چگونه چارلی چاپلین جنگ جهانی اول را به طنز تبدیل کرد؟

به گزارش رکنا، در اوایل دهه چهل هجری شمسی، چارلی چاپلین، نابغه بی‌مانند سینمای جهان، مدت‌ها بود که از هیاهوی زندگی کناره‌گیری کرده و روزگار آرامی را در کوه‌های آلپ سوئیس سپری می‌کرد.

او از نیمه دهه سی آغاز به نوشتن شرح حال خود کرد؛ این کار را به توصیه «گراهام گرین»، نویسنده مشهور انگلیسی انجام داد.

بخش‌هایی از این خودزندگی‌نامه توسط روزنامه کیهان در اواخر تابستان و پاییز ۱۳۴۳ منتشر شد. اکنون، بخش چهل‌ودوم این نوشته به تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۴۳ به نقل از خبر آنلاین ارائه می‌شود:

در ابتدای شروع جنگ جهانی اول، بیشتر مردم بر این باور بودند که این فاجعه بیش از چهار ماه ادامه نخواهد یافت. تصور می‌کردند که پیشرفت‌های فناوری نظامی، تلفات سنگینی به همراه خواهد داشت که پایان سریع این نبرد را رقم خواهد زد. اما این پیش‌بینی اشتباه بود، زیرا جنگ چهار سال متوالی ادامه یافت و تاریخ، شاهد بی‌سابقه‌ترین حمام خون‌ها شد.

بسیاری تلاش می‌کردند که علت، دلیل و اهداف جنگ را توضیح دهند، اما هیچ‌کس نتوانست پاسخ قانع‌کننده‌ای بیابد. برخی معتقد بودند این جنگ برای آماده‌سازی جهان جهت دستیابی به دموکراسی سالم‌تر رخ داده است. شاید این دیدگاه تا حدی صحیح بود، چرا که در میان خاکستر این ویرانی بزرگ، رژیم‌های جدید پدید آمدند و سیمای اروپا کاملا دگرگون شد.

در سال ۱۹۱۶ میلادی، ایالات متحده هنوز قصد ورود به جنگ را نداشت. مردم به شدت از شرکت در جنگ متنفر بودند و حتی تصنیفی با عنوان «من پسرم را برای سربازی تربیت نکرده‌ام» به طور گسترده در جامعه شنیده می‌شد. اما پس از غرق شدن کشتی «لوزیتانیا» به دست نیروهای آلمانی، آمریکایی‌ها به تدریج مشقت‌های جنگ را تجربه کردند و تأثیر آن روز به روز ملموس‌تر شد.

نهضت «قرضه آزادی» پایه‌گذاری شد

برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی، اقدامات فراوانی آغاز شد. از من و «ماری پیک‌فورد» و «داگلاس فربنکس» به عنوان مشاهیر هنری تقاضا شد که نهضت «قرضه آزادی» را راه‌اندازی کنیم. وظیفه ما این بود که در شهرهای مختلف سخنرانی‌های پرشوری داشته باشیم تا احساسات مردم تحریک شده و به خرید اوراق قرضه تشویق شوند.

در یکی از سخنرانی‌های من در میدان فوتبال واشنگتن، یک افسر قد بلند که معاون وزارت دریاداری آمریکا بود به نام «فرانکلین روزولت» در میان حضار حضور داشت.

فعالیت‌های ما در این زمینه چنان مورد توجه قرار گرفت که ما برای دیدار با رئیس جمهور وقت آمریکا، «ویلسون»، دعوت شدیم. در اتاق سبزرنگ کاخ ریاست جمهوری، ابتدا «ماری» سخنرانی کرد. او از استقبال مردم نسبت به اوراق قرضه آزادی سخن گفت و پیش‌بینی کرد که فروش این اوراق به رکورد تازه‌ای خواهد رسید.

5

ویلسون سپس چند داستان طنزآمیز تعریف کرد که همه را خنداند، و پس از آن جلسه پایان یافت. من پس از آن به شهرهای جنوبی آمریکا رفتم و پس از فروش زیاد اوراق قرضه در نیویورک بازگشتم.

ملاقات با «ماری دورو»

قبل از آغاز سفر خود برای فروش «قرضه آزادی»، ماری دورو را برای دومین بار ملاقات کردم. او از طرفداران سرسخت فیلم‌های من بود و علاقه‌مند به دیدار با من بود. اما جالب اینکه نمی‌دانست در گذشته من در تئاتر «دوک آو یورک» لندن، در نمایش «شرلوک هلمز»، نقش «بیلی» را بازی کرده‌ام.

نامه‌ای از «ماری» دریافت کردم که مرا برای شام دعوت می‌کرد. در این نامه نوشته بود: «چارلی عزیز! مشتاق دیدنت هستم و پس از شام در آپارتمان کوچکم، می‌توانیم با هم در پارک مرکزی قدم بزنیم.» نهایتا در دیدارمان، تنها شام را با او گذراندم و خاطراتی از گذشته را به او یادآور شدم.

ساخت فیلم «دوش‌فنگ»

هنگامی که به لس‌آنجلس برگشتم، تصمیم گرفتم فیلم طنزی درباره جنگ بسازم. دوستانم این ایده را نامناسب دانستند و معتقد بودند که تمسخر جنگ در آن شرایط خطرناک است. اما من مصمم بودم. به همین ترتیب، فیلم «دوش‌فنگ» شکل گرفت. با وجود حذف قسمت‌های زیادی از آن، با استقبال فراوانی روبرو شد.

مدتی بعد، به دلیل مشکلاتی که با تهیه‌کنندگان و کمپانی‌های فیلم‌سازی داشتم، با همراهی ماری و داگلاس کمپانی مستقل «یونایتد آرتیستز» را تأسیس کردیم. پس از مدتی فیلم‌های من از ضرر اقتصادی شرکت جلوگیری کرد و به سودآوری رسید.

با پایان یافتن جنگ، مردم پس از سال‌ها سختی سرانجام شاهد روزهای خوب شدند. شادی و خوشحالی سراسر کشور را فرا گرفت و آمریکا نفس آزادی و صلح را برای نخستین بار پس از جنگ چشید.

اخبار تاپ حوادث

وبگردی