فیلم / روایت امدادگر هلال احمر از  سقوط مرگبار بالگرد در اشترانکوه / پدرم روی تخته سنگ افتاد، مهندس پرواز و خلبان جان باختند و من باید نجات می‌دادم
تبلیغات

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، علی جان‌بزرگی، امدادگر ۳۳ ساله هلال احمر ، بیش از ۱۰ سال است که به صورت داوطلبانه در عملیات‌های امدادی شرکت می‌کند و چند سالی است به شکل رسمی با این نهاد همکاری دارد. او یکی از اعضای تیمی بود که در جریان عملیات نجات یک زن کوهنورد، دچار سانحه سقوط بالگرد شدند؛ حادثه‌ای که به شهادت دو نفر از کادر پروازی انجامید.

جان‌بزرگی در روایت این حادثه به رکنا گفت: «خبر گم شدن یک خانم در منطقه سنبران به ما اعلام شد. با او تماس گرفتیم؛ حال روحی‌اش به‌هم‌ریخته بود؛ اما سعی کردم آرامش کنم. تلفنی راهنمایی‌اش کردم تا از مسیر پایین بیاید، اما مرتب می‌گفت نمی‌تواند حرکت کند. نگران تاریکی هوا بودم، چون رسیدن ما به او زمان‌بر بود. خوشبختانه اینترنت داشت و لوکیشن فرستاد؛ اما در مسیر دوم کاملاً از راه اصلی منحرف شده بود و به بیراهه‌ای دیگر رفته بود. وقتی به او گفتم مسیر را اشتباه رفته، شروع به گریه کرد. گفت دو روز است نخوابیده، چیزی نخورده و از شدت سرما و خستگی ناخن‌هایش ترک خورده و خون می‌آید.»

او ادامه داد: «متوجه شدم دیگر توان حرکت ندارد. هیچ وسیله‌ای برای ماندن در شب از جمله کاپشن و هدلایت نداشت. در ارتفاع حدود چهار هزار متری هوا بسیار سرد است و می‌دانستم نمی‌تواند شب را دوام بیاورد. از او خواستم جایش را تغییر ندهد تا به کمکش برسیم. در همان زمان درخواست بالگرد دادیم تا بتوانیم زودتر به منطقه برسیم؛ چون اگر پیاده می‌رفتیم، چند ساعت بیشتر طول می‌کشید.»

به گفته جان‌بزرگی، لحظه سقوط بالگرد ناگهانی و سهمگین بود: «در حال آماده شدن برای فرود بودیم. در باز شد تا مهندس پرواز وضعیت زمین را ببیند. فقط یادم هست بالگرد ناگهان چرخید، سقوط کرد و آتش گرفت.وقتی به بیرون پرت شدیم، چند متر دویدیم تا از انفجار احتمالی دور شویم، اما سریع برگشتم. پدرم روی تخته‌سنگی افتاده بود. یکی از خلبان‌ها خودش را به سختی به پشت سنگی کشاند. آتش‌سوزی کوچک از پشت بالگرد دیده می‌شد. وضعیت بچه‌ها را بررسی کردم؛ تقریباً همه زنده بودند، فقط پدرم که داوطلب هلال احمر است، به سختی نفس می‌کشید.»

او افزود: «یکی از خلبان‌ها به سختی حرف می‌زد و کمک می‌خواست. مهندس پرواز در دم جان داد. خلبان دوم را تا پناهگاه نزدیک منتقل کردیم؛ اما متأسفانه چند ساعت بعد او هم فوت کرد. در آن شرایط، دستم آسیب دید و پدرم هم از ناحیه دنده دچار شکستگی و خون‌ریزی داخلی شد. امروز برایش لوله گذاشته‌اند و ممکن است نیاز به جراحی داشته باشد. بیشتر اعضای تیم نیز دچار کوفتگی شدید یا کشیدگی عضلانی شده‌اند.»

اما در نهایت زن گمشده نجات یافت و در ادامه گفت: «دو کوهنورد رهگذر او را دیدند و خبر دادند. بچه‌های ما با وجود جراحت و خستگی، خودشان را رساندند و او را تا پناهگاه آوردند. از نظر روحی وضعیت بسیار بدی داشت. طبق گفته خودش با گروهی آمده بود اما از مسیر جا مانده و گروهش او را رها کرده بودند. آن روز هم هشدار هواشناسی صادر نشده بود و شرایط آب‌وهوا مناسب به نظر می‌رسید.»

این امدادگر باتجربه در توصیه‌ای به کوهنوردان گفت: «اشترانکوه را نباید دست‌کم گرفت. بسیاری تصور می‌کنند چون ارتفاعش کمتر از دماوند است، مسیر ساده‌تری دارد؛ درحالی‌که کوه جوان و خشنی است با دره‌های فراوان و مسیرهای گمراه‌کننده. اگر کسی منطقه را نشناسد، برگشتن از مسیر اشتباه تقریباً غیرممکن است. همیشه تأکید کرده‌ایم با گروه‌های معتبر و آشنا به مسیر کوهنوردی کنید و هرگز تنهایی یا بدون تجهیزات وارد نشوید.»

او در پایان از احساسات خود پس از حادثه نیز گفت: «شب اول از خوابیدن می‌ترسیدم. حس می‌کردم اگر چشم‌هایم را ببندم، صحنه سقوط جلوی چشمم زنده می‌شود. هنوز هم گاهی تپش قلبم بالا می‌رود. فقط سعی می‌کردم جلوی بچه‌ها قوی به‌نظر برسم، چون همه چشم به من داشتند؛ اما واقعاً صحنه‌ای بود که هیچ‌وقت فراموش نمی‌شود؛ حادثه‌ای که میان همه مأموریت امدادی ام تاکنون، برای همیشه در ذهنم خواهد ماند.»

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی