مهمانی مرگ در مشهد/ سیتا جان باخت، دوستش بازداشت شد، ۴ پسر در زندانی!

به گزارش رکنا، چهار متهم پرونده معروف به «عقرب های هوسران» که همه آن ها بچه محل هستند، هرکدام سرگذشت عجیبی دارند. آنان امروز در قاب تقویم روزگار قرارگرفته اند و ماجراهای تلخ خود از فرجام دوستی های خیابانی تا حادثه وحشتناکی را بازگو می کنند که در لانه شیطانی رقم خورد .

یکی از متهمان ۲۲ ساله این پرونده درباره قصه زندگی خود در حاشیه بازسازی صحنه سقوط مرگبار «سیتا» گفت: پدرم به شغل بنایی مشغول است و من تا کلاس هفتم تحصیل کردم اما بعد از آن دیگر به مدرسه نرفتم و در امور ساختمانی کاشی کاری به فعالیت پرداختم.

اما متاسفانه از حدود ۸ سال قبل و به خاطر همنشینی و معاشرت با دوستان هم محله ای که در پارک با آن ها آشنا شده بودم به مصرف «گل» روی آوردم  ولی از حدود ۲ ماه قبل مواد مخدر سنتی مانند تریاک و شیره هم استعمال می کنم . اما شرایط رفاقت و دور همنشینی های شبانه با دوستانم به جایی رسید که از ۱۳ سالگی مصرف مشروبات الکلی را شروع کردم و خیلی زود مقدار مصرفم بالا رفت.

آخرین بار هم به دلیل شرب خمر توسط نیروهای کلانتری آبکوه دستگیر شدم . این درحالی است که وضع مالی پدرم بد نیست و ما بعد از مهاجرت از روستای یکی از شهر های خراسان رضوی به مشهد، وضعیت بهتری پیدا کردیم به گونه ای که ۳ طبقه از منزل محل  سکونت مان را به اجاره واگذار کرده بودیم. با وجود این من فقط به خاطر شرایط اجتماعی حاکم بر محله و همچنین غرور جوانی به سوی خلافکاری کشیده شدم. سال گذشته با پولی که پس انداز کردم یک دستگاه موتورسیکلت به مبلغ ۶۰ میلیون تومان خریدم که دوبار تصادف کردم  به گونه ای که یک بار به کما رفتم و دنده هایم شکست اما از مرز مرگ به زندگی بازگشتم. یک بار دیگر هم طوری تصادف کردم که هنوز آثار آن روی لب هایم مشخص است و دنده هایم شکسته است . با موتور سیکلت به جدول حاشیه خیابان برخورد کردم اما دیگر اعضای خانواده ام همه زندگی آرام و خوبی دارند. 

متهم ۲۴ ساله دیگر که به «سیاه» معروف است  و سابقه زندان دارد به آشفتگی های خانوادگی خود اشاره می کند و می گوید به خاطر استعمال مواد مخدر در زندان چناران و مرکز ترک اعتیاد بودم .دیپلم خود را در رشته دام پروری گرفتم  اما نتوانستم به دانشگاه راه یابم. از حدود۷ یا ۸ سال قبل به شغل تعویض روغنی روی آوردم و درآمد خوبی داشتم اما بعد از سال ۴۰۱ صاحب مغازه اجاره را دو برابر کرد و من مجبور به تخلیه مغازه شدم و با شاگردی در یک تعویض روغنی دیگر به زندگی ادامه دادم.

ماهانه ۱۵ میلیون تومان حقوق می گرفتم ولی از روزی که پدرم سال ۸۴ به خاطر بلعیدن مواد مخدر جان خود را از دست داد و یکی از برادرانم نیز خودکشی کرد، زندگی خانوادگی ما رو به آشفتگی گذاشت به گونه ای که یکی دیگر از برادرانم به اتهام سرقت کامپیوتر خودرو در زندان به سر می برد. مادرم بعد از مرگ پدرم با خیاطی مخارج زندگی ما را پرداخت می کرد اما من که آخرین فرزند خانواده بودم متاسفانه بر اثر رفاقت های ناآگاهانه در پارک معراج به سوی این حادثه تلخ کشیده شدم و این گونه زندگی ام را تباه کردم. 

متهم ۱۸ ساله پرونده معروف به «عقرب های هوسران» نیز که در پی دوستی های خیابانی با دختری به نام «سیتا»(مقتول) زندان نشین شده است درباره گذشته خود می گوید: من هم مانند دیگر متهمان این پرونده در بولوار توس ساکن هستم و مدتی قبل به خاطر توقیف موتورسیکلتم روانه کلانتری آبکوه شدم اما بعد از آن که به خاطر معاشرت با دوستان بزرگ تر از خودم به دوستی های خیابانی با دختران روی آوردم دیگر شیوه زندگی ام به کلی تغییر کرد. از سوی دیگر هم پدرم به خاطر بیماری های اعصاب و روان نمی توانست هزینه های زندگی را بپردازد.

به همین خاطر هم مادرم سرپرستی ما را به عهده گرفت. پدرم تریاک مصرف می کرد و من هم به مصرف «گل وتریاک» روی آوردم . با «سیتا» هم در پارک معراج در حالی آشنا شدم که او و دوستش «ف» مدام در همان پارک دیده می شدند. البته آن ها را من به منزل دوستم بردم و دوست دخترهای دیگری هم داشتم. مادرم هزینه های زندگی ما را تامین می کند ولی او هم به بیماری قند(دیابت)مبتلاست و خودم نیز در خانه «سگ» نگهداری می کنم.

آخرین متهم ۲۵ ساله این پرونده که بر اثر دوستی های خیابانی درگیر ماجرای تلخ سقوط دختر ۲۰ ساله شد و اکنون روزهای سختی را می گذراند، درباره سرگذشت خود گفت: دو خواهر دارم که ازدواج کرده اند . من قبلا ازدواج کرده بودم و ۶ ماه هم نامزد بودیم ولی به خاطر دخالت های برادرزنم در زندگی ام دچار اختلاف و ناسازگاری شدیم و در نهایت همسرم را با بخشیدن مهریه اش طلاق دادم.۷ساله بودم که پدرم را به جرم مواد مخدر دستگیر کردند  که خاطره تلخی در ذهنم باقی ماند و من از همان دوران ابتدایی ترک تحصیل کردم و به شغل های مختلفی روی آوردم تا این که شاگرد جرثقیل شدم و ماهانه ۱۵ یا۱۶میلیون درآمد داشتم.

پدرم نیز با خودروی وانت به جمع آوری ضایعات مشغول است تا مخارج زندگی ما را تامین کند. درون منزلمان پر از ضایعات و کارتن و کاغذ است. من «گل» و«بنگ» و مواد مخدر سنتی مصرف می کنم در حالی که مستاجر هستیم و باید مدام محل سکونتمان را به خاطر اجاره های بالا تغییر بدهیم! ولی از زمانی که به خاطر درگیری های خانوادگی روانه زندان شدم تاثیر بدی در روح و روانم گذاشت به طوری که به دوستی های خیابانی روی آوردم و این گونه آینده ام را به نابودی کشاندم.

سابقه خبر

چند روز قبل (چهاردهم تیر)دختر ۲۰ ساله ای معروف به «سیتا» از طبقه چهارم یک ساختمان مسکونی در خیابان توس۴۱ مشهد سقوط کرد و به این ترتیب چهار پسرجوان که برای خوشگذرانی های زودگذر دور هم جمع شده بودند با دستور های محرمانه قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد)و تلاش ۱۲ساعته کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی به سرپرستی سرگرد شکیبا (افسر پرونده)دستگیر شدند.

نویسنده: سید خلیل سجادپور

 

اخبار تاپ حوادث

وبگردی