پاسخ ایران به مکانیسم ماشه؛ افزایش تنش و احتمال خروج از NPT
رکنا سیاسی: پاسخ احتمالی ایران به فعالسازی مکانیسم ماشه میتواند افزایش تنشهای هستهای و خروج از پیمان NPT باشد؛ اقدامی که با قطع همکاری تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، موجب تقویت فضای ابهام در پرونده هستهای کشور خواهد شد.

علی ودایع طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: نبرد ارادهها در پرونده اتمی ایران ادامه دارد. تروییکای اروپایی با اعمال «دیپلماسی چدنی» و سرسختی در مکانیسم ماشه تلاش میکند تهران را تسلیم خواستههای « دونالد ترامپ » کند. حدود
۲۰ روز تا اجرای اسنپبک باقی مانده است و این ظرف زمانی یک وضعیت پیچیده در جنگ دیپلماتیک را ایجاد کرده است و همزمان، نگاهها به نشست فصلی شورای حکام آژانس دوخته شده است. در قلب آنچه که مشاهده میکنیم؛ سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم مولفه ویژه قدرت تهران محسوب میشود.
البته از کنار عناصر دیگر «قدرتساز» نباید بیتفاوت عبور کرد. بازدارندگی ایران در مقابل دیپلماسی چدنی و فشار سخت بسترساز چانهزنیهای سخت دیپلماتیک است. «دیپلماسی همسایگی» و «چندجانبهگرایی» در چارچوب یارگیری در مقابل ائتلافسازی دشمن علیه ایران فرآیندی است که به شکل جدی باید در دستور کار قرار بگیرد. باید دقت داشت که در مواجهه با دیپلماسی چدنی نمیتوان هنجارهای روابط بینالملل را نادیده گرفت. تنوع سناریوهای دیپلماتیک برای مواجهه با شرایط متفاوت یک الزام ویژه در شرایط پیش رو است.
ایران در دستور کار شورای حکام
طبق برنامه نشست فصلی شورای حکام آژانس بینالمللی امروز (دوشنبه) آغاز میشود. طبق دستورکار، ایمنی هستهای و تشعشعات؛ گزارش امنیت هستهای ۲۰۲۵؛ تقویت فعالیتهای آژانس در رابطه با علوم، فناوری و کاربردهای هستهای؛ راستیآزمایی و نظارت در جمهوری اسلامی ایران باتوجه به قطعنامه ۲۲۳۱ (۲۰۱۵) شورای امنیت سازمان ملل متحد؛ اعمال پادمانها در جمهوری دموکراتیک خلق کره؛ اجرای توافقنامه پادمانهای NPT در سوریه؛ توافقنامه پادمانهای NPT با جمهوری اسلامی ایران؛ ایمنی، امنیت و پادمانهای هستهای در اوکراین؛ انتقال مواد هستهای در چارچوب AUKUS و پادمانهای آن در تمام جنبههای تحت NPT و اعمال پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خاورمیانه ازجمله محورهای اصلی این نشست پنج روزه اعلام شده است.
نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی پشت درهای بسته و بدون حضور خبرنگاران برگزار میشود. انتظار میرود موضوع ایران روز چهارشنبه در دستور کار این نشست قرار گیرد. نکته اینجاست که «رافائل گروسی» با «کبریت بازی در انبار اورانیوم» نه تنها سطح تنش در پرونده اتمی ایران را کنترل نکرده که عملا فضای تخاصم را توسعه داده است.
بسیاری در تهران معتقدند که آژانس از وظیفه اصلی خود که یک نهاد فنی و بیطرف است، فاصله گرفته و به ابزاری برای فشار سیاسی تبدیل شده است. این فشارها باعث شده که آژانس به جای تمرکز بر جنبههای فنی، به مسائل سیاسی بپردازد و گزارشهای خود را با رویکردی انتقادی و یکطرفه تدوین کند.
منتقدان معتقدند که آژانس به جای توجه به دلایل اقدامات ایران (مانند خروج امریکا از برجام وعدم پایبندی طرفهای اروپایی به تعهداتشان)، تنها بر نقض تعهدات ایران تمرکز میکند. نقض اصل محرمانگی منجر به بدبینی مفرط در تهران شده است. انتشار اطلاعات فنی و حساس مربوط به برنامه هستهای ایران در گزارشهای آژانس، به حملات و خرابکاریها علیه تاسیسات هستهای ایران منجر شده است. این امر، همکاری ایران با آژانس را به شدت محدود میکند. شاید لازم است که آژانس دغدغههای ایران را نیز درک کند.
آژانس میتوانست وضعیتی میانه اتخاذ کند تا امکان رسیدن به یک توافق پررنگتر شود. نکته اینجاست که تهران نمیخواهد اشتباه گذشته در بیاعتنایی به هنجارهای بینالملل را تکرار کند اما در عین حال هم نباید محدود به چانهزنیهای دیپلماتیک باقی ماند. «سید عباس عراقچی»، وزیر امور خارجه ایران گفته است که «دیپلماسی از روی میز برداشته نشده است اما حملات علیه اماکن اتمی امکان همکاری همانند گذشته را نمیدهد.»
عراقچی همچنین گفت که ارتباط غیرمستقیم با ایالاتمتحده در مورد احتمال احیای مذاکرات گستردهتر هستهای ادامه دارد. او اظهار داشت: «روزی که امریکاییها به این نتیجه برسند که آمادگی مذاکره براساس منافع مشترک و احترام متقابل را دارند، ما نیز آماده شروع گفتوگو خواهیم بود.» تهران مشخصا در حال ارسال سیگنال توافق است اما گیرندهها نه در اروپا و نه در امریکا پیام تهران را دریافت نمیکنند تا برداشتهای غلط زیر سایه سنگین رفتار آژانس به سمت توسعه تخاصم در حرکت باشد.
سایه جنگ ۱۲ روزه بر دیپلماسی
تروییکای اروپایی دنبال کنترل وضعیت یا اعمال فشار سخت است اما این رفتار در عمل منجر به بازنشر تنش میشود. بنا به نوشته «فارن پالیسی» خواستههای آنها در شرایط حاکم، غیرواقعبینانه است. جنگ ۱۲ روزه و تهاجم اسراییل پس از صدور قطعنامه شورای حکام امیدها به دیپلماسی را در معرض فروپاشی مطلق قرار داد.
پس از پایان جنگ، تروییکا خواستههایی را مطرح کرد که «شاید» پیش از تهاجم قابل پذیرش بود اما واقعیتهای میدان به شدت تغییر کرده است. در مقابل دیپلماسی چدنی در فضای پساجنگ امکانهای دیپلماسی به شدت محدود شده است. ظرف ۲۰ روز آینده چانهزنیهای آشکار و پنهان دیپلماتیک تهران به شکلی منسجم دنبال خواهد شد.
فرصت مجمع عمومی سازمان ملل متحد یک امکان ویژه در لحظات پایان وقت اضافه دیپلماسی محسوب میشود. اگرچه ثانیهها برای فروپاشی امیدهای دیپلماتیک با سرعت به پیش میرود اما در لحظه آخر ممکن است «انعطاف معجزه آسا» پشت درهای بسته رخ دهد. سناریوی توافق موقت برای رسیدن به فرآیند ۶ ماهه همچنان روی میز طرفین است اما تحقق آن نیازمند نرمش طرف مقابل است.
شکست دیپلماسی در این لحظه سناریوهایی سخت را رقم خواهد زد. «کاظم غریبآبادی» معاون وزیر خارجه، هشدار داده که ایران اسنپبک را «غیرقانونی» میداند و آماده واکنشهای متناسب، ازجمله قطع همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمیIAEAو حتی خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) است.
سناریوهای احتمالی
بحث داغ احتمالات فرآیندی است که تحتتاثیر متغیرهای ریز و درشت مدام در حال تغییر است. این سناریوها حول دو محور اصلی «موفقیت دیپلماسی» و «شکست دیپلماسی» میچرخند و هر کدام پیامدهای متفاوتی برای ایران و طرفهای غربی خواهند داشت.
۱- سناریوهای موفقیت دیپلماسی
این سناریوها در گرو «انعطاف معجزهآسا» ی طرفین و بهویژه طرف مقابل (تروییکای اروپایی) است که امکان توافق موقت و توافق در چارچوب بازدارندگی نهایی را فراهم میکند.
توافق موقت: در این سناریو، طرفین در لحظه آخر به یک توافق موقت ششماهه میرسند. این توافق به ایران اجازه میدهد که برخی فعالیتهای هستهای خود را ادامه دهد، در حالی که تروییکا و امریکا از اعمال مکانیسم ماشه و تحریمهای سازمان ملل خودداری میکنند. این وضعیت، زمان لازم برای ادامه مذاکرات و رسیدن به یک توافق جامعتر را فراهم میسازد.
توافق در چارچوب بازدارندگی متقابل: این سناریو مبتنی بر دکترین بالانس و ابهام هستهای است. در این حالت، طرفین غربی به این نتیجه میرسند که نمیتوانند برنامه هستهای ایران را به طور کامل متوقف کنند و به جای آن، با پذیرش نوعی بازدارندگی متقابل، با ایران به توافق میرسند. این توافق میتواند شامل محدودیتهای مشخص برای برنامه هستهای ایران باشد، اما در عین حال، به ایران اجازه میدهد که تواناییهای هستهای خود را به گونهای حفظ کند که به عنوان یک قدرت در آستانه هستهای شناخته شود.
۲- سناریوهای شکست دیپلماسی
این سناریو نتیجه قطعی استمرار دیپلماسی چدنی به نظر میرسد. فشار سخت و بدون راه بازگشت امکان رسیدن به هرگونه توافق را نابود خواهد کرد. میتوان گفت که در صورت شکست دیپلماسی و فعالسازی مکانیسم ماشه، سناریوهای سختتری پیش رو خواهد بود.
افزایش تنش و خروج از NPT: این سناریو محتملترین واکنش ایران به فعالسازی مکانیسم ماشه است. ایران با اعلام غیرقانونی بودن اسنپبک، همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را قطع و حتی از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج میشود. این اقدام، فضای ابهام هستهای را بهشدت تقویت میکند.
نبرد در منطقه خاکستری: با شکست دیپلماسی و ادامه نبرد ارادهها، درگیریها در منطقه خاکستری گستردهتر میشود. در این سناریو، هیچیک از طرفین مستقیما وارد جنگ نمیشوند، اما حملات سایبری، خرابکاری و درگیریهای پیرامونی در منطقه افزایش مییابد. این وضعیت، یک چرخه بازتولید تنش را ایجاد میکند که میتواند در هر لحظه از کنترل خارج شود.
از سرگیری درگیری محدود: در این سناریوی سخت، اسراییل یا امریکا ممکن است به بهانه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، حملات نظامی محدودی را علیه تاسیسات هستهای ایران انجام دهند. این اقدام، باتوجه به دکترین بالانس ایران، پاسخ متقابل شدید تهران را در پی خواهد داشت و منجر به جنگی تمامعیار در منطقه میشود.
ورود به ابهام
تحلیل رفتار تهران در پرونده هستهای برمبنای دکترین بالانس قابل بحث و بررسی است. ایران همواره به دنبال ایجاد موازنه قوا با قدرتهای بزرگ، به ویژه ایالاتمتحده و متحدانش، است. این دکترین به معنایعدم وابستگی به یک قدرت واحد و تلاش برای حفظ استقلال و امنیت ملی از طریق ایجاد روابط متعادل با چندین بازیگر است. تهران از سال ۲۰۱۸ و در مواجهه با اجرای ناقص برجام و برآورده نشدن منافع اقتصادی به سمت افزایش گام به گام غنیسازی کرده است.
در چارچوب رئالیسم، ایران با گسترش برنامه هستهای خود و افزایش سطح غنیسازی، در واقع به دنبال ایجاد یک «توازن وحشت» در برابر تهدیدات احتمالی است. این اقدام، به ایران قدرت میدهد تا در صورت بروز تهدیدات موجودیتی، از خود دفاع کند و از این طریق، موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهد. در چارچوب دکترین بالانس، ورود به ابهام هستهای
(Nuclear Ambiguity) یک استراتژی کاملا منطقی و محتمل است. این رویکرد به ایران امکان میدهد تا بدون اینکه بهطور رسمی به یک کشور هستهای تبدیل شود امکان چانهزنی و سرسختی در مقابل دیپلماسی چدنی را کسب کند. ابهام هستهای به ایران اجازه میدهد که بدون عبور از خطوط قرمز بینالمللی و متحمل شدن عواقب سنگین آن (مانند حملات نظامی و تحریمهای فلجکننده بیشتر)، توانایی فنی خود را به قدری افزایش دهد که به عنوان یک قدرت «در آستانه هستهای» شناخته شود. این خود به عنوان یک عامل بازدارنده قوی عمل میکند اما این گزاره دارای ظرافتهای سختی است که امکان تنفس برای دشمن را فراهم نکند.
ایران هرگز قصدی برای «بازدارندگی نهایی» نداشته است اما طرف مقابل درحال طراحی «معماواره بقاء» است. در این وضعیت «بازیگر خردمند» به سمت مولفههای «بازدارندگی سخت» حرکت میکند. ابهام هستهای به خودی خود یک «بازدارندگی پیچیده» است که در صورت انعطاف طرف غربی امکان رسیدن به توافق در چارچوب «بازدارندگی متقابل» را پررنگتر خواهد کرد.
در فرآیندی که تشریح شد؛ ارسال پارازیت داخلی یک تهدید فوری در فرآیند ابهام هستهای است که فرصت را دراختیار دشمن قرار میدهد. ارسال پارازیتهای داخلی بر سیگنالهای رسمی تهران، یک تهدید جدی برای موفقیت دیپلماسی ایرانی است. این موضوع میتواند موجب سردرگمی طرف مقابل و به خطر افتادن منافع ملی شود. هرگونه موضعگیری که امکان طرح «سوءنیت» علیه تهران را مطرح کند؛ پاس گل به دشمن است. ابهام هستهای نه به منزله تحریک دشمن که به منزله ابزار موازنه قدرت است. ایران برای مدیریت شرایط باید به سمت «یکپارچگی گفتمانی» حرکت کند تا به دشمن خود فرصت تنفس و مانور ندهد.
ارسال نظر