رازهای حضور وارث «سلمان» در کاخ سفید که نمیدانید
رکنا سیاسی: حضور محمد بن سلمان در کاخ سفید برای نخستینبار پس از سال ۲۰۱۸، پیامی از بازسازی روابط عربستان و آمریکا به همراه دارد؛ ارتباطی که با توجه به شرایط منطقهای و همکاریهای اقتصادی و نظامی دو کشور، اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان 18 نوامبر (27 آبان) برای نخستینبار از سال ۲۰۱۸ در راس هیاتی راهی واشنگتن خواهد شد. دونالد ترامپ رییسجمهور امریکا قصد دارد به عنوان میزبان همتای عرب خود، یک ضیافت رسمی با لباس شب در اتاق شرقی کاخ سفید برگزار کند؛ اقدامی که به ادعای ناظران احتمالا نه تنها پایاندهنده یک روز پربرنامه در کاخ سفید خواهد بود، بلکه نمادی از بازسازی علنی روابط با مردی به شمار میرود که جامعه اطلاعاتی امریکا دستور قتل جمال خاشقجی، ستوننویس واشنگتن پست را به او نسبت داده است.
به گزارش اعتماد، در حالی که این مراسم میزبان اعضای کنگره، مقامات دولتی و رهبران کسب و کار امریکایی خواهد بود، حضور محمد بن سلمان در واشنگتن نخستین سفر او پس از این قتل جنجالی است و توجه تحلیلگران را به پیامدهای سیاسی و اقتصادی آن جلب کرده است. با این همه اما گروهی از تحلیلگران بر این باورند روابط ترامپ با عربستان فراتر از چارچوبهای رسمی دیپلماتیک است، چراکه رییسجمهور امریکا در حال برنامهریزی برای احداث ملک با برند «ترامپ» در ریاض و جده است و محمد بن سلمان همچنان شریک و همکار تجاری جرد کوشنر، داماد رییسجمهور به شمار میرود؛ همکاریای که میلیاردها دلار سرمایهگذاری خارجی، از جمله در دولت عربستان، به همراه داشته است.
این درحالی است که ترامپ بلافاصله پس از بازگشت از تور منطقهایاش به خاورمیانه در ماه مه، عربستان را محور تلاشهای خود برای بازتنظیم روابط با روسیه و تثبیت خاورمیانه قرار داد و به سرعت سرمایهگذاری سعودیها در اقتصاد امریکا را تبلیغ کرد؛ رویکردی تراکنشی که به نظر میرسد گاهی حتی با ارزشهای امریکایی در تضاد است. بنابر گزارشات نشریات غربی همزمان با این سفر، محمد بن سلمان همچنین قرار است نشستی حول محور سرمایهگذاری در مرکز «کندی» برگزار کند و میزگردهایی درباره زیستفناوری، دفاع و فناوریهای سبز برگزار خواهد شد. در حالی که توافقات اقتصادی پیشین شامل قرارداد ۱۴۲ میلیارد دلاری تسلیحات و وعده سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری عربستان در امریکا بوده است، تحلیلگران اما هشدار میدهند بخشی از این وعدهها ممکن است اغراقآمیز باشد.
در همین حال، ناظران مدعیاند مساله عادیسازی یکی دیگر از محورهای مهم این سفرخواهد بود، چراکه ترامپ امیدوار است ریاض با پیوستن به توافقات ابراهیم روابط خود با اسراییل را عادیسازی کند، اقدامی که هدف ادعایی آن تثبیت خاورمیانه از طریق تعمیق روابط تجاری عنوان شده است! این تلاشها اما همزمان با تجربههای بایدن که پیش از حملات حماس در اکتبر ۲۰۲۳ نزدیک بود به توافقی دست یابد، نشاندهنده پیچیدگیهای دیپلماسی منطقهای است؛ جایی که محمد بن سلمان احتمالا تنها در صورتی حاضر به توافق گسترده با اسراییل خواهد شد که تضمینهای ملموسی برای تشکیل دولت فلسطین دریافت کند. در این میان اما هستند گروهی که این سفر و ضیافت رسمی کاخ سفید را نه تنها بازتاب روابط شخصی و اقتصادی ترامپ با عربستان قلمداد میکنند، بلکه معتقدند این دیدار گویای یک استراتژی سیاسی است که در آن منافع اقتصادی، امنیتی و منطقهای در هم تنیده شده و پیامدهای آن میتواند خاورمیانه را در سالهای پیش رو دستخوش تحولاتی مهم کند. به این بهانه روزنامه اعتماد با هدف ارزیابی متغیرهای مهم و نتایج احتمالی این سفر با عبدالرضا فرجیراد، استاد ژئوپلیتیک و حسن بهشتیپور، پژوهشگر مسائل بینالملل گفتوگو کرده است. فرجیراد در گفتوگویش با «اعتماد» ضمن تاکید بر اهمیت سفر ولیعهد سعودی در مقطع کنونی به واشنگتن همزمان بر این باور است که درخواست عربستان برای دریافت جنگندههای 35-F و تضمین امنیتی از امریکا احتمالا از مهمترین محورهای این سفر مهم باشد. بهشتیپور اما در این گفتوگو با اشاره به اهمیت استراتژیک سفر محمد بن سلمان به واشنگتن، تاکید کرد که تحرکات عربستان در زمینه هستهای، امنیتی و پیمان ابراهیم تابع واقعیات میدانی و محدودیتهای سیاسی منطقهای است و هرگونه پیشرفت صرفا در چارچوب توافق با واشنگتن و ملاحظات اسراییل امکانپذیر خواهد بود. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
عبدالرضا فرجیراد: پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم تا مادامی که صلح در غزه برقرار نشود محقق نخواهد شد
عبدالرضا فرجیراد، استاد ژئوپلیتیک، در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره محورهای مهم سفر محمد بنسلمان به واشنگتن تشریح کرد: این سفر در مقطع کنونی برای امریکا و عربستان اهمیت ویژهای دارد و با توجه به سفر پیشین ترامپ به خلیجفارس در ماه مه، چند نکته قابل توجه است. نخست، عربستان به طور جدی به دنبال دریافت تعدادی جنگنده 35-F از امریکا است. باتوجه به کاربرد این جنگندهها در منطقه طی یک سال گذشته، ریاض تشویق شده تا درخواست خود را به شکل جدی مطرح کند. به باور فرجیراد باتوجه به قراردادهای اقتصادی و سرمایهگذاری میان عربستان و امریکا، ریاض احساس میکند اکنون زمان آن رسیده که واشنگتن به درخواستهای این پادشاهی توجه کند.
هرچند دولت امریکا در حال حاضر با چنددستگی در این موضوع یعنی فروش جنگندههای 35-F مواجه است؛ مخالفان نزدیک به اسراییل مدعیاند فروش این نوع از جنگندهها به عربستان میتواند برتری هوایی اسراییل در منطقه را تحتتاثیر قرار دهد. بنابراین، این موضوع نخستین محور مهم گفتوگوهای بنسلمان و ترامپ خواهد بود. فرجیراد درباره محور دوم این سفر گفت: پیمان صلح ابراهیم دیگر موضوع مهم دیدار خواهد بود؛ پیمانی که ترامپ تلاش زیادی برای اجرایی کردن آن دارد. این توافق پایهاش عادیسازی روابط کشورهای مسلمان با اسراییل است، اما ترامپ از آن برای گسترش نفوذ منطقهای امریکا نیز بهره میبرد. برای نمونه، چند هفته پیش رهبران آسیای مرکزی در واشنگتن مهمان کاخ سفید بودند و ترامپ از پنج کشور این منطقه خواست به پیمان ابراهیم بپیوندند و قزاقستان نیز وعده داد که مسیر پیوستن را بررسی کند. در جنوب شرق آسیا نیز روی اندونزی کار میکنند و این کشور یکی از گزینههای جدی برای بحث عادیسازی است. در خاورمیانه نیز رییسجمهور امریکا حساب ویژهای روی عربستان باز کرده، زیرا معتقد است اگر عربستان به این توافق بپیوندد، دیگر کشورهای اسلامی و حتی پاکستان احتمالا آن را دنبال خواهند کرد.
این استاد ژئوپلیتیک در ادامه به «اعتماد» گفت: در کنار این دو محور، مباحث دیگری نیز مطرح است؛ همکاریهای اقتصادی، مساله هستهای ایران، سرمایهگذاریهای عربستان در امریکا و درخواست ترامپ از بنسلمان برای کاهش همکاریهای ریاض با چین. تحرکات اخیر امریکا در قفقاز، آسیای میانه و خلیجفارس با هدف محدود کردن نفوذ چین و روسیه و مهار ایران است. همانطور که اشاره شد، دریافت جنگندههای35-Fبرای عربستان اهمیت اصلی دارد و پیشبرد پیمان ابراهیم برای ترامپ. هر دو طرف انتظار دارند در پایان دیدار و کنفرانس مطبوعاتی، دستاوردی قابل ارایه به افکار عمومی داشته باشند. فرجیراد در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره احتمال نهایی شدن پیمان ابراهیم در این سفر گفت: تا زمانی که مساله غزه به طور کامل حل نشود، بعید است عربستان رسما اعلام کند به این پیمان میپیوندد؛ مگر اینکه برای ایجاد یک دستاورد نمایشی برای ترامپ، مانند قزاقستان، آمادگی اولیه خود را اعلام کند. بدان معنا که ریاض ممکن است بگوید موضوع را بررسی میکنیم، اما اعلام رسمی پیوستن در همین سفر دور از ذهن است. در بهترین حالت، بنسلمان میتواند سطحی از امیدواری ایجاد کند، اما تا زمانی که وضعیت غزه به نقطهای نهایی نرسد و احساس نشود جنگ پایان یافته و درگیریها تکرار نمیشود، اقدام رسمی انجام نخواهد داد.
به باور فرجیراد در بخش دوم موضوع، یعنی تشکیل کشور فلسطینی که شرط جدی عربستان است، تحرکاتی در جریان است؛ امریکاییها و سعودیها همراه با بریتانیا، کشورهای اروپایی و برخی دولتهای عربی پیشنویس قطعنامهای آماده کردهاند تا به شورای امنیت ببرند. هدف این قطعنامه، قرار گرفتن مدیریت غزه زیر نظارت امریکا و دولت ترامپ است و در یکی از بندهای آن ممکن است تشکیل کشور فلسطین مطرح شود. فرجیراد همچنین تاکید کرد: اگر این قطعنامه تصویب شود، برای عربستان یک راه گریز دیپلماتیک فراهم میکند. سعودیها میتوانند اعلام کنند تابع قطعنامه شورای امنیت هستند و به صورت ضمنی تشکیل کشور فلسطینی را پذیرفتهاند؛ بنابراین آمادگی دارند مسیر عادیسازی روابط با اسراییل را دنبال کنند، البته به شرط برقرار شدن آرامش در غزه و پایان جنگ. فرجیراد در پاسخ به پرسش دیگر «اعتماد» درباره سهمخواهی ریاض به واسطه نقش این پادشاهی در صلح غزه گفت: بیشتر کشورهای عربی هر کدام در آینده غزه نقشی دارند؛ از اعزام نیرو تا بازسازی و مشارکت در مدیریت پساجنگ. امریکا و اروپا نیز امیدوارند کشورهای ثروتمند عربی هزینههای بازسازی را تامین کنند. امارات اخیرا کمی عقبنشینی کرده و اعلام کرده تنها در صورتی نیرو اعزام میکند که اطمینان حاصل شود جنگ پایان یافته و روند بازسازی آغاز شده است. به باور فرجیراد، طبیعی است که رقابت میان این کشورها وجود داشته باشد.
عربستان قدرت اصلی و ثروتمندترین کشور عربی است، اما مصر نیز فعالیتهایی را آغاز کرده و در دیپلماسی منطقهای، چه در رابطه با ایران و چه در پروندههایی مانند سودان، به دنبال بازیابی نقش سابق خود است، بهویژه با توجه به رابطه نزدیک این کشور با امریکا و ترامپ. عربستان اما به اندازه وزن خود نقش دارد و امارات نیز نقشی حساس و زیرکانه ایفا میکند. همچنین نباید نقش ترکیه را نادیده گرفت. این استاد ژئوپلیتیک در پاسخ به پرسش دیگر «اعتماد» درباره دریافت تضمینهای امنیتی توسط عربستان از واشنگتن در حاشیه این سفر مهم گفت: یکی از درخواستهای مهم محمد بنسلمان از ترامپ در خلال این سفر احتمالا ایجاد قراردادی محکم مشابه توافق امریکا و اسراییل است؛ به طوری که حمایت امریکا در هر زمان و شرایطی از اسراییل، به عربستان نیز تعمیم یابد. به نظر میرسد یکی از شروط عربستان برای پیوستن به پیمان ابراهیم همین تعهد امنیتی است و در صورت عدم ارایه، ممکن است ریاض با پیوستن به توافق مخالفت کند.
به گفته فرجیراد این مساله پیچیدگیهای خاص خود را دارد، اما تا حدودی قابل عملیاتی شدن است. واشنگتن نیز احتمالا چنین تضمینی ارایه میدهد، اما نه به طور دقیق مشابه توافق با اسراییل. عربستان میخواهد اطمینان داشته باشد که در برابر تهدیدات اسراییل، به طور کامل ازسوی امریکا حمایت میشود و به همین دلیل درخواست35-Fکرده است. فرجیراد در پاسخ به پرسش دیگر «اعتماد» درباره احتمال تمایل کشورهای عربی ازجمله عربستان به همکاری با چین در صورت عدم ارایه تضمینهای امنیتی ازسوی امریکا گفت: همانطور که پیشتر اشاره شد، ایالاتمتحده به طور غیرعلنی به کشورهای خلیجفارس فشار میآورد تا سرعت توسعه روابط با چین کاهش یابد. این امر برای امریکا اهمیت دارد، چراکه استراتژی اصلی واشنگتن در منطقه محدود کردن نفوذ چین است، چه در خلیجفارس و چه در آسیای میانه و قفقاز. به گفته این استاد ژئوپلییتک با این حال، واقعیت این است که عربستان و امارات به شدت به غرب و امریکا وابستهاند، چه خودخواسته و چه از سر اجبار. حضور پایگاههای نظامی گسترده امریکا و نفوذ عمیق آن در این کشورها موجب شده است که کشورهای خلیجفارس جرات ایجاد روابط گسترده اقتصادی یا امنیتی با چین را نداشته باشند؛ هر چند همکاری اقتصادی با پکن ادامه دارد، اما ترجیح دادن چین به امریکا و اروپا میتواند برایشان مشکلات داخلی ایجاد کند.
حسن بهشتیپور: حملات تهاجمی اسراییل به شام و قطر به بیاعتمادیهای عربستان دامن زده و موجب شده تا پادشاهی موضعی سختگیرانهتر در ارتباط با تشکیل دولت فلسطین اتخاذ کند
حسن بهشتیپور، پژوهشگر مسائل بینالملل، در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره ارزیابی سفر ولیعهد سعودی به واشنگتن گفت: این سفر در امتداد همکاریهای واشنگتن و ریاض انجام میشود. سیاست خارجی امریکا در غرب آسیا بر دو محور متمرکز است: ارتباط راهبردی با اسراییل و همکاری گسترده با عربستانسعودی. واشنگتن در حوزههای مختلف، ازجمله آینده خاورمیانه و شکلگیری نظم جدید منطقهای، با این دو بازیگر همکاری میکند.کشورهای دیگری مانند قطر، مصر، امارات، اردن و اخیرا سوریه نیز نقشآفرینی دارند. به باور بهشتیپور آنچه امریکا و اسراییل دنبال میکنند با واقعیت میدان متفاوت است. حداقل برای عربستان، شرط روشن این است که اسراییل باید اصل تشکیل دولت مستقل فلسطینی را بپذیرد، اما بعید است اسراییل چنین کند.
همچنین، عقبنشینی عربستان از این مطالبه بسیار دور از ذهن است، زیرا ریاض ترجیح میدهد موازنهای در روابط منطقهای حفظ کند و همه تخممرغهایش را در سبد اسراییل نگذارد. این کارشناس مسائل بینالملل در ادامه به «اعتماد» گفت: تجربههای اخیر، ازجمله حملات تلآویو پس از سقوط اسد به شام و حمله موشکی به قطر، بر بیاعتمادی عربستان افزوده است. این عوامل عربستان را بر موضع خود یعنی توافق بر سر تشکیل دولت فلسطینی استوارتر کرده است. با این حال این بدان معنا نیست که عربستان با شخصیتی معاملهگر مانند دونالد ترامپ همکاری اقتصادی و نظامی نخواهد داشت. برعکس، تعاملات اقتصادی و نظامی دو طرف همچنان در سطوح مختلف ادامه دارد. این پژوهشگر مسائل بینالملل در پاسخ به سوال دیگر «اعتماد» در زمینه گمانهزنیهایی درخصوص مطرح شدن مداخلات اخیر امارات در سودان و یمن و احتمال ایجاد شکافهایی میان ابوظبی و ریاض در حاشیه سفر بن سلمان به واشنگتن تشریح کرد: موضوع مداخلات اخیر امارات در سودان، حتی در حاشیه سفر نیز جایگاهی ندارد؛ چه برسد به اینکه وارد محورهای اصلی شود، چراکه اولا تحرکات سیاسی- نظامی امارات در سودان «متغیر مستقل» محسوب نمیشود.
برخی تصور میکنند اقداماتی که امارات در سودان انجام میدهد، مشابه اقداماتی است که در جنوب یمن، یا پیشتر در غرب لیبی با همراهی مصر انجام میداد، اما اینها همگی مجموعهای از فکتهای متعدد است که نشان میدهد امارات در این موارد تصمیمگیر نهایی نیست و این تحرکات در راستای سیاستهای پنهان ایالاتمتحده امریکا تعریف میشود. لذا من بسیار بعید میدانم امارات متحده عربی بدون هماهنگی با طرف امریکایی و انگلیسی دست به چنین ماجراجوییهایی بزند. این پژوهشگر روابط بینالملل در ادامه تاکید کرد: البته قائل نیستم که امارات تابع بیچونوچرای امریکا باشد یا صرفا دستورات واشنگتن را اجرا کند؛ نه. اما اینکه تصور کنیم امارات مستقلا، برمبنای اراده و تشخیص خود، برای پیشبرد سیاست خارجیاش در شمال آفریقا و شرق آفریقا تصمیمگیری میکند و سپس این تصمیمات را خود اجرا میکند، با سوابق رفتاری و عملکرد این کشور از سال ۱۹۷۱ تاکنون همخوانی ندارد. جالبتر اینکه ادعا شده احتمالا در چنین شرایطی عربستانسعودی در مقام منتقد ظاهر میشود؛ اقدامی که بیش از آنکه بر واقعیات استوار باشد، تلاشی است برای ایجاد یک چهره انسانی از محمد بن سلمان و همچنین ترسیم چهرهای مثبت از ترامپ؛ گویی این دو با اقدامات امارات مخالفت دارند.
از لحاظ رسانهاس سوژه جالبی است و برخی تلاش میکنند از این فضا سوژهای جذاب برای داستانپردازی رسانهای بسازند، اما هیچ فکتی این روایتها را تایید نمیکند. بهشتیپور در ادامه تاکید کرد: به نظر من از هیچ زاویه تحلیلی نمیتوان امارات را به عنوان یک قدرت مستقل ارزیابی کرد که در سودان نقشآفرینی میکند و سیاستهای خود را بدون اتکا به دیگران پیش میبرد. چنین برداشتی دقیق نیست. امارات در آنجا بازیگری نمیکند که بر اساس یک راهبرد مستقل عمل کند و سپس نیاز باشد عربستانسعودی یا ایالاتمتحده برای مهار آن وارد عمل شوند. چنین تصویری با واقعیات میدانی و سابقه رفتاری امارات سازگار نیست. این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره احتمال امضای توافقنامههای امنیتی میان ریاض و واشنگتن در حاشیه سفر ولیعهد سعودی به ایالاتمتحده گفت: احتمال ارایه تضمین ازسوی امریکا وجود دارد، اما این تضمین بیشتر روی کاغذ است و عملا بازدارندگی واقعی در برابر اسراییل ایجاد نمیکند. اسراییل از سال ۱۹۴۸ تاکنون نشان داده هیچ عاملی نمیتواند جلوی آن را بگیرد و حداکثر کاری که امریکا میتواند انجام دهد، تعلیق موقت برخی حمایتهاست؛ مانند بحران کانال سوئز که امریکا مخالفت کرد اما این اختلاف، روابط واشنگتن-تلآویو را دچار آسیب نکرد. به باور بهشتیپور در تمام این سالها، اسراییل مسیر خود را ادامه داده و از حمایتهای امریکا و کشورهای اروپایی بهره برده است، بنابراین تضمین امروز، بیشتر جنبه ظاهری دارد؛ مانند قطر که تصور میکند بهدلیل موضع امریکا، اسراییل به این کشور حمله نمیکند، اگر هم حملهای رخ دهد مقابله امریکا با اسراییل بعید است.
این تضمین اگرچه برای عربستان ارزش روانی و سیاسی دارد، اما در میدان واقعی تنها زمانی معنا پیدا میکند که ریاض به توافق صلح رسمی با اسراییل برسد، مشابه چارچوبی که مصر تجربه کرد؛ در آن صورت اسراییل ممکن است تعهدات معتبرتری ارایه دهد. بهشتیپور در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره ساخت رآکتور هستهای در عربستان به عنوان یکی از مطالبات کلیدی ولیعهد سعودی از دولت ترامپ بهرغم مخالفتهایی در درون امریکا گفت: اول، این مخالفتها در دوره دموکراتها بیشتر بود و در دوره جمهوریخواهان کمتر به چشم میآید. دوم، مشکل عربستانسعودی صرفا محدود به برنامه هستهای نبود. امریکاییها با ساخت این رآکتورها موافقاند، اما واقعیت این است که عربستان به دنبال غنیسازی است. دولت بایدن به شدت با آن مخالفت کرد. بعید به نظر میرسد دولت ترامپ نیز، به دلیل مخالفت جدی اسراییل، با غنیسازی عربستان موافقت کند. بنابراین اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم، محمد بن سلمان در این سفر نیز موفق نخواهد شد حمایت امریکا برای غنیسازی را جلب کند. به باور بهشتیپور در زمینه ساخت رآکتورها و انجام غنیسازی عربستان تلاش کرده است به سمت چین نزدیک شود و از کمک پاکستان و چین بهره ببرد، اما برای هرگونه فعالیت در این حوزه، تایید امریکاییها لازم است که تاکنون ارایه نشده است. همچنین، عربستان قصد داشت با روسها قرارداد ساخت رآکتور امضا کند، اما این مذاکرات هنوز به نتیجه نرسیده است.
بنابراین در حال حاضر، هیچ شانسی برای عربستان وجود ندارد که بتواند غنیسازی داخلی را عملیاتی کند، چراکه اسراییل مهمترین مخالف آن است و کنگره امریکا نیز به شدت مخالف است؛ دموکراتها به ویژه و جمهوریخواهان تاحدودی. درنتیجه، اگر بحث صرفا احداث رآکتور باشد، مخالفتی ازسوی امریکا وجود ندارد، اما مساله غنیسازی و چرخه سوخت هستهای همچنان چالش اصلی است. این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه به «اعتماد» گفت: عربستان در این زمینه تلاش کرده است از چین و پاکستان کمک بگیرد، اما آیا واقعا موافقت شده است یا خیر گزارشاتی منتشر شده است، چراکه این موضوع مخفیانه نمیتواند باقی بماند، هر اقدامی در حوزه هستهای باید به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام شود. این کارشناس روابط بینالملل در پایان گفتوگویش با «اعتماد» خاطرنشان کرد: یک نکته مهم دیگر، قرارداد اخیر عربستان با پاکستان است که در عمل تضمین میدهد حمله به عربستان، حمله به پاکستان محسوب خواهد شد و بالعکس. به باور من این قرارداد پیامی جدی به اسراییل بود. این همکاری نشان میدهد پاکستان با تمام امکانات هستهای خود از عربستانسعودی پشتیبانی میکند. واقعیت این است که منطقه خاورمیانه در حال پوستاندازی است و طی سالهای آینده به پیچیدگیهای آن افزوده خواهد شد.
ارسال نظر