ترس پنهان علی و امیر که به قتل اعتراف کردند
رکنا: نمیخواستیم بچهمحلهایمان تصور کنند ترسیدهایم. با قمه منتظر بازگشت 3 جوان عربدهکش ماندیم! اینها ادعاهای پسر جوانی است که قاتل شناخته شده است و هنوز ترس پنهان در صدایش موج میزند.
به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، ساعت 19 شامگاه 5 اسفندماه، مرگ خونین مرد جوانی در بیمارستان مخابره شد.
با حضور ماموران کلانتری در بیمارستان و انجام تحقیقات ابتدایی مشخص شد جوانی 25 ساله بر اثر اصابت ضربه چاقو به گردن بهشدت زخمی شده و توسط دوستش به بیمارستان انتقال یافته است.
پزشکان اعلام کردند به خاطر خونریزی غیرقابل مهار این پسر به کام مرگ فرورفته است.
وقتی ماموران با یک جنایت روبهرو شدند، دو دوست قربانی به نامهای «علی» و «امیر» - 25 و 27 ساله – را تحت تحقیق گرفتند و شنیدند آنها با گروهی از جوانان درگیر شدهاند که در آن پسری با پرتاب چاقو به سوی آنها این جنایت را رقم زده است.
با شناسایی دقیق محل درگیری، 2 بچه محل شناسایی شدند و ماموران «جواد» و «محمدرضا» 23 و 24 ساله را دستگیر کردند.
وقتی عاملان زورآزمایی خیابانی دستگیر شدند، با دستور بازپرس، هر 4 مرد جوان در اختیار پلیس آگاهی قرار گرفتند تا قاتل اصلی شناسایی شود.
کارآگاهان در تحقیقات از دوستان قربانی شنیدند که آنها در زمان حادثه حالت عادی نداشتهاند، علی گفت: با مقتول سوار خودروی ال90 در حال چرخیدن در خیابان بودیم و در حالی که در حالت طبیعی قرار نداشتیم به رهگذران ناسزا میگفتیم که ناگهان مورد حمله چند جوان قرار گرفتیم و آنها اقدام به وارد کردن خسارت به خودرو کردند.
در مرحله نخست از محل فرار کردیم و پس از تهیه چاقو قصد مراجعه دوباره به محل درگیری را داشتیم. همین کار را نیز کردیم، اما زمانی که قصد پیاده شدن از خودرو را داشتیم، ناگهان یکی از همان جوانان که با ما درگیر شده بود این بار چاقویش را به سمت خودرو پرتاب کرد.
همزمان با پرتاب چاقو، مقتول قصد پیاده شدن از خودرو را داشت که چاقو به ناحیه گلوی وی برخورد کرد و خون همه جا را برداشت. با دیدن این صحنه، تصمیم گرفتیم دوست خودمان را به بیمارستان برسانیم، اما او در بیمارستان جان باخت.
جواد و محمدرضا که در بازجوییهای ابتدایی ادعای بیگناهی میکردند، پس از مواجهه حضوری با دوستان مقتول و شناسایی شدن توسط آنها به شرکت در نزاع و درگیری جنایتآمیز اعتراف کردند.
محمدرضا که چاقو را به سمت مقتول پرتاب کرده بود، گفت روز قتل در محل ایستاده بودیم که ناگهان یک خودروی ال90 با 3 سرنشین از محل عبور کردند. مشخص بود 3 مرد در وضعیت طبیعی قرار ندارند! آنها سر خود را از خودرو بیرون آورده بودند و در حالی که اقدام به قدرتنمایی میکردند به همه رهگذران و اهالی محل ناسزا میگفتند تا اینکه به ما نزدیک شده و به ما نیز ناسزا گفتند.
چند متر جلوتر و برای چند لحظه کوتاه، خودروی ال90 در پشت ترافیک چهارراه توقف کرد و همین زمان کافی بود من و چند دوست دیگر از بچهمحلهایمان خود را به آنها رسانده و با لگد اقدام به وارد کردن خسارت به درهای خودرو کنیم.
محمدرضا در خصوص نحوه ارتکاب جنایت نیز به کارآگاهان گفت: میدانستیم سرنشینان ال90 برای تلافی به محل بازمیگردند و به همین علت در همان فاصله کوتاه زمانی اقدام به تهیه چند چاقو و قمه کردیم تا اگر سرنشینان خودروی ال90 برای دعوا به محل بازگشتند، در برابر آنها کم نیاوریم. همانطور که پیشبینی کرده بودیم، خودرو ال90 باز به محل بازگشت؛ سرنشینان آن قصد پیاده شدن از خودرو را داشتند که من در همان لحظه چاقوی خود را به سمت آنها پرتاب کردم و همین باعث فرارشان شد؛ در آن لحظه اصلا فکر نمیکردیم پرتاب چاقو از سوی من باعث مرگ یکی از آنها خواهد شد تا اینکه ماموران مرا دستگیر کردند.
جواد نیز در بازجوییها دقیقا همان ادعاهای محمدرضا را تکرار کرد و گفت: اگر محل را ترک میکردیم و سرنشینان خودرو ال90 به محل میآمدند و اقدام به قدرتنمایی میکردند، سایر بچههای محل تصور میکردند ما از روی ترس آنجا را ترک کردهایم، به خاطر همین همانجا ماندیم تا آنها برگردند.
ارسال نظر