ناصر بی خیال نود سالگی شد و رفت پیش فردین

وی در توضیح این عکس دیده نشده از این هنمرندان نوشت:

رفت.

این دنیا دیگر برایش تنگ شده بود. بی مهری ها راه نفسش را بسته بود اما او به روی خودش نمی آورد و آن را گردن نفس تنگی می انداخت.

می گفت پاهایم دیگر توان ایستادن ندارند اما من فکر می کنم نامردی ها را تاب نیاورد.

همین یک ماه پیش بود که به مناسبت تولدم با هم گفت و گو کردیم .گفتی برام در روزنامه یادداشت نوشتی هر دو بلند بلند می خندیدیم به بی مهری زندگی و اینکه چند قدم مانده تا به نود سالگی برسیم.

اما او ناگهان برخلاف همیشه و برای اولین بار زیر قولش زد، بی خیال نود سالگی شد و رفت پیش فردین،تا جمع مردان ،جمع شود.

می دانم در این سالها چه رنجی کشیدی از اینکه از عشقت دور افتادی.

آخرین بار در برزخی ها با هم برای اولین بار همبازی شدیم. و چه خاطرات شیرینی از این فیلم بی نظیر داشتیم.

اما برزخی ها پاگیرت کرد تا به امروز.

سفرت به سلامت بزرگمرد سینما؛

هر چند که دل تنگت می شوم رفیق