تحریف تاریخی درباره جزیره ابوموسی؛ اشتباهی که از صداوسیما پخش شد
تبلیغات

کوروش احمدی در یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: جای تاسف است که دو شاخه به اصطلاح «تاریخ پژوهی»، یکی با هدف پهلوی‌ستایی و دیگری به قصد پهلوی‌ستیزی عملا با هم در یک جهت یعنی تحریف واقعیات مسلم تاریخ معاصر و ارائه اطلاعات غلط به مخاطبان و پیشبرد پروژه‌های سیاسی کوشا هستند.

در چنین شرایطی اولویت اول تاریخ‌پژوهی معاصر باید مبارزه با این عوامل تحریف تاریخ معاصر باشد که متاسفانه کم‌اطلاعی نسل جوان و نارضایتی بحق آن‌ها از شرایط جاری را سکوی پرواز خود قرار داده‌اند. در این مسیر نیز تنها چاره اتکا به اسناد و شواهد تاریخی و اجتناب از کلی‌گویی و سخنان بدون سند است. البته بی‌شک کسانی نیز هستند که تحریف در گفته‌ها و نوشته‌های‌شان تنها ناشی از اشتباه یا زمان‌پریشی است و ارتباطی به این دو گرایش شاخص ندارد. 

ویدئویی حاوی سخنان یکی از چهره‌های ثابت صداوسیما در حوزه تارخ معاصر شاهدی حاکی از نقش عمده ستیزها و ستایش‌ها در موج گسترده تحریف‌های عمدی یا غیرعمدی است که به جان تاریخ‌پژوهی دوره معاصر افتاده است. جناب خسرو معتضد در این ویدئو که در آن ملاحظه امنیت ملی نیز نمی‌شود، تلاش دارد تا پهلوی‌ستیزی غیرمستند رایج را به موضوع اعاده حاکمیت ایران بر سه جزیره ابوموسی و تنب کوچک و تنب بزرگ نیز تسری دهد.

او با ارائه برداشتی نادرست از واژه «occupy» (اشغال) در یادداشت تفاهم جزیره ابوموسی می‌گوید: «ای مردم، یک امضایی کردیم در زمان همین اعلیحضرت. اومدیم سه تا جزیره را نوشتیم occupied. هیچ‌کس این کار را نمی‌کرد. ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه هم این کار را نکردند. نوشتن سربازان ایرانی این جزایر را موقتا occupy کردن. الان اگر بریم دیوان لاهه ما محکوم میشیم. یک قراردادی امضا کردند که ننگ ایران بود.» 

ایشان در ادامه نیز مطالبی در باره دو جزیره که آن‌ها را آریانا و زرکوه می‌نامد، می‌گوید و معتقد است که این جزایر ایرانی بوده و در رژیم گذشته به امارات داده شده. سخنی که کاملا نادرست است. 

ایشان توجه ندارد که این واژه occupy در یک «یادداشت تفاهم» به کار رفته و عنوان سند خود گویا است. یعنی طرفین با هم تفاهم کرده‌اند. در جمله آغازین این یادداشت تفاهم تصریح شده که «طرفین در مورد ترتیبات زیر توافق کردند: ۱- نیروهای ایرانی وارد جزیره شده و در منطقه‌ای که در مورد آن توافق شده… مستقر می‌شوند.» واژه occupy که برای «مستقر می‌شوند» استفاده شده، در زبان انگلیسی معانی مختلفی دارد که یکی از آن‌ها «اشغال» و دیگری «استقرار» است. روشن است که در این‌جا و با توجه به واژه‌های تفاهم و توافق، واژه occupy نمی‌تواند به معنای اشغال نظامی باشد. من در کتابی در این مورد و نیز در مقالات متعددی و اخیرا در گفت‌وگویی با سایت انتخاب، ازجمله توضیحاتی درباره کلمه occupy در یادداشت تفاهم جزیره ابوموسی داده‌ام.

متاسفانه این آقای مورخ برداشتی از این واژه ارائه می‌دهد که مشابه برداشت تبلیغاتی مدعیان بی‌منطق اماراتی است. البته قرار نیست ایشان به دقایق حقوقی امر واقف باشد، اما حداقل می‌توانست از یک مطلع سوال کند. اما این‌ها فرع بر اصل است. برای ایشان اصل پیش‌برد پروژه پهلوی‌ستیزی به هر قیمت است. 

بعد از اعلام خروج انگلیس از شرق سوئز در ژانویه ۱۹۶۸ (۱۳۴۸)، فکر می‌کنم اقدامات دولت وقت در حوزه مربوطه در مجموع و در خطوط اصلی آن درست و به سود منافع ملی بود. همین‌طور معتقدم که اقداماتی که به تثبیت خط تالوگ (یا خط‌القعر) در اروندرود به عنوان مرز ایران و عراق انجام و در موافقت‌نامه ۱۹۷۵ ثبت شد، نیز اقدام تاریخی مهم و درستی در جهت منافع ملی بود. 

در سوی دیگر نیز موارد متعددی از جعل و تحریف تاریخ معاصر را می‌توان به شرح زیر مثال زد که اغلب (و نه همیشه) با انگیزه پهلوی‌ستایی یا بر مبنای نظرات روز و بدون توجه به شرایط زمانی در گذشته صورت می‌گیرد: 

برخی تحریف تاریخ معاصر را با تحریف مشروطه و خواسته‌های مشروطه‌طلبان آغاز می‌کنند. یکی از ادعاهای آن‌ها این است که هدف مشروطه تنها تشکیل عدالتخانه بود و این مهم نیز بعدا به دست رضاشاه از طریق ایجاد وزارت عدلیه انجام شد. در نظام فکری این افراد مهم است که سلب خودسری از شخص همایون و محدود کردن قدرت شاه و قرار دادن امر حکومت در دست مجلس و دولت در زمره اهداف مشروطه قلمداد نشود؛ چراکه در این صورت توجیه خودکامگی دو پادشاه پهلوی ممکن نخواهد بود. 

بر مبنای نظرات روز، ازجمله نئولیبرالیسم و فکر ادغام بازارهای جهانی، برای قبح‌زدایی از استعمار تلاش می‌شود. به عنوان نمونه، این روزها برخی از قرارداد ۱۹۱۹ تمجید می‌کنند که با تحریف مضامین و اهداف آن قرارداد همراه است. موافقان امروزی قرارداد ۱۹۱۹ کتمان می‌کنند که هدف آن قرارداد عملا تحت قیمومت قرار دادن ایران از طریق ایجاد دو کمیسیون نظامی و مالی به ریاست ماموران انگلیسی مطابق مواد ۲ و ۳ آن بود. انکار رشوه‌ای که برای این منظور به «حضرات سه‌گانه» پرداخت شد و اسناد از محرمانه خارج‌شده انگلیس حاوی جزئیات آن، وجهی دیگر از این تحریف است. 

هدف اصلی خط دیگر تحریف، تخریب کلیه طیف‌های سیاسی است که به نحوی از انحا در دوره منتهی به ۱۳۵۷ مخالف یا منتقد سلطنت پهلوی بودند. تحریف تاریخ معاصر از این زاویه در سال‌های اخیر و در حوزه‌های مختلف رو به رشد بود ه‌است. ازجمله در سال‌های اخیر تلاش شده تا موضع مخالفان اقدام مجلس پنجم در آبان ۱۳۰۴ برای خلع قاجاریه را ناشی از طرفداری از قاجاریه و خویشاوندی با قاجارها قلمداد کنند.

این در حالی است که هیچ‌کدام از کسانی که در آن نشست مجلس به عنوان مخالف سخنرانی کردند، نه‌تنها از قاجار حمایت نکردند، بلکه برخی مانند مصدق از قاجار انتقاد کردند. بسیاری از آن‌ها، ازجمله مصدق، در جریان «غائله جمهوری» نیز که توسط رضاخان سردارسپه به راه افتاده بود، سکوت کردند. مخالفت با خلع قاجاریه به دو دلیل بود: یکی این‌که خلع قاجاریه توسط مجلس عادی نقض قانون اساسی بود و دوم این‌که آن اقدام در جهت تمرکز تمام قدرت در دست یک نفر بود که به معنی تعطیل مشروطه بود. 

یک خط دیگر تحریف از زمان دولت مصدق و توسط دولت انگلیس شروع شد و هدف آن معرفی مصدق به عنوان «Dr. No» و «پیرمرد لجوج» بود که با پیشنهادات خیلی خوب و عالی آمریکا و انگلیس برای حل مسئله نفت مخالفت می‌کند.

جالب است در حالی که مخالفان مصدق مانند نمایندگان نزدیک به دربار و کسانی مثل بقایی، مکی و حائری‌زاده برای جلوگیری از موفقیت مصدق در مذاکرات، سخت‌ترین مواضع را علیه «سازش با انگلیس» داشتند، همزمان مصدق را به لجاجت و سرسختی متهم می‌کردند، و حتی آیت‌الله کاشانی در خرداد ۱۳۳۰ به هریمن و استوکس گفت: «مصدق اگر سازش کند به سرنوشت رزم‌آرا دچار خواهد شد.» این خط تحریف که برخی نیز از آن به «تنزه‌طلبی مصدق» تعبییر می‌کنند تا به امروز برقرار است. این افراد اگر تعمدی در تحریف ندارند، کافی است نگاهی به اسناد دیپلماتیک آزادشده و نیز کتاب‌های خاطرات دین آچسن، آنتونی ایدن و جرج مک‌گی، وزرای خارجه آمریکا و انگلیس و معاون وزارت خارجه آمریکا، بیندازند. 

تحریف کودتای ۲۸ مرداد مورد دیگری است که گاه جنبه طنز می‌یابد. در حالی که سخنان ۱۱ مقام انگلیسی و آمریکایی، ازجمله دو رئیس وقت ایستگاه ام‌آی‌۶ در تهران، و شمار انبوه اسناد و چهار گزارش داخلی سیا که از محرمانه خارج شده‌اند، و صدها، بلکه هزاران کتاب و مقاله‌ای که توسط نویسندگان ایرانی و غیرایرانی و اندیشکده‌های معتبر بین‌المللی در مورد آن‌چه کودتای ۲۸ مرداد با محوریت آمریکا می‌دانند، منتشر شده، همچنان چند نفری هستند که بدون هرگونه استناد و استدلالی سخن دیگری می‌گویند. 

تعدادی از اسناد وزارت خارجه انگلیس که از محرمانه خارج شده‌اند، نشان می‌دهند که سرمنشاء این تحریف‌ها و جعل‌ها از کجاست. به تعبیر نویسندگان کتابی در مورد بخش فارسی بی‌بی‌سی[۱]، «یک سند بسیار متقن از وزارت خارجه انگلیس وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه مقامات انگلیسی رسانه‌ها ازجمله بی‌بی‌سی را در مورد کودتا فریب دادند.»

در این سند خط‌مشی که مقامات باید در کنفرانس‌های مطبوعاتی راجع به کودتا در ایران پیشه می‌کردند، مشخص شده است. دستور نخست این است که داشتن هرگونه اطلاع دست اول در مورد کودتا باید تکذیب و گفته می‌شد: «اطلاعات ما در مورد ایران عمدتا از طریق رصد مطالب منتشره در رسانه‌ها به دست می‌آید و لذا هیچ اطلاع قبلی از اتفاقاتی که افتاد، نداریم.»

دستورالعمل دوم این بود که تکذیب شود که اتفاقی که افتاد یک کودتا بود: «کلمه کودتا کلمه مناسبی برای توصف اتفاق اخیر در ایران نیست.» در عوض، کودتا باید به این شکل توصیف شود: «اتفاقات ۲۸ مرداد ناشی از قیام خودجوش مردم در حمایت از شاه بود… عامل دیگر، اعتراض خشونت‌آمیز نسبت به رژیم منفی و دیکتاتوری مصدق بود.» توصیه دیگر در این سند این بود که تقصیر متوجه شوروی شود و گفته شود که «حزب توده ظاهرا در تدارک یک کودتا بود که قیام ۲۸ مرداد مانع آن شد.»

«این دقیقا شیوه‌ای بود که رسانه‌ها و ازجمله بی‌بی‌سی وقایع را گزارش کردند.» (ص. ۷۲) جالب نیست؟ عبارت و کلمات بخش‌نامه دولت وقت انگلیس امروز همچنان توسط برخی در ایران طنین‌افکن است. 

[۱] Annabelle Sreberny and Massoumeh Torfeh, Persian Service: The BBC and British Interests in Iran, I. B. Tauris, London, ۲۰۱۴

* دیپلمات سابق

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی