2 دزد برای سرقت از سوپر مارکت شاگرد مغازه را به قدمی مرگ کشاندند / در جنت آباد تهران رخ داد

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل به دنبال انتقال پیکر خونین پسر ۲۵ ساله به نام هومن به بیمارستانی در غرب تهران آغاز شد. وی که آثار جراحت و ساییدگی‌های زیاد روی بدنش نمایان بود تحت درمان قرار گرفت.

 هومن پس از بهبودی نسبی از  دو پسر جوان شکایت کرد .

وی در تشریح شکایتش گفت: مدتی است در یک سوپرمارکت در جنت آباد شاگردی می‌کنم . ساعت حدود ۱۲ شب بود که دو پسر جوان وارد مغازه شدند و مقدار زیادی مواد غذایی جمع کردند و در کیسه گذاشتند.من منتظر بودم پشت صندوق بیایند و  پول آنها را حساب کنند. اما یکباره کیسه‌های مواد خوراکی را برداشتند و از مغازه بیرون دویدند و من فهمیدم آنها دزد هستند .به همین خاطر آنها را دنبال کردم. آنها سوار یک پراید شدند تا فرار کنند .اما من سپر ماشین را گرفتم و آنها چندین متر مرا روی زمین کشیدند و رفتند. لحظاتی بعد عابرانی که  از خیابان میگذشتند اورژانس را مطلع کردند و من به بیمارستان منتقل شدم .

ردیابی دو دزد فراری

با شکایت پسر جوان و با اطلاعاتی که وی از خودرو دزدان داده بود ماموران به تحقیق پرداختند و بعد از یک هفته دو دزد ۲۳ و ۲۴ ساله به نام‌های بهروز و داریوش را ردیابی و بازداشت کردند .

در تحقیقات مشخص شد در جریان سرقت بهروز پشت فرمان پراید بوده است .

توجه به جراحت‌های شدیدی که به شاگرد مغازه وارد شده بود برای دو متهم کیفرخواست صادر و پرونده‌شان برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و آنها از خود دفاع کردند .

در دادگاه

در ابتدای جلسه هومن که همچنان میلنگید به سختی در جایگاه ویژه ایستاد و گفت :با گذشت یک سال از این ماجرا هنوز نمی‌توانم به خوبی راه بروم. جراحت‌های زیادی به من وارد شده و آنها با ماشین چندین متر مرا روی زمین کشیدند .من فقط می‌خواستم مانع سرقت آنها شوم  و فکر نمی‌کردم چنین بلایی سرم بیاید . من معجزه آسا زنده ماندم و ممکن بود در این ماجرا جانم را از دست می دادم.به همین خاطر برای دو دزد اشد مجازات می‌خواهم .

سپس دو متهم در جایگاه ویژه ایستادند .

داریوش گفت : من و بهروز سال‌هاست با هم دوست هستیم. ما بچه‌های جنوب شهریم و وضع مالی خوبی نداریم. من  و دوستم دنبال کار می‌گشتیم اما کار مناسبی پیدا نکردیم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم از یک سوپرمارکت مقداری مواد غذایی بدزدیم. اما شاگرد مغازه ما را تعقیب کرد و ما از ترس فرار کردیم .من اصلاً متوجه نشدم شاگرد سوپرمارکت به پشت ماشین چسبیده و چندین متر روی زمین کشیده شده است. من و دوستم هیچ  سابقه کیفری نداریم و فقط برای تامین مقداری مواد خوراکی دست به چنین اشتباهی زدیم.من شرمنده هستم و هرگز فکر نمی کردم به خاطر دزدین مقداری مواد خوراکی این چنین گرفتار شوم.

 بهروز وقتی روبه روی قضات ایستاد گفت: وقتی شاگرد سوپرمارکت متوجه ماجرای سرقت شد شروع به داد و فریاد کرد و من از ترسم بلافاصله پشت فرمان ماشین نشستم .من متوجه شدم او به سپر ماشین چسبیده اما آنقدر ترسیده بودم و فکر می‌کردم اگر ماشین را متوقف کنم آبروریزی می‌شود. به همین خاطر پایم را روی پدال گاز گذاشتم تا به سرعت فرار کنیم. من از اتفاقی که برای هومن افتاده پشیمان و شرمنده هستم و از او تقاضا دارم مرا ببخشد.

 در پایان جلسه قضات وارد شور شدم تا رای صادر کنند.

 

وبگردی