یک زن آسیب دیده از جنگ 12 روزه در گفت و گو با رکنا:
دلارها و طلاهایم را دزدیدند؛ وسایل زندگی ام ویران شد ولی کمکی ندیدم / درخت روی ماشینم افتاد و بیمه برای جبران خسارات 400 میلیون طلب کرد!
رکنا: یک زن آسیب دیده از جنگ 12 روزه می گوید: با وجود ویرانی خانه و از دست رفتن داراییهایم، حمایت مؤثری از سوی مسئولان دریافت نکردهام و تنها با وعدهها و بروکراسیهای خستهکننده مواجه شدم.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، «وقتی اولین انفجار شد، من خوابیده بودم. شیشهها شکستند؛ اما شیشه اتاق من نه. فقط چسبیدم به دیوار که تکههای شیشه توی تنم نره...»
این، روایت یکی از زنان آسیبدیده در جنگ ۱۲ روزه است؛ زنی که میگوید از ترس جانش فرار کرد، اما بهجای نجات، به ویرانی برگشت. در این گفتوگو از لحظه لحظههای آن روز و اتفاقاتی که تا امروز ادامه دارند، میگوید: «ما هم مثل بسیاری از افراد، از تهران رفتیم. کارتهای بانکی ام کار نمیکرد و پولی نداشتم. با قرض، پنج میلیون از یک نفر گرفتم و با دو فرزندم راهی شدیم؛ با این وجود دو سه روز بعد برگشتیم؛ اشتباهی که هنوز دارم خودم را بابتش سرزنش میکنم.»
او می گوید: «سرایدار ساختمان گفت برگرد، تهران امن شده، دیگر بمب نمی زنند. ما هم برگشتیم. ظهر روز بعد، انگار دنیا منفجر شد. وقتی بمب اول زده شد، من در تخت خوابیده بودم. نمیتوانستم حرکت کنم و استپ شده بودم. فقط جیغ کشیدم. از پلهها دویدم پایین و در راه همسایه گفت آسانسور منفجر شده، نرو. وقتی به پایین ساختمان رسیدم، صداهای انفجار تمام شده بود. بعد به سمت ماشینم رفتم، رویش درخت افتاده و له شده بود. با زور در ماشین را باز کردم، شیشه های ماشین ریخته بود روی صندلی و من شروع کردم به جیغ کشیدن و تلاش کردم از آن محدوده خارج شوم.»
این زن با گریه ادامه می دهد: «روز بعد به خانه بازگشتم. در چمدانی که برای رفتن از تهران جمع کرده بودم، ۲۰ هزار دلار، ۷ هزار یورو و یک سرویس طلای ۸۰ گرمی گذاشته بودم. یک سرویس نقره که همیشه همراهم است نیز بالای تختم بود؛ اما وقتی برگشتم، چمدان هنوز سر جاش بود، ولی خبری از طلا، سرویس نقره و ارزها نبود. رد پای سه نفر روی گرد و خاک زمین دیده می شد. دار و ندارم را برده بودند.»
این شهروند آسیب دیده از جنگ تاکید می کند: «تلویزیون ۱۰۵ اینچ بر اثر شدت انفجار و خرد شدن شیشهها به شدت آسیب دید و ۳۰۰ میلیون قیمت داشت که نابود شد. دو دست مبل داشتم که تکه تکه شده بودند. خانه من، بهترین واحد ساختمان بود؛ ولی الان چیزی جز خاک نیست. من آنجا مستاجر بودم. صاحبخانه می گوید فعلا پولی ندارد که به من بدهد تا از آنجا بروم. وسایلم، پول هایم، طلاهایم، هیچکدام جبران نشده است. فقط شیشه انداختند و رفتند. حالا بعد از مدتها آوارگی، چند روزی است در هتل هویزه جا گرفته ام؛ من و دختر و پسرم. بچههایم ۲۳ و ۲۰ ساله هستند. قرار بود پسرم را به آلمان بفرستم. ۵ هزار یورو دادیم برای وکیل، می خواست دندانپزشکی بخواند ولی الان همهچیز دود شد. من زندگی ام را می خواهم. تمام چیزهایی که با ذوق؛ دانه دانه خریده بودم را می خواهم. من فرزندانم را به تنهایی بزرگ کردم و ذوق زندگی ام را داشتم. این اتفاق همه چیز را بر هم زد و تلاش های چندین ساله من را دود کرد.»
او در ادامه می افزاید: «در شهرداری، به گریه افتادم. فقط یک برگه دادند و گفتند برو ۱۰ روز دیگر بیا. یکی گفت در جای دیگری به شما خانه می دهند. دیگری فحش داد گفت کی گفته؟ برای شکایت هایی هم که کرده ام، پسرهای صاحبخانه گفتند که پلیس اطلاع داده که طلاها پیدا شده و لازم است برای شناسایی به آگاهی بروم. آنجا مجددا به من گفتند که چه کسی چنین حرفی زده است؟ فعلا افراد دیگری در اولویت هستند و ما بعدا به شما رسیدگی می کنیم!»
این زن تاکید می کند: «از سویی دیگر در آن ویرانه برای ما روانشناس فرستاده اند؛ اقدام خوبی است اما این روانشناسان هم حاذق نیستند. روانشناسی که سوالش از من این است که «ـخانم ما باید برای شما چه کار کنیم؟» آیا توانمند است؟ من هر جا می روم یک روانشناس می آید تا با ما صحبت کند. یکی دیگر آمده است به من می گوید: شما سالمی؟ برگه سلامت روانی داری؟ با این تعاریف به نظرم تا زمانی که پول هایم و وسایل از دست رفته ام به دستم نرسد سالم نیستم. وقتی به آنها نگاه می کنم قلبم تیر میکشد. من فقط زندگی ام را می خواهم.»
او می گوید: «ماشینم هایماست. کارشناس از بیمه آمده است می گوید فقط صافکاری پی دی آر و شاسی کشی را انجام می دهد؛ تازه نمی دانم چرا برای انجام این کار از من ۴۰۰ میلیون هم می خواهند! اگر واقعا می خواهند جبران کنند، یک ماشین مشابه همین ماشینی که از دست رفته است به ما آسیب دیدگان از جنگ بدهند و این را بردارند. این که برای کمک از ما پول بگیرند که نشد جبران! اگر واقعا می خواهند جبران کنند، بیایند سریعا یک ارزیابی کنند و بگویند برای جبران خسارات چک بدهند و بروند. چرا ما با این حال و روز هر روز باید در این اداره و آن اداره باشیم؟ چرا باید هم از جنگ آسیب ببینیم و هم از آوارگی و کندی در پیگیری حمایت ها؟»
-
خلاقیت خندهدار جوان ایرانی در ساخت موتور گازی شیری حماسه ساز شد/ هنر نزد ایرانیان است وبس
ارسال نظر