آمریکا برخلاف شعار میگا ویرانگر کشورهاست ! /  نگاهی به ویرانگری اقتصادی آمریکا در افغانستان ، عراق و سوریه حتی لیبی

به گزارش خبرنگار رکنا، این روزها آمریکایی ها و اسرائیلی ها با این جمله و ترفند به ایران حمله کرده اند: " میگا" یعنی ایران را می سازیم.

حال نگاهی کنیم به آباد سازی های قبلی آمریکا و اسرائیل در کشورهایی که قبلا به آنها حمله کردند و " میگا" را آنجا اجرایی کردند.

افغانستان

اول به سراغ افغانستان برویم .نقش آمریکا در به‌قدرت‌رسیدن دوباره طالبان در افغانستان بسیار کلیدی و تعیین‌کننده بود. پس از بیست سال حضور نظامی، ایالات متحده بدون دستیابی به یک توافق پایدار سیاسی با دولت افغانستان، در توافق‌نامه دوحه (۲۰۲۰) مستقیماً با طالبان مذاکره و خروج نیروهایش را تعهد کرد، در حالی‌که دولت منتخب افغانستان عملاً در این گفت‌وگوها نادیده گرفته شد. این توافق به طالبان مشروعیت بین‌المللی بخشید و روحیه نیروهای دولتی را به‌شدت تضعیف کرد. با آغاز خروج نظامیان آمریکایی در سال ۲۰۲۱، طالبان بدون مقاومت جدی، شهر به شهر پیشروی کردند و نهایتاً در اوت ۲۰۲۱ کابل را تصرف کردند؛ در حالی‌که دولت تحت حمایت آمریکا ظرف چند روز فروپاشید. این روند نشان داد که سیاست شتاب‌زده خروج آمریکا و بی‌توجهی به روند دولت‌سازی و نهادسازی داخلی، راه را برای بازگشت طالبان هموار کرد.

حال بعد از این تغییر چقدر افغانستان ساخته شد؟ پاسخ کوتاه این است:"افغانستان پس از تسلط طالبان، به‌هیچ‌وجه آباد نشده؛ بلکه وضعیت اقتصادی، اجتماعی و انسانی آن بسیار وخیم باقی‌ مانده است"

طبق سازمان UNDP، اقتصاد افغانستان پس از ۲۰۲۱ حدود ۲۷٪ کوچک شده، بیکاری دو برابر شده و تنها ۴۰٪ مردم به برق دسترسی دارند، سیستم مالی نیز تقریباً نابود شده

 بانک جهانی گزارش می‌دهد شکاف تجاری حدود ۹ میلیارد دلار (۴۵٪ GDP) است و رشد اقتصادی شکننده و ناچیز (حدود ۲–۳٪ سالانه بین ۲۰۲۴–۲۰۲۶) دارد .

 تحقیق گالوپ نشان می‌دهد بیش از ۹۰٪ مردم توان تأمین نیازهای اولیه ندارند، ۸۶٪ توان خرید غذا ندارند و ۹۲٪ معتقدند یافتن کار دشوار است .

    حدود دو‌سوم جمعیت (۲۸ میلیون نفر) نیازمند کمک‌های فوری هستند؛ حدود ۶ میلیون ناآگاهی غذایی دارند و خدمات اولیه (سلامت، آموزش، آب) به‌شدت کاهش یافته .

    سازمان ملل: بیش از ۲۳ میلیون نفر به کمک‌های اضطراری نیاز دارند و تنها ۳۱٪ برنامه انسان‌دوستانه تأمین مالی شده‌اند .

وضعیت زنان افغانستان یکی از مهمترین بخش های این کشور هاست. دختران از رسیدن به تحصیلات بالاتر از کلاس ششم محروم‌اند و زنان عمدتاً از اشتغال و آزادی‌های بیرونی منع شده‌اند .عفو بین‌الملل و نهادهای حقوق بشری این وضعیت را «آپارتاید جنسیتی» خوانده‌اند .

بنگاه‌های خرد و متوسط تا حدی دوباره فعال شده‌اند، و صادرات غیرپاپی کاهش نبوده؛ اما هنوز وابستگی شدید به کمک جهانی و واردات وجود دارد .

تولید گندم در یک سال ۱۰٪ افزایش یافته ‌و افغانستان برای خرید کالاهایی مانند گندم و انرژی به روسیه روی آورده است .

اگرچه طالبان امنیت نسبی برای مردان برقرار کرده، اما رشد اقتصادی واقعی وجود ندارد؛ زوال شدید اقتصادی هنوز ادامه دارد.بحران انسانی پابرجاست، با فقر، قحطی و بیکاری فزاینده. سرکوب حقوق زنان و قطع آموزش برای دختران، آینده کشور را به‌خطر می‌اندازد.بنابراین، افغانستان بعد از روی کار آمدن طالبان آباد نشده؛ بلکه با چالش‌های عمیق اقتصادی، اجتماعی و حقوق بشری مواجه است.

عراق

حمله مستقیم آمریکا به عراق در سال 2003 و اشغال این کشور تا سال 2011، نقطه عطفی در تاریخ معاصر خاورمیانه بود. بهانه اصلی این حمله، وجود سلاح‌های کشتار جمعی (WMDs) در عراق اعلام شد—ادعایی که بعداً ثابت شد بی‌پایه بوده است. اما آیا عراق پس از این اشغال رشد کرد؟ پاسخ، پیچیده و بیشتر به سمت منفی تمایل دارد. در ادامه، این موضوع را از جنبه‌های مختلف بررسی می‌کنیم:

پس از سقوط صدام حسین، عراق وارد دوره‌ای از هرج‌ومرج، جنگ داخلی، و بمب‌گذاری‌های انتحاری شد. زیرساخت‌های اساسی—از برق و آب گرفته تا بهداشت و آموزش—در اثر بمباران و ناامنی نابود شد یا به شدت آسیب دید. طبق آمار برخی نهادهای مستقل، تعداد کشته‌شدگان غیرنظامی در عراق طی سال‌های 2003 تا 2011 بین 200 تا 500 هزار نفر تخمین زده می‌شود.

خلأ قدرت پس از سرنگونی رژیم بعث، باعث شکل‌گیری درگیری‌های قومی و فرقه‌ای شد. سیاست‌های تبعیض‌آمیز دولت‌های پساصدام علیه سنی‌ها، به زمینه‌سازی برای ظهور گروه‌های تندرو مثل داعش انجامید. گروه داعش در سال 2014 توانست بخش‌های بزرگی از عراق را اشغال کند، امری که تا سال‌ها بر توسعه این کشور سایه انداخت.

در عراق و در برخی حوزه‌ها، مانند آموزش عالی، رسانه‌ها و برخی نهادهای مدنی، آزادی بیشتری نسبت به دوران صدام دیده می‌شود. اما این آزادی‌ها اغلب شکننده‌اند و با امنیتی شدن فضا یا نفوذ شبه‌نظامیان تهدید می‌شوند. همچنین با وجود درآمد نفتی بالا، توسعه عادلانه‌ای در توزیع ثروت صورت نگرفته است.

عراق پس از حمله آمریکا به جای رشد، گرفتار یک زخم عمیق تاریخی شد. نه تنها وعده‌های اولیه مانند «آزادی»، «دموکراسی» یا «رشد اقتصادی» تحقق نیافت، بلکه عراق به میدان رقابت‌های منطقه‌ای، نفوذ ایران و آمریکا، و بستر پرورش تروریسم تبدیل شد.

رشد عراق، اگر هم رخ داده باشد، بیشتر شکلی و ناپایدار بوده و همچنان بر پایه نفت و وابسته به تحولات امنیتی است. بسیاری از مردم عراق، به‌ویژه نسل جوان، آینده‌ای روشن نمی‌بینند و موج مهاجرت همچنان ادامه دارد.

سوریه

مداخله نظامی آمریکا در سوریه از سال 2014 به بهانه مبارزه با داعش آغاز شد، در حالی که جنگ داخلی سوریه از سال 2011 با اعتراضات مردمی علیه حکومت بشار اسد شروع شده بود. آمریکا با تشکیل ائتلاف بین‌المللی، حملات هوایی علیه داعش را آغاز کرد و از برخی گروه‌های مخالف دولت اسد (به‌ویژه نیروهای دموکراتیک سوریه – SDF که عمدتاً متشکل از کردها بودند) حمایت مالی، نظامی و لجستیکی کرد. اما سؤال اینجاست: ورود آمریکا چه اثر مثبتی در سوریه داشت؟

پاسخ کوتاه این است: تأثیر مثبت، اگر هم بوده، محدود، متناقض، و در سایه آثار مخرب گسترده‌تر پنهان شده است. در ادامه، تحلیل دقیق‌تری ارائه می‌شود:

مهم‌ترین دستاورد مداخله آمریکا، عقب‌راندن و نابودی خلافت خودخوانده داعش در سوریه بود. این گروه تروریستی در سال 2014 شهر رقه را به عنوان پایتخت خود اعلام کرده بود و بخش‌هایی از شمال و شرق سوریه را در کنترل داشت. با پشتیبانی هوایی و زمینی آمریکا از نیروهای کرد (SDF)، داعش از بسیاری مناطق بیرون رانده شد. این اقدام، در ظاهر، یک دستاورد امنیتی بزرگ بود.

اما باید توجه داشت که داعش محصول بی‌ثباتی ناشی از جنگ و مداخلات خارجی بود—بنابراین آمریکا عملاً با یکی از پیامدهای غیرمستقیم سیاست‌های خودش در عراق و منطقه می‌جنگید.

آمریکا برای مقابله با داعش، گروه‌هایی را تقویت کرد که بعضاً فاقد مشروعیت ملی بودند یا از سوی ترکیه و دولت سوریه دشمن تلقی می‌شدند. حمایت گسترده از نیروهای کرد باعث شد که تنش بین آمریکا و ترکیه (عضو ناتو) بالا بگیرد و در عین حال، دولت اسد نیز این حمایت را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود دانست. نتیجه، تقسیم سوریه به مناطق نفوذ بود، نه صلح پایدار.

مداخله آمریکا نه‌تنها به پایان جنگ داخلی کمک نکرد، بلکه با پیچیده‌تر کردن معادله سیاسی و نظامی، باعث تداوم بحران شد. میلیون‌ها نفر آواره شدند، شهرهایی مثل رقه، دیرالزور و کوبانی ویران شدند، و بازسازی عملاً متوقف ماند. آمریکا بارها به بهانه مبارزه با تروریسم، زیرساخت‌ها را هدف قرار داد—از پالایشگاه‌های نفتی گرفته تا پل‌ها و ایستگاه‌های برق.

مداخله آمریکا اگرچه به تضعیف داعش کمک کرد، اما به صلح، بازسازی یا رشد سوریه منجر نشد. برعکس، ساختار حاکمیتی کشور فروپاشید، حاکمیت ملی زیر سوال رفت، در نهایت، سوریه‌ای که پیش از جنگ دارای نظام سلامت و آموزش نسبتاً کارآمد و ثبات نسبی بود، امروز به کشوری با اقتصاد نابودشده، میلیون‌ها آواره، و آینده‌ای مبهم تبدیل شده است. «مداخله» آمریکا نه برای مردم، بلکه برای مدیریت منافع ژئوپولیتیکی طراحی شده بود. رفتن اسد و آمدن جولانی نیز تغییر در بهبود سوریه ایجاد نکرد.

لیبی

حملات هوایی ناتو به رهبری آمریکا در سال ۲۰۱۱ برای سرنگونی قذافی. حضور آمریکا چه رشدی برای لیبی ایجاد کرد؟ پاسخ ساده و تلخ این است: هیچ رشدی. مداخله آمریکا و ناتو در لیبی نه‌تنها به دموکراسی یا ثبات نینجامید، بلکه کشور را به یکی از بی‌ثبات‌ترین و خشونت‌بارترین نقاط آفریقا تبدیل کرد. در ادامه، به بررسی دقیق‌تر این مداخله و پیامدهای آن می‌پردازیم:

در جریان «بهار عربی» و اعتراضات سال ۲۰۱۱ در لیبی، دولت‌های غربی به‌ویژه آمریکا، فرانسه و بریتانیا، مداخله نظامی را با استناد به اصل «مسئولیت حمایت» (Responsibility to Protect) آغاز کردند. آن‌ها ادعا کردند که قذافی قصد سرکوب خونین معترضان در بنغازی را دارد. به‌سرعت، مجوز شورای امنیت سازمان ملل برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع صادر شد و سپس حملات هوایی ناتو آغاز شد.

هدف اعلام‌شده، «حفاظت از غیرنظامیان» بود؛ اما در عمل، عملیات به سرنگونی رژیم قذافی منجر شد. معمر قذافی در اکتبر ۲۰۱۱ کشته شد—و از آن لحظه، دولت مرکزی لیبی نیز عملاً فروپاشید.

پس از قذافی، هیچ طرحی برای بازسازی سیاسی یا ایجاد نهادهای دموکراتیک ارائه نشد. آمریکا و ناتو بلافاصله پس از سرنگونی رژیم، لیبی را رها کردند. کشور به سرعت دچار خلأ قدرت شد، گروه‌های شبه‌نظامی و قبیله‌ای مسلح قدرت گرفتند و لیبی به میدان درگیری‌های داخلی، جنگ‌های نیابتی و قاچاق سلاح و انسان تبدیل شد.

امروز، بیش از یک دهه بعد از آن مداخله، لیبی دارای دو دولت موازی (یکی در طرابلس و دیگری در شرق کشور – بنغازی) است، هرکدام با حمایت کشورهایی متفاوت (ترکیه، روسیه، امارات، مصر و غیره)، و مردم درگیر ناامنی، فقر و بی‌ثباتی سیاسی هستند.

لیبی پیش از جنگ، یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت آفریقا بود و با وجود استبداد سیاسی، دارای درآمد بالا و خدمات عمومی نسبتاً توسعه‌یافته‌ای بود. پس از مداخله ناتو، تولید نفت بارها به دلیل درگیری‌ها متوقف شد. زیرساخت‌های نفت، برق، آموزش و بهداشت تخریب شده‌اند و ثروت نفت به جای بازسازی، به جیب شبه‌نظامیان، مزدوران خارجی و مافیای قاچاق رفته است.

در نبود دولت مرکزی، لیبی به یکی از اصلی‌ترین مسیرهای قاچاق انسان از آفریقا به اروپا تبدیل شد. گزارش‌های متعددی از بازار برده‌فروشی مهاجران آفریقایی در این کشور منتشر شده است. مداخله آمریکا و هم‌پیمانانش، عملاً زمینه‌ساز فاجعه‌ای انسانی شد که تا امروز ادامه دارد.

در پاسخ به این سؤال که حضور آمریکا چه رشدی برای لیبی ایجاد کرد، می‌توان گفت:

رشد نداشت، بلکه افول و سقوط به همراه آورد. نه دموکراسی، نه امنیت، نه بازسازی. تنها چیزی که برای لیبی باقی ماند، یک کشور تکه‌تکه‌شده، مردم ناامید، و صحنه رقابت قدرت‌های خارجی است.

جالب آن‌که باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۶ اعتراف کرد:"بدترین اشتباه دوران ریاست‌جمهوری‌ام، عدم برنامه‌ریزی برای لیبی پس از قذافی بود."این جمله، بهترین پاسخ به ادعای «مداخله بشر‌دوستانه» آمریکا در لیبی است.

 

اخبار تاپ حوادث

وبگردی