رکنا گزارش می دهد
قتلعام سبز در هیرکانی؛ مردم رها میکنند، مسئولان نگاه میکنند و هیچ! + فیلم
رکنا، در مازندران و گیلان، جنگلهای هیرکانی هر روز بیشتر از قبل زیر زبالههای رها شده و خاکستر آتشهای روشن شده توسط گردشگران و محلیها له میشوند. مردم می گویند عاشق طبیعتاند اما زباله میریزند و مسئولان عاشق وعده دادناند اما کاری نمیکنند. نتیجه؟ سبزترین میراث ایران آرامآرام به خاک و خاکستر تبدیل میشود و هیچ کسی پاسخگو نیست.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، جنگلهای هیرکانی، این گنجینه بیبدیل طبیعی ایران، امروز در خطر جدی هستند. از سواحل دریای خزر تا دامنههای البرز، شاخهها زیر فشار زبالههای رها شده خم شدهاند، خاک با پلاستیک و ظروف یکبار مصرف پوشیده شده و بوتهها زیر آتشهای کوچک روشن شده توسط گردشگران و محلیها خاکستر میشوند. این تصویر، هر روز در مازندران و گیلان تکرار میشود و نه تنها نشانگر نابودی اکوسیستم هیرکانی است، بلکه پرده از سهلانگاری گسترده مسئولان و مردم برمیدارد.
وقتی صحبت از زباله در جنگل میشود، مسئولان به مردم هشدار میدهند که «نباید زباله بریزید»، اما در عمل هیچ اقدام مؤثری برای پیشگیری یا جمعآوری زباله انجام نمیدهند. لیست وعدههای آنها بلندبالاست و بیان می کنند که قصد دارند سیستم پیشرفته جمع آوری زباله به میدان بیاورند، از ایجاد مخازن زباله، سیستم پاکسازی منظم، آموزش عمومی و گردشگری مسئولانه، اجرای جریمههای محیطزیستی و حتی ساماندهی مسیرهای پررفتوآمد می گویند اما هیچ کدام محقق نشده است. نتیجه این میشود که جنگلها هر روز کمتر به طبیعت شبیهاند و بیشتر شبیه انبار زباله و خاکستر.
مردم هم به تناقض گرفتارند، همه عاشق هیرکانی هستند و در شبکههای اجتماعی یا محافل عمومی از عشق به طبیعت و ایران میگویند؛ اما وقتی پای حفاظت میرسد، بسیاری از آنها راحت از کنار رها کردن زباله میگذرند و به کمبود مخازن و مسئولیت دیگران اشاره میکنند. این چرخه بیپایان بیتفاوتی، هر روز ضربهای تازه به جنگلها وارد میکند.
واقعیت این است که جنگلهای هیرکانی قربانی شکست مدیریتی و فقدان اراده سیاسی شدهاند. نبود زیرساختهای جمعآوری زباله، کمبود نظارت قانونی، ناکارآمدی طرحهای حفاظتی و ضعف آموزش زیستمحیطی، همه دست به دست هم دادهاند تا سبزترین میراث ایران به خاک و خاکستر تبدیل شود.
اگر مسیر فعلی ادامه یابد، دیگر از جنگلهای هیرکانی اثری نخواهد بود و نسلهای آینده ایران تنها میتوانند عکسهای قدیمی را نگاه کنند. اینجا دیگر وقت شعار و وعده نیست؛ وقت مطالبهگری جدی، اجرای قانون، ایجاد زیرساخت پایدار و آموزش مردم و گردشگران است. هیرکانی میراثی است که تنها با اقدام فوری و هماهنگ از سوی مردم و مسئولان نجات پیدا میکند.
مسئولان باید بدانند که وعدههای توخالیشان نه فقط خیانت به جنگل و محیط زیست، بلکه خیانت به نسلهای آینده ایران است. مردم هم باید یاد بگیرند که عشق به طبیعت بدون عمل، معنایی ندارد. اگر امروز جنگلها را نجات ندهیم، فردا هیچ بهانهای برای پشیمانی وجود نخواهد داشت.
فاجعه ملی پسماند در گیلان و مازندران
صدرالدین علیپور، رئیس اسبق سازمان مدیریت پسماند شهر تهران و دکترای محیطزیست، در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی رکنا درباره بحران پسماند در مازندران و گیلان و علل و راهکارهای آن توضیح داد:
مدیریت پسماند در استانهای شمالی کشور، بهویژه مازندران و گیلان، امروز به یکی از ابرچالشهای محیطزیستی و اجرایی تبدیل شده است. علیپور تأکید کرد که این بحران نتیجه انباشت چندین دهه مشکلات است؛ مشکلاتی که ناشی از نبود زیرساختهای فنی و تکنولوژیکی، ضعف ظرفیتسازی اجرایی، و کمبود آموزش و فرهنگسازی هستند و روزبهروز شدیدتر شدهاند. در حال حاضر، حجم عظیمی از پسماندها در این استانها بهطور غیرقابلکنترلی در جنگلها، حاشیه دریا و مناطق کوهستانی که منابع آبهای زیرزمینی را تغذیه میکنند، رهاسازی میشود. این وضعیت نهتنها آسیبهای جبرانناپذیری به محیطزیست وارد کرده، بلکه مدیریت شهری و استانی را نیز با چالشهای متعددی روبهرو ساخته است.
علیپور درباره شکلگیری این بحران گفت: یکی از مهمترین دلایل، رشد سریع جمعیت و افزایش ورود گردشگران است. هر هفته صدها هزار گردشگر به استانهای شمالی میآیند و حجم پسماند تولیدی بهشدت افزایش مییابد. علاوه بر این، بحران آب در سایر مناطق کشور باعث شده بسیاری از افراد از استانهای دیگر، بهویژه از مشهد و شهرهای جنوبی، به مازندران و گیلان مهاجرت کنند و در این مناطق سکونت گزینند.
این کارشناس حوزه محیطزیست افزود: افزایش جمعیت و ورود گردشگران بدون در نظر گرفتن ظرفیت اکولوژیک منطقه رخ داده است و زیرساختهای لازم برای مدیریت پسماند، ترافیک، انرژی و سایر خدمات شهری فراهم نشده است. بهطور مثال، در فصل زمستان، استانهای شمالی یکی از کانونهای بحرانی در تأمین برق هستند که خود به یک چالش اساسی تبدیل شده است.
علیپور همچنین تغییرات گسترده در کاربری اراضی را یکی دیگر از عوامل تشدید بحران پسماند دانست. بسیاری از زمینهای کشاورزی و بکر جنگلی به ویلا و سکونتگاههای دائمی و تفریحی تبدیل شدهاند، بدون آنکه زیرساختهای خدماتی، بهویژه در زمینه مدیریت پسماند، فراهم شود. این تغییر کاربری گسترده منجر به افزایش تقاضا برای منابع طبیعی و فشار مضاعف بر محیطزیست شده است.
وی تأکید کرد که در بسیاری از شهرهای شمالی کشور، بهدلیل نبود یک سیستم متمرکز و کارآمد برای مدیریت زباله، پسماندها بهصورت پراکنده و غیراصولی دفع میشوند. علیرغم آنکه در سطح جهانی مدیریت زباله مبتنی بر فرآیندهایی مانند بازیافت، کمپوستسازی و پردازش صنعتی است، در این مناطق هیچ اقدام جدی برای ایجاد سایتهای متمرکز پردازش زباله انجام نشده است. استانهای شمالی به دلیل شرایط اکولوژیکی خاص خود فاقد مناطق وسیع و کماستفادهای هستند که بتوان در آنها سایت دفن زباله ایجاد کرد؛ به همین دلیل، زبالهها بهصورت موزاییکی و پراکنده رها میشوند و بحران فعلی تشدید میشود.
وی افزود: تغییرات مداوم در مدیران و سیاستهای اجرایی طی سالیان گذشته نیز باعث شده هیچ اقدام سودمندی برای مدیریت پسماند انجام نشود. در سطح جهانی، اجرای طرحهای آمایش سرزمین یکی از اصول توسعه پایدار است که مشخص میکند در هر منطقه با توجه به شرایط اقلیمی و زیستمحیطی چه فعالیتهایی باید انجام شود. متأسفانه در استانهای شمالی این اصول نادیده گرفته شده و توسعه بیبرنامه و ناهماهنگ، رشد نامتوازن جمعیت و تخریب محیطزیست را به همراه داشته است.
علیپور تأکید کرد که مسئله پسماند در استانهای شمالی، بهویژه مازندران و گیلان، به یک بحران ملی تبدیل شده است. این بحران ناشی از عدم پیشبینی و برنامهریزی مناسب طی سالیان گذشته است و امروز شاهد انباشت زباله در سواحل، جنگلها و حاشیه رودخانهها هستیم. در برخی شهرها، زبالهها بهصورت موقت در کنار دریا انباشته میشوند بدون اینکه راهحل دائمی برای آنها ارائه شود. اگر مدیریت صحیحی اعمال نشود، بحران بهسرعت تشدید شده و تنها محدود به مسئله پسماند نخواهد ماند؛ بلکه اثرات مخربی بر منابع آب زیرزمینی، اکوسیستم طبیعی و سلامت عمومی خواهد گذاشت.
صدرالدین علیپور برنامه مقابله با بحران پسماند را سهمرحلهای دانست:
۱. جمعآوری اضطراری زبالهها از جنگلها، سواحل و رودخانهها برای جلوگیری از گسترش بیشتر آلودگی.
۲. ایجاد سایتهای متمرکز پردازش پسماند بین چند شهر، شامل تفکیک زباله تر و خشک، بازیافت و تولید کمپوست. برای مناطقی که سطح آب زیرزمینی بالاست و امکان دفن زباله وجود ندارد، راهکارهای جایگزین در نظر گرفته شود.
۳. بهبود فناوریهای مدیریت پسماند شامل افزایش ظرفیت زبالهسوزها، بهبود فرآیندهای پردازش و استفاده از زبالههای غیرقابلبازیافت بهعنوان سوخت جایگزین در صنایع سیمان، مشروط بر فراهم بودن زیرساختها.
وی همچنین به تجربههای خارجی اشاره کرد و گفت: بدون اصلاح حلقه اولیه مدیریت پسماند، هرگونه سرمایهگذاری در فناوریهای خارجی بینتیجه خواهد بود. زبالههای تر به تنهایی ارزش حرارتی کافی برای زبالهسوزها ندارند و اگر تفکیک انجام نشود، دستگاهها پس از مدت کوتاهی کارایی خود را از دست میدهند. کشورهایی مانند اتریش و آلمان نشان دادهاند فناوری پیشرفته تنها در کنار زیرساختهای مدیریتی مناسب موثر است.
علیپور تصریح کرد که این بحران محلی نیست و باید در سطح ملی مورد توجه قرار گیرد. استانهای شمالی کشور از نظر زیستمحیطی، منابع طبیعی و گردشگری نقش مهمی در اقتصاد کشور دارند و هرگونه آسیب به این مناطق تبعات جدی برای کل کشور خواهد داشت. بودجه مشخص و برنامه اجرایی با زمانبندی دقیق ضروری است.
وی در پایان با اشاره به اقدامات قضایی اخیر مانند تعطیلی سایتهای غیرمجاز دفع زباله گفت: این اقدامات مثبت است، اما بدون ارائه جایگزین، بحران را تشدید میکند. شهرهایی مانند بابل، قائمشهر و رشت روزانه حجم زیادی زباله تولید میکنند و در صورت نبود محل مناسب برای دفع، وضعیت از کنترل خارج خواهد شد. سازمان محیطزیست باید در مکانیابی و صدور مجوز برای سایتهای مدیریت پسماند نقش فعالتری ایفا کند و قوانین سختگیرانهتری برای جلوگیری از تخریب محیطزیست اجرا شود.
علیپور در جمعبندی تأکید کرد: «با یک برنامهریزی دقیق، نگاه ملی و تأمین منابع مالی مناسب میتوان این بحران را مدیریت کرد، پیش از آنکه به معضلی غیرقابل حل تبدیل شود.»
ارسال نظر