صفر تا صد پرونده بابک خرمدین / سرنوشت متهمان پرونده چه شد!؟
حوادث رکنا: قتل بابک خرمدین، فیلمساز ایرانی، در اردیبهشت ۱۴۰۰ بهدست پدر و مادرش در تهران رخ داد؛ آنها پس از بیهوش کردنش با دارو، او را کشتند، مثله کردند و بقایایش را در سطل زباله انداختند.
به گزارش رکنا، بابک خرمدین (فیلمساز) در بهار ۱۴۰۰ ناپدید شد؛ بدن تکهتکهشدهاش در سطلهای زباله پیدا شد؛ والدینش دستگیر و در نهایت به ارتکاب قتل و مثلهکردن اعتراف کردند؛ پرونده رسانهای و حقوقی بزرگی در ایران ساخت و مادر به حبس محکوم شد و پدر هم با تشکیل پروندهٔ کیفری و با نظر اولیای دم و جنبه عمومی جرم مواجه شد.
۱) چه اتفاقی افتاد
ناپدید شدن و کشف جسد: بابک خرمدین (فیلمساز/نویسنده) در اواسط اردیبهشت ۱۴۰۰ ناپدید شد و پس از جستجو، بقایای جسدش (تکهتکهشده و در کیسه/سطل زباله بستهبندی شده) در نقاطی از تهران کشف شد — خبر این کشف و شوک عمومی در مقیاس ملی بازتاب یافت.
بازداشت والدین: خیلی زود پدر و مادر بابک به عنوان مظنونان اصلی بازداشت شدند. در بازجوییها پدر (اکبر/علیاکبر خرمدین) و مادر (ایران موسوی/ایران...) به ارتکاب قتل اعتراف کردند و جزئیات بسیار تکاندهندهای ـ از جمله داروی خوابآور و مثلهکردن ـ رسانهای شد.
۲) اعترافها و ابعاد دیگر جرم
همزمان با تحقیق روی پروندهٔ بابک، بازجوییها روشن کرد که والدین پیشتر هم مرتکب قتلهای دیگری در خانواده شدهاند: از جمله قتل «آرزو» (دختر خانواده) در سال ۱۳۹۷ و قتل یک داماد (فرامرز) در حدود سالهای گذشته که بعدها بهعنوان قتلهای قبلی به پرونده ارجاع داده شد. والدین در مراحل مختلف تحقیقات به این قتلها هم اعتراف کردند.
جزئیات جنایت در رسانهها
گزارشها حاکی از این بود که عامل(ها) مقتول را با داروی خوابآور بیهوش کرده، کشته و سپس مثله و بقایا را در مکانهای مختلف رها کردهاند؛ این جزئیات بار روانی قوی و بحثهای حقوقی و اجتماعی ایجاد کرد.
![]()
۳) وضعیت روانپزشکی و ارزیابیها
گزارشهای پزشکی قانونی/روانشناسی که در جریان تحقیقات منتشر شد بیان کرد که مراجع ذیصلاح روانی معتقدند متهمان «دیوانه یا مجنون بهمعنای کیفری» نبودهاند؛ یعنی در حدی نبودند که مسئولیت کیفریشان منتفی شود. در اظهارات رسانهای مسئول پرونده نیز به این موضوع اشاره شد.
۴) روند قضایی و سرنوشت متهمان
مادر (ایران موسوی): بر پایهٔ آراء دادگاه، مادر به اتهام معاونت در قتل عمد و مشارکت در مثلهکردن اجساد محاکمه شد و به حبس محکوم گردید. برخی گزارشها اشاره کردهاند که حکمِ صادره با در نظر گرفتن تمکین به حکم و اعمال مقررات کاهش مجازات (مادهٔ ۴۴۲ آیین دادرسی کیفری) کاهش یافته و در یکی از گزارشها؛ با احتساب کسر یکچهارم، مجموعاً حدود ۴۵ ماه حبس اعلام شد.
پدر (اکبر/علیاکبر خرمدین): پدر بهعنوان عامل اصلی قتل شناخته شد. اما در حقوق جزای ایران، وقتی اولیای دمِ مقتول (وراث یا خانوادهٔ مقتولِ سابق) از «قصاص» گذشت کنند یا مقتول شاکی خصوصی نداشته باشد، بخشی از مجازات میتواند متاثر شود. گزارشها میگویند اولیای دم یکی از قربانیان (فرامرز ـ داماد) از حق قصاص گذشتند و این بر سرنوشت پروندهٔ پدر تاثیرگذار بود؛ نهایتاً در برخی منابع عددی تا حدود ده سال حبس یا مجازات در رابطه با جنبهٔ عمومی جرم برای پدر ذکر شده است (البته رقمهای دقیق بسته به حکم نهایی دادگاه و اعمال قوانین قابل تغییرند).
نکتهٔ حقوقی مهم
قتل «فرزند بر دست پدر» در فقه و قوانین ایران پیچیدگیهایی دارد؛ برای قتل نفسِ صورتگرفته توسط پدر نسبت به فرزند، مسیر قصاص و دیه متفاوت و در برخی موارد مجازات حبس برای «جرم عمدی» با توجه به مواد کیفری درنظر گرفته میشود (مثلاً احکام مربوط به جنبهٔ عمومی جرم و مادههایی مانند مادهٔ ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی که در رسانهها برای تحلیل پرونده ذکر شد). حکم نهایی و تقاضای اولیای دم در تعیین انجام یا عدم انجام قصاص نقش کلیدی داشت.
![]()
دیدگاه روانشناسی
درونفردی (روان عاملان)، بینفردی (روابط خانوادگی)، و اجتماعی-فرهنگی (زمینه فرهنگی ایران).
۱. تحلیل درونفردی: ساختار روانی و شخصیت پدر و مادر
الف) الگوی شخصیتی پدر (اکبر خرمدین)
بر اساس گزارشهای بازجویی و روایتهای نزدیکان، او شخصیتی کنترلگر، مستبد، خشک و کمالطلب داشت. چنین الگوهایی در روانشناسی، نزدیک به اختلال شخصیت وسواسی-جبری (OCPD) و خودشیفتگی پنهان (Covert Narcissism) توصیف میشوند:
نیاز افراطی به «درست بودن» و «پاکی اخلاقی»؛
تمایل به کنترل فرزندان حتی در بزرگسالی؛
ناتوانی در پذیرش تفاوت دیدگاه یا سبک زندگی دیگران؛
احساس حقانیت مطلق؛
ناتوانی در ابراز احساسات انسانی و همدلی.
در چنین تیپ شخصیتی، خشم سرکوبشده و حس تحقیر (مثلاً اگر فرزند از معیارهای والد منحرف شود) ممکن است در طول زمان به رفتارهای شدید و گسسته از واقعیت منجر شود.
برخی روانپزشکان در تحلیل رسانهای گفتند که او نشانههایی از سایکوز خفیف یا پارانویا (بدگمانی شدید) نیز داشته؛ یعنی جهان را در قالب تهدید، گناه و آلودگی میدیده است.
ب) الگوی شخصیتی مادر (ایران موسوی)
در بسیاری از مصاحبهها، مادر نقش «تسلیمشده و همراه» را داشت؛ او در عین شوکآور بودن ماجرا، از کشتن فرزندان «با رضایت» حرف زده بود.
در روانشناسی خانواده، این تیپ را گاه در قالب هموابستگی (Codependency) میشناسیم: شخصی که به جای استقلال عاطفی، در هویت فرد غالب (در اینجا شوهر) حل میشود.
چنین افراد:
معمولاً ترس از طرد شدن یا تنهایی دارند؛
مرز اخلاقی خود را در تصمیمگیری از دست میدهند؛
حتی ممکن است در فرایندهای جرم، با مکانیزم دفاعی «عقلانیسازی» (Rationalization) خود را قانع کنند که کارشان درست است («برای نجات آبرو»، «برای آرامش خانواده» و …).
۲. تحلیل بینفردی: پویایی خانوادهٔ خرمدین
در خانوادههای بسته و اقتدارگرا، الگوی «پدر قانون» و «مادر مطیع» معمولاً باعث میشود:
گفتوگو جای خود را به دستور و تهدید بدهد؛
احساسات سالم (خشم، دلسوزی، عشق) سرکوب شوند؛
هرگونه اختلاف فکری به عنوان «توهین» یا «نافرمانی» تعبیر شود.
در چنین بسترهایی، خشونت نه ناگهانی بلکه انباشتشده و مزمن است.
تحقیقات روانشناسی خانواده در ایران نیز نشان دادهاند که کنترل افراطی والدین بالغ بر فرزندان (بهویژه در خانوادههای سنتی شهری) میتواند زمینهساز شکلگیری دور باطل سرکوب، خشم و گسست روانی شود.
۳. تحلیل اجتماعی-فرهنگی: بستر فرهنگی و تابوها
قتل بابک خرمدین فقط یک پرونده جنایی نبود، بلکه آینهای از چند گسست فرهنگی بود:
تابوهای اخلاقی و «حفظ آبرو»:
بسیاری از جملات پدر و مادر در بازجوییها با واژههایی مانند «بیآبرویی»، «فساد»، «آبروداری» همراه بود.
یعنی معیار اخلاقیِ بیرونی (آبرو در نگاه جامعه) بر احساس درونی (عاطفهی والدین) غلبه کرده بود.
فشار اجتماعی بر نسلها:
فاصلهی فرهنگی و ارزشی بین نسل والدین سنتی و فرزندان تحصیلکرده و مدرن (بابک فیلمساز، هنری، مستقل) در خانوادههایی با ذهنیت کنترلگر میتواند به «بحران اقتدار» منجر شود.
ضعف نظام حمایتی روانی:
در ایران خدمات مشاوره خانواده هنوز در بسیاری از طبقات یا مناطق بهصورت پیشگیرانه جا نیفتاده است.
اگر این خانواده پیش از بحران به رواندرمانگر مراجعه میکردند، احتمالاً فرایند فروپاشی متوقف میشد.
ارسال نظر