وقتی شاهرودی‌ها برای دادن بنزین به خودروی رهبری شرط گذاشتند
تبلیغات

فارس در ادامه آورده است ؛ اما چه کسی می‌دانست این توقف ناخواسته، نه یک تأخیر، که فصل کوچکی از تاریخ انقلاب خواهد شد؟در تاریکی شب، گروهی از جوانان انقلابی شاهرود که عباسعلی اکبریان یکی از آنان بود با شنیدن خبر توقف آیت‌الله خامنه‌ای در این شهر، شتابان خود را رساندند. آن‌ها نه بنزین در دست داشتند، نه امکاناتی؛ اما فرصتی طلایی پیش رویشان بود: سخنرانی یک مبلغ انقلابی در شاهرود.پیشنهادشان جسورانه بود: «برای مردم ما سخن بگویید، ما هم بنزین راهتان را فراهم می‌کنیم.» و پاسخ، بی‌درنگ و قاطع آمد: «باشد.»

آیت‌الله خامنه‌ای قصد داشتند خود را به تحصن دانشگاه تهران برسانند؛ آن زمان بگیر و ببندهای ساواک هم در اوج خودش بود و تهیه بنزین هم کار راحتی نبود.

مسجدی که ناگهان قلب شهر شد

ساعت از ۱۰ شب گذشته بود، هوا سرد و شهر در ظاهر آرام اما در پشت پنجره‌ها، قلب‌ها برای انقلاب می‌تپید. اکبریان و یارانش، رضاپور، مؤذن، میرباقری، قنبریان و شیخ علی‌اکبر معصوم همه کاری کردند تا مسجد را آماده میزبانی تاریخی کنند.چراغ‌ها روشن، بخاری روشن، سماور روشن و چای آماده شد و پیامی که کوچه به کوچه و سینه به سینه می‌گشت: «امشب در مسجد، سخنران ویژه داریم.»

جمعیت آمد، بیش از یک‌هزار نفر از زن و مرد، جوان و کهن، چنان که گویی سال‌ها منتظر چنین شبی بوده‌اند.

 آیت‌الله خامنه‌ای، پس از توقفی کوتاه، روی منبر رفت و نزدیک به ۲ ساعت از قیام امام خمینی(ره)، از ظلم‌های شاه و از امیدهای انقلاب گفت.سخنش آتش بود و صدایش طنین‌انداز در دل‌های بیدار.

 اکبریان به یاد می‌آورد: «چنان شوری برپا شده بود که قطع کردنش حیف بود؛ اما ترس از مأموران شاه، آرام‌مان نمی‌گذاشت.»

در نیمه‌شب، وقتی سخنرانی به پایان رسید، خودروی بنز مشکی ۱۹۰ آیت‌الله خامنه‌ای این‌بار نه تنها با باک پر، که با ۲ ظرف ۲۰ لیتری اضافه در خاموشی و با آرزوی مردمانش، شاهرود را به مقصد تهران ترک کرد.

خاطره‌ای که در زمان جاری ماند

این روایت تنها در یادها نماند و اهمیت این واقعه به حدی بود که ۲۸ سال بعد، در ۲۰ آبان‌ماه سال ۱۳۸۵، مقام معظم رهبری در دیدار با مردم شاهرود فرمودند: «در روزهای اوج انقلاب، شبی را در شاهرود در جمع جوانان پُرشور و مؤمن این شهر گذراندم. این تجربه‌ها از یاد انسان نمی‌رود.»این سخن، گواهی ماندگار بر اهمیت آن شب و عمق تأثیرش بر روح و یاد یک شهر بود.

از بنزین تا منبر؛ نمادی که باقی ماند

آن شب، دیگر فقط یک خاطره نیست؛ نماد است. نماد مردمی که در سخت‌ترین شرایط، از «هیچ»، «همه‌چیز» می‌سازند؛ از یک توقف اجباری، محفلی تاریخی می‌آفرینند و از تاریکی شب، نور امید می‌تابانند. 

نماد شهری که بیش از یک‌هزار شهید تقدیم انقلاب کرد و وفایش به آرمان‌های انقلاب، از همان شبِ بنزین و منبر آغاز شد؛ شبی که چراغ مسجدش، چراغ راه شد و گرمای حضور مردمش، سرمای زمستان انقلاب را ذوب کرد.

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی