شب های فیلم لهستان/ شب چهارم: فیلم خدایان Bogowie

به گزارش خبرنگار رکنا، فیلم خدایان Bogowie (120 دقیقه) در ژانر بیوگرافی و درام به کارگردانی لوکاس پالکوسکی، با بازی های عالی و بی نظیری چون Tomasz Kot توماس کات، داستان زندگی"زیبگنیف رلیگا" جراح برجسته لهستانی از پیشگامان پیوند قلب در لهستان در دهه ۱۹۸۰ است که در شرایط سخت و بی‌رحمانه لهستان کمونیستی آن زمان اتفاق می‌افتد.

رلیگا بعد از شکست های فراوان موفق می شود نخستین پیوند موفقیت‌آمیز قلب را در سال ۱۹۸۷ میلادی در لهستان انجام دهد و بیمارش تا سال ۲۰۱۷ (۳۰ سال پس از پیوند) زنده بماند.

این پزشک جوان، با بازگشت از ایالات متحده، قصد دارد آخرین پیشرفت های جهان در زمینه پیوند را اعمال کند، که با محدودیت هایی که در جمهوری خلق لهستان وجود دارد، روبرو می شود.

پزشکان قدیمی اجازه نمی دهند که همکاران جوان خود فعالیت کنند، و هرگونه نوآوری را ممنوع می کنند. حتی وقتی رلیگا، کلینیک خود را افتتاح می کند دولت کمونیست از پرداخت بودجه برای خرید تجهیزات پزشکی و دارویی خودداری کرده و دوباره انسان قربانی سیاست می شود.

او که در ابتدای دوران فعالیت حرفه‌ای خود قرار دارد با کمک تیمی از پزشکان قصد دارد ساختارهای سیاسی فسیل شده و خرافات عمومی را به چالش بکشد و موفق می‌شود برای اولین بار پیوند قلب انسان در کشورش را رهبری کند.

"خدایان" که 19 بار برنده جایزه و 9 بار نامزد جایزه از انجمن فیلم‌سازان منتقد لهستان و جشنواره فیلم لهستان شده است، توانسته با کارگردانی موفق لوکاس پالکوسکی و همچنین با بازی عالی توماس کات ( نه فقط به خاطر شباهت او به رلیگا، بلکه به لطف عملکردهای طنز و دراماتیک و شوخ طبعی وی) به طرز ماهرانه ای موفق شود، ژانر زندگی نامه ای و درام پزشکی را با تمی طنزآمیز تلفیق کند.

از ویژگی های فرمیک این اثر می توان به گرفتن سریع سکانس های فیلم با کات های پی در پی، استفاده دقیق دوربین از جلوه های بصری وکلوزاپ های متعدد از وضعیت وجودی رلیگا همراه با سیگار، الکل، ناامیدی، پشیمانی و موزیک بسیار قوی و محشر راک (Bartosz Chajdecki) در متن فیلم نام برد که دلیلی است قاطع برای برنگرفتن چشمانمان حتی برای یک ثانیه از پرده سینما.

فیلم خدایان

در این فیلم می توان شاهد به تصویر کشیدن وضعیت های وجودی و اگزیستانسیالیستی پزشکی بود که در تقابل با عرف، سنت و حتی خدایان جامعه در مورد پیوند قلب قرار گرفت و با تلاش های خستگی ناپذیر در راهی ناهموار و سخت به جنگ باورها و تابوهای خرافی زمانه خودش می رود و در مقابل آن می ایستد.

انسان هایی که باور داشتند قلب مقدس است و اخلاقی نیست، قلبی را که می تپد از بدن انسان بیرون کشید. باورهایی که قلب را به عنوان یک یادگار دیده و گناه نابخشودنی می دانند آن را به دیگری بدهند.

رلیگا می خواهد آنها را متقاعد کند که جان انسان از هر چیزی مهم تر است و احساسات انسان در مغز و روح اوست نه در قلب او.

و در آخر خدایان، داستان مردی خودساخته است که علی رغم شرایط سخت کمونیستی لهستان آن زمان موفق می شود رویای حرفه ای خود را تحقق بخشد و از ذهنیت مسلط فراتر رود. او با شورشی مقتدرانه در راهی پر نشیب و فرازی پا می گذارد که پر از شکست و پیروزی است. و به این ترتیب یک پرتره از مردی را ایجاد می کند که با جاه طلبی با واقعیت ها و غرور خودش روبرو می شود. در شرایطی که مرگ هر بیمار شکست و ضربه ای به غرور و جاه طلبی اوست...

*سمیه باغی

لینک کپی شد
سمیه باغی سمیه باغی
آیا این خبر مفید بود؟