به مناسبت روز خبرنگار
خبرنگارم ، ایران جان من است، مینویسم تا ساخته شود
امروز، خبرنگار اجتماعی بودن صرفاً روایتگر بودن نیست. در عصر تغییرات پرشتاب رسانهای، در زمانهای که نسلهای تازه با زبان، ادبیات، ابزار و حساسیتهای متفاوتی به جهان مینگرند، خبرنگار اجتماعی باید چیزی فراتر از راوی باشد؛ باید مفسر، کنشگر و آموزگار مطالبهگری باشد.

امروز در ایران روز خبرنگار است و من یک زن خبرنگارم در ایران. سالهاست در دل جامعه، میان زخمها، در کوچههای فراموششده، در حاشیههایی که دیده نمیشوند و صداهایی که شنیده نمیشوند، قلم زدهام. روز خبرنگار برای من جشن نیست. یادآور زخم است، خستگی است، ایستادنِ بیسلاح در برابر طوفان. اما با این حال، روزیست که باید دوباره به خود یادآوری کنم چرا ماندهام، چرا نوشتم، و چرا باز هم خواهم نوشت.
من سیاسی نیستم، اما ساکت هم نیستم. نه در هیچ صفبندی، نه در هیچ باند رسانهای، نه در هیچ تشکیلات رسمی جا دارم. تنها جایی که من دارم، سعی در میان رنجکشیدگان، فراموششدگان بودن است و آنان که امیدشان را به واژهها دوختهاند.
ایران برای من فقط یک خاک نیست؛ فقط جایی برای زیستن نیست. ایران برای من «مسئولیت» است. مسئولیتی که بر دوش قلمم سنگینی میکند. باید فریاد زد، باید ایستاد، باید گفت، باید ساخت.
زن بودن در این راه، خودش یک میدان جنگ است. اما من آموختهام که از دل همین رنجها، صداقت بجوشد؛ از دل همین سکوتها، فریاد برخیزد.
و اما امروز، خبرنگار اجتماعی بودن صرفاً روایتگر بودن نیست. در عصر تغییرات پرشتاب رسانهای، در زمانهای که نسلهای تازه با زبان، ادبیات، ابزار و حساسیتهای متفاوتی به جهان مینگرند، خبرنگار اجتماعی باید چیزی فراتر از راوی باشد؛ باید مفسر، کنشگر و آموزگار مطالبهگری باشد.
در جهانی که هر کاربر گوشی هوشمند یک رسانه بالقوه است، خبرنگار اجتماعی باید مرزهای کلاسیک اطلاعرسانی را پشت سر بگذارد و به بازتعریف معنا و مسئولیت خویش بپردازد. ما باید نهتنها صدا را منتقل کنیم، که نحوه مطالبه گری را آموزش دهیم. نهتنها درد را روایت کنیم، که مسیر درمان را نیز روشن سازیم.
مطالبهگری، در دنیای امروز، تنها فریاد خام و خشم آشفته نیست. خبرنگار اجتماعی باید به جامعه بیاموزد چگونه دقیق، مستند، و پیوسته مطالبه کند. چگونه از هیاهو عبور کند و وارد کنش مدنی هوشمندانه شود. چگونه مسئله را بفهمد، منشأ آن را بشناسد، و نقطه فشار را درست تشخیص دهد.
ما باید به نسلهای جوان نشان دهیم که سکوت، بیخطری نمیآورد؛ و اعتراض بیفهم، تغییر نمیسازد. باید واژه را ابزار آگاهی کنیم، نه آلت مصرف لحظهای. باید جستوجوی حقیقت را ارزش کنیم، نه فقط بازنشر ترس و التهاب را.
خبرنگار اجتماعی در این روزگار، بیش از همیشه نیازمند فهم عمیق، زبان چندلایه، جسارت اخلاقی، و استقلال فکری است. کسی که بتواند میان سیلاب خبرهای سطحی، صدای عمیقترین زخمها را بیرون بکشد و تبدیل به خواست جمعی کند. صدایی که نه فقط شنیده شود، که نتیجه بدهد. تغییری بیافریند. هویتی را بازسازی کند.
و در آخر تاکید می کنم: "ایران، جان من است. مینویسم تا ساخته شود."
-
نگاهی به جواهرفروشی لاکپری و شاهانه بهنوش بختیاری با دیزاین سلطنتی / اینجا برای خودش یه پا موزه هست، چقد خوشگله +فیلم
ارسال نظر