آوای بی صدا
رکنا : با وجود این که پدر، مادر و یکی از برادران شهید اخیر پلیس شهرستان «بافت» ناشنوا و فاقد توانایی گفتاری بودند اما بی صدا خیلی چیزها را در گوشمان فریاد زدند.
به گزارش رکنا ،به دنبال شهادت شهید«جواد کریمی»در مجموعه انتظامی شهرستان«بافت» توفیق حاصل شد در مراسم تشییع و خاکسپاری این همرزم عزیزمان حضور یابیم و آن جا بود که متوجه شدیم پدر، مادر و یکی از برادران این شهید، ناشنوا و فاقد توانایی گفتاری هستند اما در ادامه همه دیدند که فریاد بی صدای این عزیزان از هر فریادی رساتر و پرمعناتر بود و سیل جمعیت همرزمان و اهالی را از کیلومترها دورتر به مراسم تشییع اش کشاند و کمی بعد هم به یاد آوردیم این خانواده عزیز حدود دو سال قبل به عنوان مهمانان ویژه آیین راه اندازی سامانه پاسخ گویی به نیازهای پلیسی افراد سخت گویش و ناشنوا در سامانه ۱۱۰ ستاد انتظامی استان نیز حضور داشتند.
تقدیر خداوند بلند مرتبه این چنین بود که این بار آوای سکوت شهید مدافع امنیت در بافت استان کرمان با سکوت غمبار والدینی که یک عمر از شنیدن صدای فرزند برومند خویش محروم بودند بشکند و به من و تو و همه مردم فهیم و قدرشناس میهن عزیزمان پیام هایی بدهد.
در همه لحظاتی که سیل عظیم جمعیت، پیکر به آسمان پیوسته این شهید را به آرامگاه ابدی اش می رساندند فریاد بی صدای سه عزیز داغدار، بغض هر بیننده ای را فرو می شکست و احساسی از لعن و نفرین بر مخلان نظم و امنیت را در هر ذهنی تداعی می کرد و این سه عزیز پدر، مادر و برادر کوچک تر شهید بودند که فریاد بی صدایشان نشان می داد غمی فراتر از هجران فرزندی را که التیام بخش همه لحظات تنهایی و سکوتشان بود در سینه دارند.
آری این عزیزان یک عمر از شنیدن نوای گرم فرزندشان که خادم مردم در حوزه نظم و امنیت و این روزها در تدارک ملزومات مراسم عزاداری ابا عبدا... الحسین(ع)بود محروم بودند و اینک وداع با پیکر بی جان او استقامتی صد چندان می خواست.
اما در همه این لحظات دردآور، تنها تسلا دهنده غم و اندوه سیل جمعیت و اقوام و خویشان شهید، همان نگاه آرام اما پرمعنای پدر و مادر شهید بود که از یک توسل، توکل و استقامتی دیگر خبر می داد اما برادر ناشنوای شهید حال و روزی دیگر داشت. او وقتی که شهید را برای قرائت نماز و ذکر مداحی بالای جایگاه آوردند از خانمی که با اشاره های ویژه ناشنوایان، آنان را در جریان صحبت ها و ذکر مداحی قرار می داد خواست از همه بخواهد برای خاکسپاری کمی صبر کنند و لحظاتی بعد در حالی که مادرش را از به سر و سینه زدن باز می داشت و در همان حال نگاهش به پدر و تابوت برادر بود سرش را آرام روی تابوت گذاشت و در حالی که به آرامی اشک می ریخت چیزهایی زمزمه کرد که حالا فقط روح مطهر برادر شهیدش شنونده آن ها بود و ...
هم اکنون جا دارد در آستانه سومین روز از شهادت این شهید عرصه نظم و امنیت همه ما یک بار دیگر با خود بیندیشیم در آوای بی صدای آن روز این عزیزان داغدار چه پیام هایی فریاد زده شد.
معاونت فرهنگی و اجتماعی پلیس کرمان
ارسال نظر