از خانه میلیاردی تا قاپ‌زنی کنار خیابان / سقوط آزاد پسری که فقط دلش شکست

به گزارش رکنا، چندی پیش، مأموران گشت پلیس به دو پسر جوان موتورسوار که پلاک وسیله نقلیه‌شان را با شیئی پوشانده بودند مشکوک شدند. با صدور فرمان ایست، یکی از راکبان بی‌توجه به هشدارهای پلیس با شتاب فرار کرد اما پس از تعقیب و گریز کوتاهی، هر دو نفر توسط مأموران متوقف و بازداشت شدند.

در ابتدا این دو جوان مدعی شدند که از ترس پلیس اقدام به فرار کرده‌اند، اما در جریان بازرسی بدنی و جست‌وجو از موتورسیکلت‌شان، مأموران به چند قطعه طلا از جمله زنجیر و دستبند برخوردند که به سرقتی بودن آن مشکوک شدند. به‌دنبال انتقال متهمان به کلانتری، آن‌ها تحت بازجویی قرار گرفتند و سرانجام لب به اعتراف گشودند. اعترافات اولیه نشان داد که این دو جوان با همدستی فرد سومی به نام "امیر" اقدام به سرقت طلاجات از عابران کرده‌اند. با اطلاعاتی که از آن‌ها به‌دست آمد، امیر نیز شناسایی و بازداشت شد.

امین: نه برای پول، نه از هیجان؛ فقط برای انتقام!

شاید یکی از عجیب‌ترین چهره‌های این پرونده، امین باشد؛ جوانی که برخلاف هم‌دستانش نه به‌دنبال پول بوده و نه هیجان. در اعترافاتش به پلیس گفته است: «من هیچ نیازی به پول نداشتم. خانواده‌ام از لحاظ مالی در وضعیت خوبی بودند. پدرم ثروتمند است و مادرم هم شاغل. با این حال، بدون توجه به من تصمیم به جدایی گرفتند. وقتی اعتراض کردم، گفتند این موضوع به تو مربوط نیست و در زندگی ما دخالت نکن. پدرم برای اینکه آرامم کند، برایم یک موتورسیکلت گران‌قیمت خرید. اما در یکی از مسابقات خیابانی با چند پسر خلافکار آشنا شدم که وقتی مهارت مرا در رانندگی دیدند، پیشنهاد کردند برای سرقت با آنها همکاری کنم.»

او ادامه داد: «آن‌ها دنبال پول بودند، ولی من نه. هدفم فقط این بود که با این کار پدر و مادرم را آزار بدهم. جدایی‌شان درست زمانی اتفاق افتاد که من تازه نامزد کرده بودم. بعد از طلاقشان، خانواده نامزدم گفتند اگر والدینت بعد از این‌همه سال زندگی از هم جدا شده‌اند، چه تضمینی هست که تو هم روزی همین بلا را سر دختر ما نیاوری؟ همین شد که نامزدی‌ام به‌هم خورد و زندگی‌ام فروپاشید.»

پول دزدی را خرج نمی‌کردم، فقط نگه‌می‌داشتم!

امین در بخشی دیگر از صحبت‌هایش به رفتار عجیبی اشاره کرد: «من هیچ‌وقت به پول‌های دزدی دست نزدم. سهم خودم را برداشته‌ام، ولی همه آن‌ها را در خانه‌مان نگه داشته‌ام. نه فروختم و نه خرج کردم. چون واقعاً به آن‌ها نیازی نداشتم. خرج زندگی‌ام را پدر و مادرم می‌دهند. در واقع، من حتی با پول توجیبی‌ام به نیازمندان کمک می‌کنم. دلم نمی‌خواست پول دزدی را ببخشم. می‌خواستم کمک‌هایم برکت داشته باشد.»

نقش کلیدی در سرقت‌ها: راننده حرفه‌ای

امین همچنین درباره نقش خودش در سرقت‌ها گفت: «من فقط رانندگی می‌کردم. دست فرمان خوبی دارم و موتورسواری‌ام هم حرفه‌ای است. از نظر آن دو نفر، من مهره کلیدی برای فرار سریع بودم. معمولاً در خیابان‌ها پرسه می‌زدیم و اگر عابری را می‌دیدیم که گردنبند یا دستبند طلا به‌دست داشت، ناگهان نزدیک می‌شدیم و یا با تهدید و یا قاپ‌زنی طلاها را می‌دزدیدیم. البته بعضی وقت‌ها هم طلاها تقلبی از آب درمی‌آمد، ولی ما از قبل نمی‌توانستیم تشخیص بدهیم.»

وبگردی