جنگ غزه؛ افشای ضعف رسانه‌های رسمی در بازتاب حقیقت
تبلیغات

قادر باستانی تبریزی در یادداشتی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در روزگار ما، رسانه فقط راوی خبر نیست، راه‌بلد آینده است. اما در ایران، مرز میان آگاهی و تبلیغ چنان درهم‌ریخته که گاه تشخیص فرق دوغ و دوشاب هم دشوار می‌شود. رسانه باید یک گام جلوتر از جامعه حرکت کند، افکار عمومی را از گرداب احساسات عبور دهد و چشم مسئولان را به افق‌های دورتر باز کند. با این‌همه، بیشتر رسانه‌ها در نقش آینه قدرت ظاهر شده‌اند و آنچه صاحبان تصمیم می‌پسندند بازتاب می‌دهند، نه واقعیتی را که مردم زندگی می‌کنند. رسانه‌های حاکمیتی از واقعیت فاصله گرفته‌اند و رسانه‌های مستقل نیز در اثر ملاحظات، به احتیاط دچارند. 

حاصل این وضعیت، خلأیی خطرناک در عرصه آگاهی عمومی است. مخاطبِ جویای حقیقت، ناامید از رسانه‌های داخلی، دل به شبکه‌های بیرونی می‌سپارد که با ساده‌سازی و فریب، منویات شوم خود را پیش می‌برند. از آن سو، مخاطبان رسانه‌های حاکمیتی – که صداوسیما مهم‌ترین تریبون آن است – وقتی به تدریج نادرستی تحلیل‌ها را درمی‌یابند، اعتماد اندک باقی‌مانده را نیز از دست می‌دهند. در نتیجه، جامعه به دو بخش بی‌اعتماد تقسیم می‌شود؛ آنان که فریب می‌خورند و آنان که دیگر باور نمی‌کنند. در بزنگاه‌های تاریخی، همین بی‌باوری جمعی است که کشور را از پشتوانه مردمی تهی می‌سازد. 

اخیراً یکی از دوستان روزنامه‌نگار که در حوزه نمایه‌سازی مطبوعات ایران فعالیت می‌کند، بازتاب عملیات طوفان‌الاقصی را در برخی روزنامه‌ها گردآورده است. او با کنار هم گذاشتن این تحلیل‌ها، تصویری روشن از ضعف مزمن رسانه‌های ما به دست می‌دهد. 

رسانه‌های حاکمیتی در هیجان خبرهای اولیه از تلفات و خسارت‌های اسرائیل غرق شدند، تحلیل‌هایی دور از واقعیت به مخاطب دادند و از تحولات میدان جا ماندند. در مقابل، رسانه‌های مستقل گرچه واقع‌بین‌تر بودند، اما از بیم برچسب همراهی با دشمن، با احتیاط و خودسانسوری سخن گفتند. 

مرور تیترها و گزارش‌های روزنامه‌های منتسب به حاکمیت در روزهای نخست عملیات «طوفان‌الاقصی» نشان می‌دهد، بخش عمده‌ای از این رسانه‌ها، تحلیل‌های نادرست و اغراق‌آمیز ارائه کردند. 

روزنامه کیهان در همان روز با تیتر «آزادسازی اراضی اشغالی با هزار کشته و زخمی و بیش از ۱۶۰ اسیر» از «درهم‌شکستن اسرائیل» نوشت و در شماره‌های بعد، با عباراتی چون «برهم خوردن توازن قوا به نفع مقاومت» و «آمادگی ۳۰۰ هزار فلسطینی برای ورود به جنگ» همان مسیر را ادامه داد و این عملیات را در مسیر «فروپاشی مطلق» اسرائیل توصیف کرد. 

روزنامه وطن امروز، نخستین شماره پس از عملیات را با تیتر «ناگهان پیروزی» منتشر کرد و در سرمقاله آن، عملیات را آخرالزمان اسرائیل خواند و فرو ریختن حصارهای غزه را با فروریختن دیوار برلین مقایسه کرد؛ تحلیلی که با واقعیت‌های میدانی همخوان نبود. 

روزنامه جوان در شماره ۱۶ مهر ۱۴۰۲ با تیتر «اسب بازنده در پرتگاه جهنم» اسرائیل را شکست‌خورده مطلق توصیف کرد و در شماره ۱۷ مهر با تیتر «مهلکه موعود!» همان تحلیل را ادامه داد. در شماره ۱۸ مهر، یادداشتی به قلم کبری آسوپار، آغاز حملات اسرائیل به غزه را «رفتار تکراری صهیونیست‌ها» توصیف کرد که با انبوه جسدهای بی‌جان مواجه شدند و اسارت فرماندهان ارتش اسرائیل می‌تواند در صورت تلافی به مرگ آنان منجر شود. 

روزنامه فرهیختگان نیز ضعف اسرائیل را ناشی از «نافرمانی مدنی در نیروی هوایی» دانست و شکست‌های اولیه را به فروپاشی درونی ساختار نظامی رژیم نسبت داد. 

مجموعه این نمونه‌ها نشان می‌دهد، رویکرد رسانه‌های حاکمیتی بر تأکید بر پیروزی سریع مقاومت و شکست مطلق اسرائیل استوار بود. این روند نه تنها تصویر تحریف‌شده‌ای از واقعیت به مخاطب ارائه داد، بلکه ظرفیت رسانه برای هدایت افکار عمومی و کمک به تصمیم‌گیری درست مسئولان را کاهش داد. 

در سوی دیگر، رسانه‌های مستقل هرچند در ظاهر محتاط‌تر عمل کردند، اما در روزنامه‌های اعتماد، شرق، جمهوری اسلامی و هم‌میهن تحلیل‌هایی منتشر شد که تلاش داشتند فراتر از لحظه بیندیشند و نسبتی منطقی با واقعیت داشته باشند، بدون آنکه مخاطب را گمراه کنند. عباس عبدی در روزنامه اعتماد بر لزوم یافتن راه‌حل سیاسی پایدار به جای تکیه صرف بر زور تأکید کرد و از فضای دوقطبی و سیاست‌زده در مواجهه با بحران انتقاد نمود. او همچنین به مسئولان توصیه کرد که تحلیل‌های جنگی را بر اساس عقلانیت و واقعیت میدانی پایه‌گذاری کنند. 

احمد زیدآبادی در روزنامه هم‌میهن پیش‌بینی کرد که دولت راست‌گرای نتانیاهو ضربه‌ای شدید به حماس وارد خواهد کرد و احتمال اشغال مجدد نوار غزه را مطرح نمود؛ تحلیلی که چند ماه بعد با واقعیت تطبیق یافت. روزنامه جمهوری اسلامی با ارزیابی واقع‌بینانه نوشت: گرچه دستاوردهای مقاومت در غزه قابل توجه است، اما نمی‌توان از پیروزی مطلق سخن گفت و میزان دستاوردها را باید در مقایسه میان آنچه به دست آمده و آنچه از دست رفته سنجید. کورش احمدی هم در روزنامه شرق هشدار داد که تمرکز صرف بر اقدامات نظامی، برای فلسطین دستاوردی نخواهد داشت و احتمال داد اسرائیل از این حمله برای توجیه سرکوب گسترده‌تر استفاده کند. این نمونه‌ها نشان می‌دهند رسانه‌های مستقل، حتی در شرایط فشار و احتیاط، توانستند واقع‌بینی و آینده‌نگری را تا حدی حفظ کنند و راهنمایی منطقی برای افکار عمومی و مسئولان ارائه دهند. 

مسأله در این است که تحلیل‌های شعاری رسانه‌های وابسته – به‌ویژه تفسیرها و تحلیل‌های کارشناسان دعوت‌شده به برنامه‌های صداوسیما و سرمقاله‌های مطبوعات رسمی – در پیام‌رسان ایتا میان گروه‌های هوادار دست‌به‌دست می‌گردد و ضریب پیدا می‌کند. اما با گذشت زمان و آشکارشدن نادرستی این تحلیل‌ها، همان هواداران متشکل و وفادار، مسأله‌دار می‌شوند. آنان گرچه برای حفظ امتیازات و موقعیت‌های خود، این تردید و تزلزل را پنهان می‌کنند، اما باورشان به قدرت به‌تدریج سست می‌شود و اثر این فرسایش اعتماد، در بزنگاه‌های تاریخی خود را نشان خواهد داد. 

افزون بر این، شاید چنین تحلیل‌هایی بر تصمیم‌گیری مسئولان اثر بگذارد و آن‌ها را از درک واقعیت و اتخاذ تصمیم درست منحرف کند. گرچه برخی بر این باورند که مقامات، رسانه‌های تُندرو و تحلیل‌گران تلویزیونی را صرفاً ابزار تهییج هواداران و تبلیغ می‌دانند و در تصمیم‌گیری‌ها چندان به آن‌ها اعتنا ندارند، اما واقعیت این است که همین فضای تحلیلی یک‌سویه، ذهن تصمیم‌سازان را نیز شکل می‌دهد. البته بسیاری از تحلیل‌گران رسانه‌ای و مفسران سیاسی حاکمیتی، خود بهتر از دیگران می‌دانند واقعیت چیست، اما برای حفظ موقعیت و جلب رضایت بالادستی خود، آگاهانه به تحریف واقعیت تن می‌دهند. در این معنا، لابد حکایت بادمجان است که هدفش خوشایند مافوق است نه آگاهی مردم، اما نتیجه مشخص و حاصل چنین رویکردی، راندن مخاطب به سمت رسانه‌های ضدانقلاب است. 

هر تحلیل‌گر سیاسی باید به اعتبار منبع خود بیندیشد و نگذارد رسانه‌اش بی‌اعتبار شود. تحلیل باید بر داده‌های واقعی تکیه کند، نه بر آرزوها و هیجان‌ها. هنگامی که مسئولان تصمیم‌گیر از تحلیل‌های غلط تغذیه شوند، خطای رسانه تنها در تحریف افکار عمومی خلاصه نمی‌شود، بلکه به فریب حاکمیت نیز می‌انجامد. رسانه و روزنامه‌نگار اگر پیش‌نگر اجتماعی نباشند، جامعه کور می‌ماند و قدرت سیاسی در تاریکی تصمیم می‌گیرد. 

اکنون بیش از هر زمان دیگری باید نقش رسانه را در مدیریت افکار عمومی بازتعریف کرد. رسانه‌ای که حقیقت را فدای مصلحت شخصی کند، اعتماد و اعتبارش را از دست می‌دهد. آنچه امروز نیاز داریم، بازگشت به اصالت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری است؛ استقلال، دقت و جسارت در گفتن واقعیت.

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی