فردینِ خانواده کپیه فردین سینماست؛ یک‌رنگ و صمیمی و ول‌خرج

فردین خانواده، کپیه فردین سینماست؛ یک‌رنگ و صمیمی، ول‌خرج، ول‌خرج به حدی که قسمت اعظم پول زیادی که درمی‌آورد هیچ‌وقت توی جیبش بند نمی‌شود. غذای مورد علاقه‌اش؛ دیزی، همان دیزی که در فیلم‌ها غذای شاهانه و مایه‌ی فخر اوست. خواننده‌ی مورد علاقه‌اش؛ ایرج.

به گزارش خبرآنلاین، در نوروز ۱۳۴۷ آن زمان که محمدعلی فردین یکی از پول‌سازترین هنرپیشه‌های فیلم‌فارسی و از محبوب‌ترین بازیگران سینمای ایران بود، خبرنگار مجله‌ی «زن روز» به سراغ همسر او خانم مهری زمانلو [در برخی جاهان نوشته شده خمارلو]رفت تا این سوپراستار را از نگاه همسرش ببیند. آیا فردین واقعی به جوانمردی فردین سینما بود؟ آن‌چه در پی می‌خوانید عین گفته‌های همسر فردین درباره‌ی اوست که در مجله‌ی زن روز به تاریخ دهم فروردین ۱۳۴۷ منتشر شد:

فردینِ دهه‌ی ۴۰ به روایت همسرش: فردینِ خانواده کپیه فردین سینماست؛ یک‌رنگ و صمیمی و ول‌خرج

گاهی با خودم فکر می‌کنم؛ چرا فردین تا این حد مورد توجه قرار گرفته. من مدت‌هاست به این راز می‌اندیشم. در وجود او به دنبال کلید این مسئله می‌گردم. در قیافه‌اش، در حرف‌هایش، در حرکات و ژست‌هایش دقیق می‌شوم، اما جواب خودم را فقط وقتی می‌یابم که به تماشای یکی از فیلم‌هایش می‌روم. او در فیلم‌هایش آدم خاصی است؛ از آن تیپ‌ها که عموم مردم ما آرزو دارند باشند، اما نمی‌توانند. فردین روی پرده‌ی سینما مردی است معصوم و ساده‌دل، اغلب از خانه و زندگی خویش رانده و از ثروت و جاه و مقام جز در حد یک کارگر زحمتکش نصیبی ندارد.

تنها به این دل‌خوش است که غمی ندارد و سالم است. او به کسی حسد نمی‌ورزد. با کسی دشمن نیست، مگر آن‌ها که بد و شیطان‌صفت‌اند. به زن‌ها با احترام و پاکی و به دوستان با یک‌رنگی و صفا می‌نگرد. متکی به خویش است و از عرق جبین و کد یمین زندگی قانعش را اداره می‌کند. به محتاجان کمک می‌کند و دست زورگویان را آن‌قدر می‌فشارد تا خرد شود. در او یک جور آزادگی و جوانمردی وجود دارد. از همه مهم‌تر یک انسان است. در اوج زورمندی و پیروزی هرگز انسان و انسانیت را فراموش می‌کند. این شخصیت همیشگیِ فردین روی پرده‌ی سینماست، شخصیتی خالص ایرانی، ایده‌آل و احترام‌برانگیز. خیلی‌ها می‌خواهند بدانند که فردین در محیط خانواده هم چنین صفات و خصوصیاتی دارد، من می‌گویم تقریبا بله.

فردین خانواده، کپیه فردین سینماست؛ یک‌رنگ و صمیمی، ول‌خرج، ول‌خرج به حدی که قسمت اعظم پول زیادی که درمی‌آورد هیچ‌وقت توی جیبش بند نمی‌شود. غذای مورد علاقه‌اش؛ دیزی، همان دیزی که در فیلم‌ها غذای شاهانه و مایه‌ی فخر اوست. خواننده‌ی مورد علاقه‌اش؛ ایرج. همان خواننده‌ای که صدای او را در فیلم‌ها از دهان فردین می‌شنویم.

فقط تفاوت عمده‌ی فردینِ حقیقی با فردین سینما در طرز لباس پوشیدن آن‌هاست. فردین فیلم‌ها اغلب لباس چرب و چیلی کارگری به تن دارد. از تزئین و آرایش بی‌زار است، کمتر او را با کراوات می‌بینیم، در حالی که فردین در زندگی خصوصی‌اش مرد شیک‌پوشی است. در کمد لباس او بیش‌تر از ۳۰ دست لباس است. از همه مهم‌تر او به کراوات علاقه‌ی زیادی دارد. کمد لباسش را که باز می‌کنی از انبوه کراوات‌های رنگارنگ و جورواجور او حیرت می‌کنی. شاید تعداد کراوات‌های او به ۲۰۰ تا برسد.

خصوصیت دیگر فردین سینما، پاک‌بازی او در عشق است، عشقی که همیشه به معصومیت آمیخته، پاکی و زیبایی امید را دارد. فردین ۱۵ سال پیش [۱۳۳۱-۳۲]در زندگی‌اش چنین عشقی داشت. او هنوز به دنیای سینما راه نیافته بود. یک ورزشکار ساده بود. کشتی می‌گرفت. در آن روز‌ها ما با هم آشنا شدیم. فردین نزدیک‌ترین دوست برادر من بود. گاهی به خانه‌ی ما می‌آمد و ما اغلب در این آمد و رفت‌ها یکدیگر را می‌دیدیم. اولین جوانه‌ی عشق بدان‌گونه سر زد. این عشق دو سال ادامه یافت، در این مدت دیدار‌های ما آشکار و پنهانی تکرار می‌شد. من آن روز‌ها را هرگز فراموش نمی‌کنم. سرانجام با هم ازدواج کردیم. میوه‌ی این پیوند دو پسر و یک دختر است. پسر بزرگ‌مان [سعید]حالا در لندن تحصیل می‌کند و سیاوش و عاطفه در کنارمان هستند.

زنِ یک هنرپیشه‌ی معروف بودن آرزویی است که شاید خیلی‌ها در دل داشته باشند، اما کمتر کسی است که با دردسر‌ها و گرفتاری‌های چنین زنی آشنا باشد. شهرت همیشه مشکلاتی همراه دارد. یک هنرپیشه‌ی تنها به همسر و فرزندانش تعلق ندارد، او متعلق به همه‌ی دوست‌داران خویش و طرفداران و علاقه‌مندان به هنرش است. زن یک هنرپیشه‌ی معروف باید پیه‌ی این چیز‌ها را به تن بمالد. او باید بداند که نگاه‌های تحسین‌آمیز همه‌جا به دنبال شوهر اوست و این نگاه‌ها اغلب از چشم‌های زنان و دختران زیبا و جوان می‌درخشد.

زن یک هنرپیشه‌ی موفق باید این آمادگی را داشته باشد که در بیش‌تر ساعات شبانه‌روز حتی روز‌های تعطیل او را نبیند. کار، و همیشه کار؛ کاری که انگار هیچ‌وقت تمامی ندارد. مسافرت پشت مسافرت. هنوز این فیلم تمام نشده، فیلم بعدی شروع می‌شود. تازه در آن ساعات محدودی که او به خانه می‌آید، ساعاتی که باید مال زن و فرزندش باشد، خستگی مثل کوهی روی دوشش سنگینی می‌کند. این خستگی مداوم کمتر به او مجال می‌دهد تا یک همسر خوب و یک پدر ایده‌آل باشد.

اما مصیبت بزرگ‌تر این‌که او تا مدت‌ها بعد از ایفای نقشی در یک فیلم، تحت تاثیر شخصیت بازی خویش است. کلمات این شخصیت خیالی توی دهان اوست. خندیدنش، حرف زدنش، راه رفتنش به این وجود موهوم شباهت دارد. من این دگرگونی شخصیت را اغلب در فردین مشاهده کرده‌ام. در این‌طور مواقع انگار او مرد غریبه‌ای است، مردی نامانوس و بیگانه که فقط شکل و شمایل شوهر مرا دارد، و من باطنش را نمی‌شناسم. نه خیال کنید با گفتن این حرف‌ها می‌خواهم از وضع موجود دل‌تنگی کنم، نه هرگز این‌طور نیست. بزرگ‌ترین شادی و رضایت من این است که شوهرم یک هنرپیشه‌ی محبوب و موفق است. اگرچه این شهرت برای من و او مصائب و دردسر‌هایی همراه آورده، ولی امتیازات آن را هم نباید نادیده گرفت.

فردین به برکت هنرش زندگی بی‌کم‌وکاستی برای خانواده‌اش مهیا کرده؛ خانه و اتومبیل و چیز‌های دیگر... شهرت او این امکان را به وجود آورده که ما زندگی مرفه و پرآسایشی داشته باشیم و هرچه از لحاظ مادی آرزو کنیم برای‌مان ممکن و در دسترس باشد.

به طور خلاصه اگر از من بپرسند: «دلت می‌خواست شوهرت چکاره بود؟» بی‌تردید جواب می‌دادم: «هنرپیشه‌ی سینما» و اگر می‌گفتند: «کدام هنرپیشه؟» یک پاسخ بیش‌تر نداشتم: «فردین».