رکنا گزارش می دهد،
فریاد دانش آموزان برای «ماندن» مدیر مدرسه دوست داشتنی + فیلم
رکنا: دانشآموزان دبیرستان شهید نادری با برگزاری «جشن ماندن» مدیرشان را غافلگیر کردند تا از او بخواهند بازنشستگیاش را به تعویق بیندازد و با آنها بماند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در یک صبح بهاری در دبیرستان دوره اول شهید نادری شهرستان ایوان، خبر درگیری دو دانش آموز بااخلاق، آرامش فضای آموزشی را برای لحظاتی بر هم زد. حبیب احمدی، مدیر کهنهکار و دلسوز مدرسه، بیدرنگ به سوی کلاس شتافت؛ با شتابی آمیخته به نگرانی، بیخبر از آنکه دوربینی پنهان، لحظهبهلحظه دنبالش میآید.
مدیری که در آستانه بازنشستگی است، با ورود به کلاس با صحنهای غافلگیرکننده و فراموشنشدنی مواجه میشود. نه درگیریای در کار بود و نه تنشی میان دانشآموزان. بلکه جمعی از نوجوانان، با چشمانی پر از شوق و مهربانی، جشنی صمیمانه به نام «جشن ماندن» برای او ترتیب داده بودند؛ جشنی برای سپاس، برای قدردانی، برای التماس به ماندن.
کلاس آذین شده بود با دستسازههای رنگارنگ، دلنوشتههایی که از عمق دل برخاسته بودند و کیکی که با سادگی و صمیمیت بر آن نوشته شده بود: «حبیب خدا، با ما بمان».
بغض، راه گلوی آقای احمدی را بست. اشک در چشمانش حلقه زد و با صدایی لرزان اما گرم گفت: «منو شرمنده کردید بچهها... من قربون شماها برم. بچههای من، ماندن من دست خودم نیست. من ۳۱ ساله دارم خدمت میکنم. بستگی داره به نیاز آموزش و پرورش... اما خودم؟ من عاشقم. عاشق این مدرسهام، عاشق شماهام. من اگر دست خودم بود، میموندم... ولی متأسفانه...»
این روز، در خاطر حبیب احمدی و دانشآموزانش، به عنوان یکی از نابترین لحظات زندگیشان باقی ماند.
معلم بودن و مدیر مدرسه بودن، یعنی پدر و مادر دوم بودن؛ یعنی با جان و دل، نقش والدینی را ایفا کردن که از ششسالگی به بعد، طلاییترین دوران تربیت انسان را در آغوش میگیرند. اگر والدین، پایهگذار اولین آداب و رفتار ما هستند، این پدران و مادران دوم، سال به سال ما را میسازند و تحویل فردای جامعه میدهند.
آنان تمام وقت و انرژیشان را وقف تربیت ما میکنند؛ گاهی حتی بیش از والدینمان؛ اما نکته اینجاست: این معلمان فقط «برای ما» نیستند؛ آنان پدران و مادران ایرانزمیناند. آینده ایران را همانگونه میسازند که ما را پرورش میدهند.
با این حال، بسیاری از آنان، پس از سالها عشقورزی به دانشآموزان، با پایان خدمت، به خانههای خلوت بازمیگردند؛ دور از هیاهوی حیاط مدرسه، دور از خندههای کودکانه و بیصدا. نباید این عزیزان را فراموش کنیم.
از سویی دیگر، صفی بلند از دلسوزان تعلیم و تربیت، پشت درِ آموزشوپرورش ایستادهاند؛ کسانی که مشتاقند چراغ یادگیری را روشن نگه دارند. آموزشوپرورش تنها اداری و رسمی نیست؛ این نهاد باید پشتیبان عاطفی و مالی این نسل های برآمده از مهر و مسئولیت باشد. معلمان ستونهای آیندهاند؛ نباید تنها بمانند.
ارسال نظر