ایران در سند امنیت ملی؛ آینه شکافهای پایگاه ترامپ پس از جنگ دوازدهروزه
سه انتخاب سخت واشنگتن در پرونده ایران؛ تصمیم نهایی چیست؟
رکنا سیاسی: آمریکا در پرونده ایران با سه انتخاب دشوار مواجه است: ادامه وضع موجود، واگذاری به اسرائیل یا دستیابی به توافق جدید. توافق پایدار، با وجود چالشها، بهترین گزینه برای کاهش هزینهها و جلوگیری از درگیری طولانیتر در خاورمیانه به نظر میرسد.
ناتانیل سوانسون پژوهشگر ارشد و مدیر پروژه «استراتژی ایران» در شورای آتلانتیک
به گزارش فرارو به نقل از اندیشکده شورای آتلانتیک، کاهش صرفِ زمان و انرژی معطوف به ایران، از منظر امنیت ملی هدفی معقول به نظر میرسد. بیش از چهلوشش سال است که هر دولت ایالات متحده بخش قابلتوجهی از وقت، تمرکز و منابع خود را صرف ایران کرده، بیآنکه دستاوردی متناسب با این هزینهها حاصل شود. با فاصلهای معنادار از دورهٔ نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ، راهبرد امنیت ملی جدید او (NSS) همین واقعیت را منعکس میکند: سندی که تنها سه اشارهٔ گذرا به ایران دارد، مدعی تنزل جایگاه آن است، آتشبس میان اسرائیل و ایران را برجسته میکند و در نهایت، عملاً پیام روشنی میفرستد اینکه «ماموریت انجام شد».
ایران در سند امنیت ملی؛ آینه شکافهای پایگاه ترامپ پس از جنگ دوازدهروزه
بخش مربوط به ایران در سند «استراتژی امنیت ملی» را میتوان بازتابی از شکافها و کشمکشهای درون پایگاه سیاسی رئیسجمهور در جریان جنگ دوازدهروزهٔ اسرائیل و ایران دانست. در یک سو، تندروهای سنتی از اقدام نظامی مستقیم تمجید کردند؛ و در سوی دیگر، جریانهای مهارگر نگران بودند رئیسجمهور از وعدهاش برای پایان دادن به «جنگهای بیپایان» در خاورمیانه عقبنشینی کرده باشد.
یکی از مقامات دولت به من گفت کاخ سفید نمیدانست چگونه میتواند همزمان رضایت تاکر کارلسن و مارک لوین را جلب کند؛ دو چهرهای که دو سر طیف مهارگر–تندرو را نمایندگی میکنند. پایان جنگ دوازدهروزه، در عمل تلاشی برای پر کردن همین شکاف بود؛ تلاشی که با ادعای پیروزی و «عبور» از موضوع ادامه یافت. با این حال، به احتمال زیاد این مسیر بیش از آنکه یک راهحل پایدار باشد، نسخهای موقت است: چون مسائل اصلی همچنان حلنشده باقی ماندهاند و عبور از ایران، به سادگیِ آنچه سند استراتژی امنیت ملی القا میکند، ممکن نخواهد بود.
با وجود حمله نظامی به ایران، این کشور همچنان قدرت تهدید منافع ایالات متحده و نیز چشمانداز «شراکت، دوستی و سرمایهگذاری» منطقهای ایالات متحده که سند استراتژی امنیت ملی ترسیم میکند، دارد. ایران احتمالا هنوز مقادیر قابلتوجهی اورانیوم با غنای بالا و سانتریفیوژهای پیشرفته در اختیار دارد؛ آن هم در شرایطی که اکنون نظارتی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر آن اعمال نمیشود.
ایران در جریان جنگ دوازدهروزه خسارات ملموسی به اسرائیل وارد کرده است و میتواند بهراحتی حملات نیابتی علیه نیروهای آمریکایی در منطقه را از سر بگیرد. همزمان با بازسازی سایر توانمندیها، ایران همچنان از طریق حوثیها در یمن به نمایش قدرت فرامنطقهای ادامه میدهد. بهطور خلاصه، ایران هنوز ظرفیت آن را دارد که به همان هژمون منطقهای تبدیل شود که سند استراتژی امنیت ملی تلاش می کند از شکلگیری آن جلوگیری کند.
سهراهی آمریکا در پرونده ایران؛ وضع موجود، واگذاری به اسرائیل، توافق جدید
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در واکنش به این واقعیت، بار دیگر تهدید موشکی ایران را به جهان یادآوری کرده است و حملات علیه نیروهای مقاومت را تشدید کرده است. بهطور خصوصی، برخی مقامات و تحلیلگران اسرائیلی از جنگ دوازدهروزه بهعنوان «اولین جنگ ایران» یاد کردهاند و مدعی بودهاند که در دور بعدی، اسرائیل برنامهٔ موشکی ایران و حتی خودِ نظام را بهطور تهاجمیتری هدف قرار خواهد داد. اگر این دیدگاهها بازتابدهندهٔ واقعیت باشد، تداوم آتشبس ممکن است به توانایی ترامپ در مهار نتانیاهو و جلوگیری از اقدامات بعدی او وابسته باشد. در هر صورت، ازسرگیری درگیری ممکن است؛ اگر نگوییم محتمل خواهد بود.
بر اساس سند استراتژی امنیت ملی، اجرای سستِ «فشار حداکثری» و نیز برخی اظهارات پیشین رئیسجمهور دربارهٔ اقدام نظامی آمریکا در خارج، میتوان چنین فرض کرد که تغییر نظام در ایران بهدست آمریکا فعلاً روی میز قرار ندارد. اگر رویکرد «اول آمریکا» و منطق سند استراتژی امنیت ملی غالب بماند، هدف ایالات متحده آن خواهد بود که در آینده زمان کمتری صرف ایران کند. در همین چارچوب، سه گزینهٔ فوری پیشروی آمریکا قرار دارد تا راهبرد ترسیمشده در سند استراتژی امنیت ملی اجرا شود:
الف - امید بستن به تداوم وضع موجود؛
ب - واگذاری مسئلهٔ ایران به اسرائیل؛
ج - تلاش برای دستیابی به توافقی جدید با ایران.
اگر آتشبسِ وضع موجود دوام بیاورد، نتیجهای بسیار مطلوب برای ترامپ خواهد بود. در آن صورت، رئیسجمهور اعتبار قابلتوجهی به دست میآورد و دقیقاً همان سناریویی محقق میشود که سند «استراتژی امنیت ملی» روی آن حساب کرده است. این نگاه، تا حدی یادآور دو سال پایانی سیاست ایرانِ دولت بایدن است؛ رویکردی که برخی تحلیلگران آن را «نه بحران، نه توافق» نامیدهاند.
با این حال، سه تفاوت اساسی وجود دارد:
الف) نخست اینکه از منظر دولت بایدن، «نه بحران، نه توافق» از ابتدا همواره یک راهبرد موقت تلقی میشد و تا حدی بازتابدهندهٔ تقویم سیاسی آمریکا بود.
ب) دوم اینکه با توجه به دلایل پیشگفته، ازسرگیری درگیری محتمل به نظر میرسد و همین، هر نوع مهار را کمدوامتر میکند.
ج) سوم اینکه حتی اگر ترامپ بخواهد بهطور کامل از ایران فاصله بگیرد، به دلیل خروج آمریکا از برنامهٔ جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۸ و نیز حملات به برنامهٔ هستهای ایران در ماه ژوئن امسال، بخش مهمی از میراث پروندهٔ هستهای ایران عملاً به نام او ثبت شده است.
واگذاری به اسرائیل تا توافق بزرگ؛ بنبست راهبردی واشنگتن در پرونده ایران
واگذاری پرونده به اسرائیل میتواند یکی از گزینهها باشد. اجرای چنین گزینهای احتمالاً به معنای این است که اسرائیل بهصورت دورهای اهدافی را در داخل ایران هدف قرار دهد تا تهدیدهای مشخص را تضعیف کند و همزمان، تمرکز بیشتری را بر پروژهٔ بلندمدت تغییر نظام بگذارد.
این راهبرد هم پرریسک برای آمریکاست است: از یک سو بر شریکی تکیه میکند که توان نظامی بالایی دارد، اما از سوی دیگر در تبدیل موفقیتهای میدانی به دستاوردهای راهبردیِ پایدار چندان کارنامهٔ موفقی ندارد. علاوه بر این، با استقرار بیش از چهل هزار نیروی آمریکایی در سراسر خاورمیانه، چنین رویکردی در صورت تشدید درگیری میتواند نیروها و منافع ایالات متحده را در تیررس قرار دهد.
فعالان پایگاه «ماگا»ی ترامپ و جریانهای مهارگر که هر دو خواهان کاهش نقش آمریکا در خارج از مرزها هستند ناچارند با دیدهٔ تردید به این گزینه بنگرند. «بگذارید اسرائیل، اسرائیل باشد» شعاری بود که در مراحل ابتدایی جنگ در میان فعالان ماگا رواج داشت، اما در عمل این جنگ به سرمایهگذاری قابلتوجه ایالات متحده انجامید. دولت تاکنون موفق شده از گرفتار شدن در یک جنگ طولانی پرهیز کند؛ با این حال، تجدید درگیری میتواند آمریکا را به نزاعی بکشاند که نه با راهبرد بلندمدت آن همخوان است و نه با دیدگاه بخش بزرگی از پایگاه سیاسی ترامپ سازگار می باشد.
در نهایت و شاید مهمتر از همه به نظر میرسد ترامپ گزینهٔ سوم، یعنی رسیدن به یک توافق تازه را ترجیح میدهد. او بارها خواستار ازسرگیری مذاکرات شده و همزمان چند اقدام نمادینِ پرسروصدا هم انجام داده است؛ از جمله می توان به ارسال نامهای به رهبری ایران در ماه مارس و دعوت از رئیسجمهور ایران برای حضور در نشست صلح غزه در مصر در ماه اکتبر اشاره کرد. با این حال، دستیابی به توافقی جدید کاری بسیار دشوار خواهد بود. جدا از این واقعیت که ایران اصولاً شریک مذاکرهای سختی است، ترامپ با مجموعهای از چالشها روبهروست که مشخصاً به دولت او گره خورده و نشان میدهد «چرخش واقعی» از ایران تا چه اندازه پیچیده و دشوار خواهد بود.
یک توافق احتمالی با ایران میتواند شکافهای درون حزب جمهوریخواه را دوباره فعال کند؛ مگر آنکه دولت ایران بهطور کامل کوتاه بیاید؛ امری که بعید است. از سوی دیگر، بعید به نظر میرسد دولت نتانیاهو از هر توافقی حمایت کند و همین، جمهوریخواهانِ طرفدار ترامپ و مخالف برجام را در موقعیتی دشوار قرار میدهد.
همزمان با آغاز گفتوگوها با ایران در ماه آوریل، در واشنگتن این احساس وجود داشت که پروندهٔ ایران با مذاکرات مربوط به پایان جنگ روسیه و اوکراین متفاوت است؛ به این معنا که محافظهکاران سنا احتمالاً در موضوع ایران، بیش از آنچه در آن مقطع در قبال روسیه نشان داده بودند، در برابر رئیسجمهور مقاومت خواهند کرد.
علاوه بر این، هر توافق جدیدی ناچار است بهتر از برجام باشد یا دستکم بهطور معناداری با آن تفاوت داشته باشد. زمانی که در دولت حضور داشتم، بهخوبی میدانستیم هر توافق بعدی، ناگزیر با برجام سنجیده خواهد شد. برجام با وجود کاستیها و دامنهٔ محدودش در زمان خروج ترامپ از آن، عملاً در حال کار کردن بود. هرچند بازگشت مستقیم به برجام دیگر مطرح نیست؛ چون زمان زیادی گذشته و پیشرفتهای هستهای ایران چنین امکانی را از میان برده است. با این حال، هر توافق آیندهای بهدرستی با نقاط قوت برجام و نیز با نقاط ضعف آن مقایسه خواهد شد.
در نهایت، چرخش واقعی آمریکا از ایران کار سادهای نخواهد بود. هیچیک از گزینهها بیهزینه نیست و هر مسیر، معایب و چالشهای جدی خود را دارد. با این حال، تلاش برای رسیدن به توافقی پایدار با ایران احتمالاً بهترین گزینه خواهد بود. این مسیر نه از حیث مذاکره با ایران آسان است و نه از منظر «فروش» توافق در داخل آمریکا. با وجود این، اتکا صرف به تداوم وضع موجود یا واگذاری مسئله به دیگران، خطر آن را بالا میبرد که ایالات متحده برای سالهای طولانیتری در خاورمیانه گرفتار بماند.
ارسال نظر