مظفر بقائی؛ چهره پیچیده‌ای از سیاست در تاریخ ایران

دو تاریخ ۲۵ و ۳۰ اردیبهشت به عنوان تاریخ تاسیس حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری مظفر بقائی شناخته می‌شود. جریانی که هم خود آن به عنوان یک تشکل سیاسی و هم رهبر آن، در میان عوامل تاثیرگذار در تحولات تاریخ معاصر قرار دارند. این حزب در سال ۱۳۵۹ منحل شد.

به گزارش فرارو، نام مظفر بقائی و حزب او در بعضی مقاطع تاریخی دوران پهلوی به خصوص اواخر دهه ۲۰ تا اواخر دهه ۳۰ به صورت جدی شنیده می‌شود. گفته می‌شود که این حزب از لحاظ ایدئولوژی، تشکیلات، فعالیت، انتشارات و اعضای آن برابر حزب توده بود. حزب دو شاخه اصلی با دو گرایش متفاوت بود. یک گروه انشعاب‌کنندگان از حزب توده و روشنفکران طبقه کارگر بودند که خلیلی ملکی رهبری آنان را بر عهده داشت. روشنفکران میانه‌رو و بازرگانان متوسط و کوچک نیز زیر پرچم بقائی جمع می‌شدند. روزنامه شاهد ترجمان ارگان اصلی حزب زحمتکشان بود که در مواقع توقیف، عطار به‌جای آن منتشر می‌شد. همچنین، مجله علم و زندگی بیان‌کننده دیدگاه نظری حزب بود. زحمتکشان حزبی سوسیال دموکرات‌ و خواهان دگرگونیهای سیاسی بود. در سیاست داخلی، از قانون اساسی و حکومت مشروطه سلطنتی حمایت می‌کرد و بر اصلاحات اساسی در روابط کارگر و کارفرما، ایجاد رفاه برای کارگران و توسعه صنایع سنگین تأکید داشت. در سیاست خارجی، خواهان مناسبات دوستانه با کلیه کشورها، براساس منشور ملل متحد، و مخالف هرگونه سلطه استعماری بود.

مرام سیاسی بنیانگذار

موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی درباره ورود بقائی به فعالیت سیاسی نوشته است: «با رواج فعالیت احزاب سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰، بقایی راه پیشرفت خود رادر فعالیت‌های حزبی یافت؛ از این رو بعد از عضویت و فعالیت در دو حزب اتحاد ملی و کار، وارد حزب دمکرات ایران به رهبری قوام‌السلطنه شد و توانست در آن حزب رشد کند، به طوری که در ۱۳۲۶ عضو هیئت سرّی تصفیه و دبیر حزب بود و به عنوان نامزد این حزب از کرمان به مجلس پانزدهم راه یافت. بقایی از دوستان علی زُهَری و عیسی سپهبدی از کارمندان سفارت فرانسه ، و حسن پاکروان رئیس بعدی ساواک و مادر فرانسویش امینه پاکروان بود. او با کمک اینان و حمایت سیاسی رضا حکمت (سردار فاخر) روزنامه شاهد را در ۱۳۲۶ تأسیس کرد و با بیان نظریات سیاسی خود در آن جریده، بر شهرت خود افزود.

در دوران نمایندگی مجلس، تا اسفند ۱۳۲۷، در جناح اکثریت بود و حتی از امضای ماده واحده‌ای دایر بر الغای قرارداد نفت جنوب خودداری کرد؛ اما پس از مدتی، به اقلیت مجلس پیوست و به استیضاح دولت ساعد پرداخت و با قرارداد گس‌-گلشائیان مخالفت کرد. وی در اعتراض به تقلبهای صورت گرفته در انتخابات مجلس شانزدهم، به همراه عده‌ای که سرشناس ترین آنها دکتر محمد مصدق بود، در دربار متحصن شد. هسته اولیه جبهه ملی ایران در تحصنی شکل گرفت که بقایی از بنیانگذاران آن بود و بعدها دبیر کل آن شد. او برای جلوگیری از تقلب در انتخابات، سازمان نظارت بر آزادی انتخابات را تشکیل داد. این سازمان بعد از انتخابات با عنوان سازمان نگهبان آزادی، که از جمله گروههای تشکیل دهنده جبهه ملی ایران بود، به فعالیت خود ادامه داد.

۵۴

بقایی با مخالفتهای سرسختانه با سپهبد رزم‌آرا و تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران و همچنین فعالیت مؤثر در ماجرای خانه سدان در تیر ۱۳۳۰ ش خود را به عنوان یکی از چهره‌‌های سیاسی کشور مطرح کرد. در همین دوران، او با خلیل ملکی به همکاری نزدیک پرداخت. پس از مدتی، ملکی به اتفاق هوادارانش به سازمان نگهبان آزادی پیوست و در اردیبهشت ۱۳۳۰ ش آن دو (بقایی و ملکی) حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کردند. این حزب پس از مدتی توانست در روشنفکران و کارگران نفوذ کند. هدف اصلی این حزب مقابله با نفوذ حزب توده بود، و مقابله این دو حزب حوادث خشونت‌آمیزی به بار آورد که در نهایت نهضت ملی ایران را تضعیف کرد.»

مردی با دوچهره

حسین آبادیان در مقدمه زندگینامه سیاسی بقائی (چاپ ۱۳۸۶) نوشته است: «یکی از علل پیچیدگیهای رفتار سیاسی بقائی این است که وی با جریانها، رجال سیاسی، نهادهای اطلاعاتی نظامی و غیر نظامی، روزنامه نگاران، هنرمندان و حتی باندهای سیاه مرتبط بوده و از هر کدام از آنان در راستای هدفی خاص بهره برده است. پس بدون شناخت این جریانها راه بر تحلیل شخصیت و رفتار سیاسی او بسته است. اما اگر تمام اطلاعات لازم در این زمینه هم به دست آیند، باز هم پیچیدگی رفتار او به قوت خود باقی است. علت در این نکته نهفته است که نظر و عمل بقائی در مقاطع مهمی از زندگی سیاسی او با هم تناقض دارند، کشف راز و رمز این تناقضها کلید ورود به هزار توی فعالیتهای او به شمار می‌آید. بقائی اغلب اوقات در مقام سخن چیزی را به زبان می‌آورد که آن سخن با رفتار عملی او تمایز و حتی همانطور که گفتیم تناقض داشت. چطور ممکن بود اجتماع نقیضین در شخصیتی سیاسی در لحظه‌ای واحد ظهور کند و از او شخصیتی شگفت‌انگیز خلق ننماید؟

n00003556-r-b-012

برای کسی که در مورد زندگی رجال سیاسی ایران و هر جای دیگر جهان تحقیق می‌کند، کشف تناقض در نظر و عمل یکی از مهمترین گامهاست؛ به‌عبارت بهتر وظیفه مورخ نشان دادن تناقضات موجود در امری تاریخی و یا شخصیتی سیاسی است. وجود تناقض در هر امری نشان از ظهور امری خلاف آمد و شکل گیری مقوله‌ای است خلاف عادت. برای یک انسان معمولی واکرد ساختن خویش به عنوان موجودی که حقیقتاً چیز دیگری است، امری است ناممکن؛ لیکن برای یک سیاستمدار حرفه‌ای این نخست گام عرصه سیاست است. بدون تردید بقائی مرد میدان این عرصه بود، او در مقاطع فراوانی از زندگی سیاسی اش، خویش را به گونه‌ای خاص معرفی می‌کرد؛ اما در نفس‌الامر و دنیای حقیقی چیز دیگری بود. کشف علل و عوامل و راز این رفتار نخستین گام در شناسائی کردار سیاسی دکتر مظفر بقائی است.»

بقائی و کودتای 28 مرداد

در مقالات و منابع مختلف می‌توان نقش‌آفرینی بقائی و حزب زحمتکشان ملت ایران را جستجو و آن‌ها را فهرست کرد. بیشترین جایی که نقش‌آفرینی بقائی به چشم می‌آید، موضوع سقوط دولت مصدق است. روزنامه سازندگی، ۲۶ آبان ۱۴۰۳ در سالگرد مرگ بقائی راجع به این دوران از زندگی او نوشت: «بقایی در جریان ملی کردن صنعت نفت یکی از امضاکنندگان طرح در مجلس بود اما پس از تشکیل حزب زحمتکشان سپس بروز اختلاف با خلیل ملکی در برخی نظراتش عقبگرد کرد و از سال ۱۳۳۱ حتی از مصدق هم دوری کرد. بقایی که در مخالفت با نظامی‌گری داخل حکومت پهلوی با مصدق هم‌داستان بود به یکباره تغییر عقیده داد و حتی در جریان کودتای ۲۸ مرداد، نقش زیادی در حمله به خانه مصدق داشت. برخی روایت‌ها نیز از دست داشتن او در قتل سرتیپ افشار طوس، رییس شهربانی دولت مصدق حکایت دارد اگرچه در نهایت، حمایت آیت‌الله کاشانی مانع اجرای حکم جلب او شد.»

در ادامه آمده است: «مظفر بقایی از راهی که رفت با عده‌ای به اختلاف برخورد می‌کرد و حتی پس از خوش خدمتی در جریان کودتای ۲۸ مرداد هم با فضل‌الله زاهدی اختلاف پیدا کرد و به زاهدان تبعید شد. حزب رستاخیز که با دستور محمدرضا شاه پهلوی تشکیل شد، همزمان با انتقاد نسبت به تک حزبی شدن کشور، اعلام کرد که به سلطنت وفادار است. زندگی زیگزاگ‌وار مظفر بقایی اما باعث شد که هیچ رجل سیاسی به او اعتماد نکند و حتی شاه هم به رغم خدماتی که برای او انجام داده بود به بقایی اعتماد نداشت. در تمام طول آن دوران اما بقایی در آرزوی منصب سیاسی به ویژه نخست‌وزیری ماند چراکه برای شاه هم رفتار سیاسی‌ او پیش‌بینی‌پذیر نبود.»

n00003556-r-b-007

مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی نیز در این حوزه می‌نویسد: «پس از کودتا، بقایی به علت ناکامی در تصدی سمت نخست‌وزیری، در مخالفت با زاهدی سخنانی گفت که باعث تبعید محترمانه وی به زاهدان شد. در 1339 ش، بقایی با شاه ملاقات کرد و شاه به وی اجازه داد که در انتخابات شرکت کند، اما با باطل شدن انتخابات به علت تقلب، نتوانست به مجلس راه یابد. بقایی به علت انتشار اعلامیه‌ای بر ضد دولت دستگیر و محاکمه شد، ولی در همه محاکمات تبرئه شد. وی در 1342 ش، فعالیت سیاسی مختصری آغاز و از دولت انتقادهای ملایمی کرد. ساواک برای پراکنده کردن صفوف مبارزان، با فعالیتهای بقایی مخالفت نمی‌کرد.

فعالیت حزب زحمتکشان، از 1350 ش، از سرگرفته شد، ولی این بار این حزب بیشتر به محفل دوستانه شبیه بود تا به سازمان سیاسی جدی. در دهه 1350 ش، بقایی با اعلام وفاداری به سلطنت و اصول قانون اساسی، از تشکیل حزب رستاخیز انتقاد کرد. همچنین در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، تظاهراتی ترتیب داد، ولی مورد توجه مبارزان مسلمان قرار نگرفت.»

زحمتکشان و انقلاب اسلامی

مقالات مربوط به دستگاه امنیتی و بر اساس اسناد موجود، ارتباط بقائی با دستگاه‌های اطلاعاتی خارجی، نظر او نسبت به نهضت اسلامی و همچنین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب را در برمی‌گیرد. در گزارشی مربوط به مرکز بررسی اسناد تاریخی، به نقل از کتاب مظفر بقائی به روایت اسناد آمده است: «در سند شماره 1829 / س ت، تاریخ 1 / 3 / 42 (همان، صفحات 116-117) از سکوت حزب و عدم همراهی با روحانیون انتقاد شده است. «اگر ما روز اول با روحانیون هم صدا شده اعلامیه در این مورد می‌دادیم، خوب بود ولی حالا با این نظری که بازاریان نسبت به دکتر بقایی دارند و او را با سازمان امنیت مرتبط می‌دانند، صلاح نیست که ما از روحانیون پشتیبانی کنیم.»

در ادامه سند مشاهده می‌کنیم که آنها به اصالت مبارزات روحانیون علیه رژیم معتقد نیستند بلکه ایشان را وابسته به فئودالها (اربابها)  معرفی کرده‌اند. این سند به وضوح جدایی میان روحانیون و مردم با حزب زحمتکشان را نشان داده است. در سند شماره 2901 / س ت، تاریخ 3 / 8 / 42 (همان، ص119) بار دیگر از سکوت حزب در قبال مبارزات مردمی به رهبری روحانیون و پیروزی قریب‌الوقوع آن‌ها انتقاد شده است. توجیهات فریدونی مسئول تشکیلات تهران در حوزه 22 اصناف در این باره جالب است. وی با طرح ادعاهایی گزاف، شخصیت و جایگاه مظفر بقایی را بسیار غیر واقعی و در مقام رهبر نهضت مردم ایران توصیف کرده است: «مقام رهبری صلاح را در این دیدند که فعلاً سکوت بنمایند. آقای دکتر بقایی با روحانیون در تماس بوده و هستند و آنها را رهبری می‌نمایند. این موضوع خیلی محرمانه است و من اجازه ندارم که تمام نکات آنرا بازگو کنم ولی همین قدر بدانیم که در مورد روحانیون، مقام رهبری نقش اساسی را بر عهده دارند و خط مشی آینده حزب بستگی به نظر ایشان دارد.» اما رابطه بقایی با روحانیت دروغی آشکار بود.»

در ادامه گزارش سازندگی آمده است: «در جریانات پیش از انقلاب با انقلابیون همراهی نکرد و همچنان با محمدرضا شاه پهلوی ارتباط داشت با اندیشه سلطنت مشروطه روزها را ادامه داد اما پس از انقلاب ایران هم سعی کرد در زمین سیاست بازی و به احزاب نفوذ کند. بقایی به راست‌ترین طیف سیاسی ایران نزدیک شد، با سیدحسن آیت رفیق شد و ایده‌هایی هم برای حکمرانی نظام داشت و گفته می‌شود که تاثیراتی هم در روند تهیه قانون اساسی داشته است.

NzU1MjIOGga1

اوایل انقلاب به همراه دوستانش به جرم توطئه علیه انقلاب بازداشت شد و چند ماه بعد با انتشار نواری، بازنشستگی‌اش از سیاست را اعلام کرد که به وصیت‌نامه‌اش شهرت یافت. از سال ۵۸ تا سال ۶۶ هم تلاش‌هایی برای نفوذ به بدنه قدرت داشت اما شایعات درباره نفوذی بودن او بالا گرفته بود و خروج بقایی از کشور بر این شایعات دامن زد تا اینکه فروردین سال ۱۳۶۶ به اتهام ارتباط با سازمان‌های جاسوسی و توطئه علیه جمهوری اسلامی روانه زندان شد و حدود ۸ ماه بعد در آبان ۶۶ از دنیا رفت.»

  • فیلم روایت جگرسوز یک پدر از زندگی با فرزندی خاص / دلتان کباب می شود !

اخبار تاپ حوادث

وبگردی