ارائهشده توسط علی ضیاء، ویدئوی زیر را ببینید:
از تنم تا تنش یک وجب بود
وقت چسبیدن ِ لب به لب بود
عقل ! امّـا جدایی طلب بود
بود ! امـّـا دخالت نمی کرد!
عشق ِ من ، لکه ی دامنش بود
من حواسم به پیراهنش بود
او حواسش به مرز تنش بود
بود! امــّا رعایت نمی کرد !!
آن شب از جان مستم چه میخواست
دست او روی دستم چه میخواست
وسوسه از شکستم چه میخواست
تف بر این ارتجاع ِ صعودی !
دستش افتاد در موج موبم
پاره شد جامه از رو به رویم!
مانده ام از چه چیزی بگویم !
آه یوسف ! تو دیگر که بودی …
عقل میگوید : « این کار زشت است »
عشق میگوید : « این سرنوشت است !
اولین درب های بهشت است
آخرین دکمه های لباســش ! »
باز کردم ! رسیدم به آتش !
آتش ، امّــا برای سیاوَش !
خیره در سرخی ِ التماسش
غرق در آبی ِ چشم هایش
من حواسم به او … او حواسش …
آخرین دکمه های لباسش …
آخرین دکمه های لباسش …
یاسر قنبرلو
ارسال نظر