ماجرای تاراج سرمایه بازنشستگان توسط سعید مرتضوی در دولت احمدینژاد
رکنا سیاسی: تاراج سرمایه بازنشستگان در دولت احمدینژاد به مدیریت سعید مرتضوی، با فروش غیرشفاف شرکتهای بزرگ، بحران مالی بازنشستگان و دهکهای پایین را تشدید کرد و امروز زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار داده است.
سید مسعود رضوی در اطلاعات نوشت: اگر دولت نتواند کسری بودجه را جبران کند و ارز کافی به دست آورد، بازار و زندگی مردم عادی چه شرایطی خواهد داشت؟ فعلا با بازار بورس و تتر و این حرفها کاری نداریم زیرا آن مسایل مربوط به طبقات اقتصادی موجه و متوسطی است که هنوز قادرند برای امروز و فردا و حتی پس فرداهای خود برنامه ریزی کنند.
بحث ما بر سر نیازهای اولیه و تامین مایحتاج حیاتی دهکهای پایین و ماندگان در نیازهای اولیه غذایی و درمانی است که به تقریب بیش از یک دهم جمعیت کشور را تشکیل میدهند و اگر موج تورمی را که بیمهار و لجام گسیخته درحال درنوردیدن قیمتها و له کردن طبقه متوسط و روبه پایین است را نگیریم، شاید شماری زیادی از جمعیت کشور در پایان امسال به فقرا و مستمندان اضافه شوند. آموزش و امنیت در مسکن و سرانه تفریحات و ورزش و مسایل روانی بماند که چه وضعیتی خواهد داشت.
در چنین شرایطی اعلام شده که بیمه تکمیلی بازنشستگان به دلیلعدم تسویه بدهی صندوق به شرکتهای بیمهگر قطع شده است. سالهاست درباره این ناترازی و خطر بزرگ صندوقهای بیمه و تامین اجتماعی هشدار داده میشود.
یک نقطه ضعف بزرگ که با زندگی میلیونها خانوار کم بضاعت ایرانی و زیست شکننده آنان سروکار دارد. ورشکستگی احتمالی صندوقهای بازنشستگی و تامین اجتماعی میتواند یک فاجعه بیبازگشت برای ملت و مملکت باشد.
وزیر کار، وزیر اقتصاد و رئیس جمهور باید از این نهال حفاظت کنند و در این شرایط، راهگذاری برای صندوق و تامین بیابند. در این زمینه هر تصمیم کوچکی که به درستی گرفته نشود، کاشتن بادی است که به درویدن توفانی میانجامد. به خاطر داریم که در زمان دولت احمدی نژاد و مدیریت سعید مرتضوی، با فروش فلهای و قولنامهای شرکتهای بزرگ و سودده در این حوزه توفان کاشتند و حالا سونامی آن به رنج مداوم بازنشستگان و مستمری بگیران، پیران و از کار افتادگان رسیده است!
تحمیلِ تحریم و جنگی که کشور عزیز ما را درگیر ساخت، اگرچه از سوی ملت، مقاومتی جانانه و پاسخی دندانشکن به دشمن صهیونیست و همدستانش داد، اما خسارات و مشکلات را نیز افزون کرد.
سپس اروپاییها با فعال کردن مکانیسم ماشه، به یاری دشمنان آمدند و سختترین محاصرۀ اقتصادی تاریخ بر ایران و ایرانی اِعمال شد. در این شرایط باید همان گونه که از مرز و ارض کشور دفاع میشد از پول و ارز کشور هم دفاع میشد. کاسبان تحریم در تجارت خارجه، نفت، و بانکها، خون مردم را مکیدند و به هیچ کس جوابی پس ندادند. رئیس کل بانک مرکزی پریروز فرموده بود که معاملات بانکها غیر شفاف است و ما نمیدانیم سهامداران چه کسانی هستند، مخصوصاً در بانکهای غیر دولتی (یعنی خصولتی… خصوصی)! از رئیس بانک مرکزی چیزی نمیپرسم زیرا حرفش را به روشنی زده است.
اما از دکتر مدنی زاده وزیر اقتصاد و دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب میپرسم که چگونه اعتبارات عظیم و بیحد و حصر و پشتوانه پولی و مالی و ذخایر ارزی مملکت در اختیار کسانی که معلوم نیست چه کسانی بوده اند، قرار گرفته و این مجهول الهویهها چگونه میخواهند خسارات را جبران کنند و بدهیهای مردم را باز گردانند؟ نقش بانکهای به اصطلاح غیر دولتی و موسسات اعتباری در ایجاد تورم چهل پنجاه شصت هفتاد درصدی چقدر است؟ بانک مرکزی و رئیس محترم آن به چه کسی پاسخگوست یا خواهد بود؟!
با این اوضاع و احوال، دل شیر دارید که یارانه بنزین و گازوئیل را برداشته و تغییر میدهید. این بازی دوسر باخت را پوپولیستهای مجلسنشین در ادوار سابق برای ما رقم زدند. هنگامی که قرار بود یکی دو ریال و بعدا به صورت پلکانی بهای بنزین و دیگر انرژیها و سوختهای رایج افزایش پیدا کند، ناگهان صدای وامستضعفا از سوی برخی نمایندگان و جراید و بنگاههای منسوب به آنها برخاست که دولت لیبرال میخواهد عدالت را از بین ببرد و مردم را از تنها دارایی ارزان محروم کند! هنوز تیترهای روزنامه عصر در آن زمان و صبح در این هنگام در آرشیوها موجود است.
باری اکنون در چند راهی تاریخ و جامعه و اقتصاد، راهی نمانده بجز یک جراحی دردناک که ممکن است با جراحت و خون فراوان توام شود. قبلا هم بوده و شده است. با این همه به ملت بزرگ ایران توصیه میکنم در این مورد با دولت همگام و همراه باشند، زیرا تحول قیمتها به سوی واقعی شدن، هرچند دشوار و سخت باشد، بهتر از شرایط غیر واقعی و حباب واری است که هر لحظه ممکن است بترکد و نابود شود. اکنون شرایط به گونهای است که هر تصمیمی برای این موضوع ظریف با تبعات دردناک روبروست. همان حباب مولانا بیدل است که «بر موج بستهاند کلاه حباب را…»
ارسال نظر