نقش دانشجویان در قیام خونین ۲۹ بهمن تبریز / شهادتی که جرقه قیام بود
رکنا سیاسی : واقعه 29 بهمن تبریز وضع را عوض می کند و تأثیرگذار واقعی می شود؛ شاه میخواست بر روی فاجعه قم پردهای بکشد تا معلوم نشود ولی مراسم چهلم در تبریز سبب شد که هم فاجعه قم و هم قیام و شهدای جدید تبریز اسباب رسوایی بیشتر رژیم سلطنتی شود و انقلاب را شکوفا نماید.
در قیام 29 بهمن تبریز، دانشجویان به تبعیت از فرمان روحانیت مبارز، پا به عرصه مبارزه گذاشتند. پیوند عمیق روحانیت با جوانان دانشجوی تبریز موجب شده بود که آنها به عنوان یکی از پایههای اصلی قیام وارد صحنه شده و در مبارزه شرکت کنند.
پیشتر از ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ ، از طرف آیت الله قاضی و ده تن از دیگر روحانیون تبریز، دعوتی به عمل آمده است مبنی بر شرکت در مراسم چهلم شهدای ۱۹ دی قم . در ۲۵ بهمن آیت الله گلپایگانی و شریعتمداری نیز به همین مناسبت، اعلامیههایی صادر و این روز را عزای عمومی اعلام میکنند.
قرار است ساعت ۱۰ صبح انقلابیون در مسجد قزلی تبریز (میرزا یوسف آقا) گرد هم آیند. از چندی قبل جلسات هفتگی روضه در منزل آقای قاضی برگزار میشد که در حقیقت جلسات سیاسی بود. این جلسات گستردهتر شد و هر هفته به تعداد شرکت کنندگان آن افزوده میشد. رابطه با امام خمینی نیز همچنان وجود داشت. دانشگاه تبریز هم پشتوانهای دیگر برای جریان طرفدار نهضت امام در تبریز است. دانشجویان مذهبی که به فعالیتهای سیاسی راغب بودند، اغلب با آیت الله قاضی رابطه برقرار میکردند و در نمازهای جماعت او در مسجد شعبان حاضر میشدند. در این اوضاع و احوال است که خبر شهادت فرزند بزرگ رهبر دور از وطن، نهضت ایران را در اندوه و ماتم فرو میبرد.
یکی از نزدیکان آیت الله قاضی طباطبایی میگوید: «آقای قاضی علاقه خاصی به حضرت امام داشتند. شاید من کمتر نظیر آن را دیدهام. در شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی هم ایشان را بسیار ناراحت و دلگیر دیدم. حتی به من گفتند اگر یکی از فرزندان من و یا همهشان در میگذشتند، من اینچنین ناراحت نمیشدم که از شهادت آیت الله مصطفی خمینی ناراحت شدم. »
شنبه و روز اول هفته از راه میرسد. برخی از دانشجویان امتحانات دوره اول تحصیلیشان فرا رسیده است و با وجود این، اهتمام بیشتر دانشجویان مسلمان به برپایی مراسم چهلم شهدای قم است. گروهی از دانشجویان به سطح شهر میروند. شهر حالت نیمه تعطیل پیدا کرده است. قبلاً به محض رسیدن پلیس وقبل از درگیری، جمعیت متفرق میشد و سایر مردم کمتر با دانشجویان قاطی میشدند. امروز هم این دلهره وجود دارد این که اگر تنها باشند و فقط دانشجوها بخواهند مراسم چهلم شهدای قم را برگزار کنند، چیزی به چشم نخواهد آمد.
جمعیت دانشجویان به اواخر خیابان فردوسی که میرسند، مشاهده میکنند که مغازهها غالباً بسته است. دلشان قوی میشود. گروهی از دانشجویان نیز در داخل دانشگاه میمانند تا تظاهراتی صورت دهند. راهپیمایی اعتراض آمیز دانشجویان در دانشگاه برپا میشود و شعارهایی علیه رژیم سر میدهند.
در گزارش هیات ویژه رسیدگی به حادثه تبریز آمده است: «وضعیت کلی در آغاز روز ۲۹ بهمن ۵۶ دانشگاه آذرآبادگان اگر چه رسماً تعطیل نبوده ولی حدود پنجاه درصد دانشجویان از حضور در دانشگاه خودداری نموده بودند. آن عده نیز که در دانشگاه حضور داشتند دو دسته بودند: یک دسته در کلاسهای درس حاضر شده و دسته دیگر تعداد آنها نسبتاً معدود بوده و از ساعت ۹ به آشوبگری، دادن شعار و شکستن شیشههای ساختمان در داخل دانشگاه پرداخته و کلاسهای تشکیل شده را تعطیل نمودند. متعاقباً بین ساعت ۱۰ تا ۱۱ پس از شکستن شیشهها و آتش زدن کیوسک گارد دانشگاه در حالیکه از طریق کندن چوبهای باغچه و شکستن درختهای دانشگاه چوبهایی بدست آورده بودند از دانشگاه خارج و به طرف شهر حرکت کردند .»
شهادتی که جرقه قیام بود
مردم زودتر از ساعت تعیین شده رسیدهاند. انقلابیون در مقابل مسجد قزلی جمع شده و اعلامیهها را مطالعه میکنند. در این حین سرگرد مقصود حق شناس-رئیس کلانتری بازار تبریز- به همراه عدهای از ماموران سر میرسند و به تجمع کنندگان اعلام میکنند که متفرق شوند اما مردم توجهی به اخطارهای او نمیکنند.
خادم مسجد که قصد باز کردن درِ مسجد را بنا به دستور آیت الله قاضی طباطبائی دارد، توسط ماموران از این کار منع میشود. تعدادی از جوانان انقلابی به طرف سرگرد حق شناس حرکت میکنند و از او میخواهند تا درب مسجد جهت برگزاری مراسم باز شود اما او با این کار مخالفت میکند. در این حین یکی از انقلابیون به نام محمد تجلا با سرگرد حق شناس گلاویز میشود که حق شناس نیز با اسلحه کمری گلولهای به سینه محمد تجلا می زند و او را به شهادت میرساند.
تجمع کنندگان جنازه خون آلود تجلا را بر میدارند و به طرف خیابانها به راه می افتند. کم کم در طول راه افراد بیشتری به صف راهپیمایی میپیوندند و حرکت معترضان آغاز میشود. این حرکت اعتراضی در وسعتی به طول ۱۲ کیلومتر از دانشگاه آذرآبادگان در شرق تا ایستگاه راه آهن در غرب و در عرض ۴ کیلومتر از مقر حزب رستاخیز در شمال تا دو خیابان مانده به کنسولگری آمریکا در جنوب گسترده میشود. مردم به مراکز دولتی از قبیل مراکز حزب رستاخیز و نیز مشروب فروشیها حمله میکنند و اتوموبیل های پلیس را آتش میزنند. در شهر جمعیت معترضان ساختمان حزب رستاخیز را تصرف میکنند و خودروها و ساختمانهای دولتی را به آتش میکشند، بانکها را تصرف میکنند و پولها را میسوزانند. عملاً شهر را از کنترل دولت خارج میکنند.
در نقاط دیگر شهر چه در حال وقوع است؟
دانشگاه تبریز و محوطه مسجد قزلی کانون حرکت مردم شد. دانشجویان و کسبه مردم تبریز جنازه محمد تجلا روی دستها قرار داده وبا فریاد لا اله الا الله بالا حرکت میکنند. هر آن به تعداد جمعیت اضافه میگردد. جمعیت به سمت اول خیابان فردوسی کشیده میشود. نخستین شعار را دانشجوها سر میدهند.
یحیی لیقوانی رئیس ساواک تبریز که متوجه غیر عادی بودن اوضاع شهر شده و به گستردگی نا آرامیها واقف میگردد، بلافاصله با تهران تماس میگیرد و کسب تکلیف میکند. شاه که خبر نا آرامیهای تبریز به او رسیده است، در تماس با جمشید آموزگار دستور حفاظت از پمپ بنزینها، کارخانهها، ادارات دولتی و مقابله با معترضین را میدهد. شورای امنیتی استان تشکیل جلسه میدهد و تصمیم میگیرند از نیروهای ارتش و ژاندارمری استفاده کرده و یگانهای نظامی در سطح شهر مستقر شوند و برای اینکه نشان بدهند در سرکوب جدیت دارند، دستور میدهد دو دستگاه تانک چیفتن دو دستگاه نفر بر و یک دستگاه تانک اسکورپین را مقابل بانک ملی مرکزی و استانداری مستقر کنند. همچنین تصمیم گرفته میشود استاندار تبریز-سپهبد اسکندر آزموده- با آیت الله قاضی تماس بگیرد و بگوید مراسمی که صبح برپا نشد میشود بعد از ظهر هم در مساجد مختلف برگزار شود به شرطی که مردم به رعایت نظم و آرامش دعوت شوند.
با دستور شاه دو تیپ وارد شهر می شوند
ساعت ۱۲:۳۰ ارتش وارد شهر میشود. چنین اقدامی همانطور که گفته شد با نظر شخص شاه صورت گرفته است و به نیروهای تابع یگانهای تیپ مرند و گردان مراغه دستور داده میشود در خیابانهای اصلی شهر مستقر شوند. پس از ورود ارتش شهربانی تحت امر نظامیان قرار میگیرد. در تبریز حکومت نظامی اعلام نمیشود اما آرایش نیروهای نظامی به نحوی است که عملاً چنین تصوری در اذهان مردم به وجود میآورد.
اینکه چرا دستور داده شد نیروهای تیپ دو مرند و نیز گردان مراغه که هر یک به ترتیب ۴۵ و ۱۲۰ دقیقه از تبریز فاصله دارند، برای سرکوب قیام به این شهر بیایند
کشته شدگان
در روز ۲۹ بهمن ۱۱۸ نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و زخمی شدند. «۵۸۱ نفر دستگیر و ۹ نفر کشته، ۳ دستگاه تانک، ۲ سینما، یک هتل، کاخ جوانان، حزب رستاخیز و تعدادی اتوموبیل شخصی و دولتی به آتش کشیده شدند» .
شمار کسانی که تا ظهر ۲۹ بهمن به شهادت رسیدند ۶ تن بود. چند روز بعد تعداد کشته شدگان افزوده شد. از جمله کشته شدگان این واقعه میتوان به محمد تجلا که دانشجویی ۲۲ ساله بود و همان روز کشته شد اشاره کرد و محمدباقر رنجبر آذرفام که بعد از ۱۰ روز کشته شد. همچنین جوانی به نام قربانعلی شاکری در چهار راه دانشسرا با هدف سرنگونی مجسمه شاه خود را به مجسمه رساند اما گلوله ماموران به وی اصابت کرد و کشته شد.
گزارش ارتشبد شفقت درباره دستگیرشدگان
در گزارش ارتشبد شفقت تعداد دستگیرشدگان ۵۸۱ نفر یاد شده است. این رقم در گزارش دیگری که ساواک با عنوان «وضعیت افراد دستگیر شده در جریان وقایع اخلالگرانه ۲۹ بهمن ماه ۵۶ در تبریز» تهیه کرد و با طبقه بندی سری در قالب بولتنی تک برگی انتشار داد تفاوت دارد. در آنجا آمده است که طی هفته اول تعداد ۶۹۳ نفر به اتهام شرکت در تظاهرات و تخریب توسط مأمورین انتظامی محل دستگیر و به دادسرای تبریز تسلیم گردیدند.
سرانجامِ سرگرد حق شناس
سرگرد مقصود حق شناس پس از به شهادت رساندن محمد تجلا و شلیک دو تیر هوایی از آنجا دور شد و به طرف دکه پلیس که در آن نزدیکی قرار داشت رفت. اما پیش از آن موتور سیکلت پلیس و آن دکه توسط حاضران به آتش کشیده شده بود.
پس از تصمیم مقامات رژیم به جابجایی مسوولان شهر که به دنبال حادثه ۲۹ بهمن صورت گرفت سرگرد مقصود حق شناس از تبریز به تهران منتقل شد و به معاونت کلانتری یوسف آباد منصوب گردید.
پس از پیروزی انقلاب دستگیر شد و به مدرسه علوی منتقل گردید اما هویت او به درستی شناخته نشد و آزاد گردید. بار دوم توسط نیروهای کمیته انقلاب اسلامی در کرج دستگیر شد و به زندان افتاد. او که در دوران دانشکده افسری در سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شرکت کرده بود این بار پس از شناسایی محاکمه و به اعدام محکوم شد.
ارسال نظر