ردپای آدمخوارها در پرونده ناپدید شدن ثروتمندترین فرزند دنیا

مایکل راکفلر؛ فرزند خانواده‌ای مرفه اما عاشق ماجراجویی

مایکل کلارک راکفلر در سال ۱۹۳۸ در خانواده‌ای فوق‌العاده ثروتمند به دنیا آمد. بر خلاف خانواده‌اش که فعالیت‌هایشان عمدتاً در زمینه اقتصاد و سیاست بود، او علاقه‌مند به هنر، فرهنگ و کاوش بود. این علاقه باعث شد که پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه هاروارد، زندگی‌ای متفاوت از مسیر خانوادگی خود انتخاب کند و به دنیای هنر و مردم‌شناسی وارد شود. مایکل به‌ویژه شیفته هنر مردمان دورافتاده بود و تصمیم به جمع‌آوری مجموعه‌ای از آثار آن‌ها گرفت.

دنیای بکر قبیله اسمت

مایکل بعد از سفرهایی به ژاپن و ونزوئلا، به یکی از دورافتاده‌ترین مناطق جهان، گینه نو، سفر کرد. هدف اصلی او تحقیق درباره قبیله اسمت و جمع‌آوری آثار هنریشان بود. در حالی که او خود را در یکی از بزرگ‌ترین جوامع این قبیله در اوتسانپ مستقر کرده بود، متوجه تفاوت‌های عمیق فرهنگی بین زندگی مدرن و قوانین سنتی این مردم شد. قبیله اسمت به دلیل آداب و رسوم عجیب خود از جمله بریده‌ شدن سر دشمنان و مصرف جسم آن‌ها شناخته شده بود، که این موضوع مایکل را بسیار شیفته کرد.

سفری بی‌بازگشت

سفر ابتدایی مایکل به گینه نو برای ثبت اطلاعات مردم‌شناسی و جمع‌آوری آثار هنری با موفقیت به پایان رسید. اما او در سال ۱۹۶۱ یک بار دیگر تصمیم گرفت به این منطقه بازگردد. در این سفر، قایق کوچک مایکل و همراهش در اثر طوفان واژگون شد. مایکل با اعتماد به توانایی خود تلاش کرد تا با شنا خود را به ساحل برساند. اما پس از ورود به آب، هیچ‌وقت دیگر خبری از او نشد. تمام تلاش‌ها برای یافتن او بی‌نتیجه ماند و در نهایت علت رسمی مرگ او، غرق‌شدن در دریا اعلام شد، هرچند جسدی پیدا نشد.

شایعات هولناک پس از ناپدید شدن

در ماه‌های پس از ناپدید شدن مایکل، شایعاتی تکان‌دهنده منتشر شد. گفته می‌شد که او نه تنها از طوفان نجات یافته، بلکه به دست افراد محلی اسیر شده است. گزارش‌ها حاکی از آن بود که مایکل پس از وقوع درگیری بین قبیله‌ای، قربانی انتقام‌گیری قرار گرفت. حتی اشاره‌ای به مصرف اعضای بدن او توسط قبیله شده بود که به زعم آن‌ها نوعی مراسم فرهنگی به شمار می‌آمد.

حقایقی که دهه‌ها بعد فاش شد

بیش از نیم قرن پس از این واقعه، یک خبرنگار در کتابی با عنوان "داستان آدم‌خواری، استعمار و تلاش تراژیک مایکل راکفلر برای جمع‌آوری هنرهای ابتدایی" که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، اسنادی ارائه کرد که نشان می‌داد دولت هلند از این رویداد آگاه بوده است اما برای جلوگیری از پیامدهای سیاسی و فرهنگی، حقیقت را پنهان کرده بود.

این گزارش‌ها حاکی از آن بود که پس از رسیدن مایکل به ساحل، افراد بومی تصمیم گرفتند او را به عنوان انتقام رخدادهایی در سال‌های گذشته به قتل برسانند. روایت‌ها حتی به این حد می‌رسید که استخوان‌های او را به ابزارهای جنگی تبدیل کرده و از خون وی در مراسم رقص بومی استفاده کرده‌اند.

راز حل‌نشده قرن بیستم

سرانجام، همچنان که بیش از پنجاه سال از ناپدید شدن مایکل می‌گذرد، این معمای تاریک و هولناک همچنان بی‌پاسخ باقی‌مانده است. فرهنگ‌های بومی و تعاملات پیچیده آن‌ها با خارجی‌ها، رازهایی را در دل خود پنهان کرده که شاید هیچ‌گاه به طور کامل فاش نشوند.