فیلم روایت زنی که در غم از دست دادن پدر و درد بارداری و کودکانش فرو رفت
حوادث رکنا:یک زن متولد سال ۶۲ با دلی پر از درد و خاطراتی تلخ، از روزهایی میگوید که خبر فوت پدرش در بحبوحه بارداریاش، زندگیاش را متلاشی کرد؛ روزهایی که نمیتوانست حتی برای بچههایش آرامش بخرد و غم و رنج بر تمام وجودش سایه انداخته بود.

به گزارش رکنا، من متولد سال ۶۲ هستم. مادرم هیچ وقت یادش نیست که من داشتم تولیدی پدرم میرفتم. توی اون روزها، من باردار بودم و تازه شنیدم پدرم فوت کرده. وقتی فهمیدم، یه ضربه سخت خوردم، انگار قلبم شکست. توی خونه خودمون بودم، دلم نمیاومد حتی چیزی بخورم، فقط نگران بچهها بودم که آسیبی نبینن.
نمیتونستم زندگی رو جمع کنم. تازه از مسافرت برگشته بودم و حتی نمیدونستم باید چی درست کنم برای غذا. همه چیز بهم ریخته بود. حس میکردم یه فشار خیلی شدید دارم، انگار همه چیز روی سرم خراب شده.
بچهها رو که میدیدم، دست میذاشتم روی بینیشون و با دهنم سعی میکردم آرامش بدم. اما قبلش اتفاقات بدی افتاده بود. حال جسمیام خوب نبود. یکی از بچهها دو ماهه بود، اون یکی یک ساله.
یک روز بچهها گریه کردن و من نمیفهمیدم چرا. بعد فهمیدم یکی از بچهها خونریزی کرده، از دماغش خون راه افتاده بود و انگار پاره شده بود. نوزاد کوچیکمون هم خیلی ضعیف شده بود.
از اون موقع تا الان، هنوز درباره اون روزها حرف میزنم و هنوز هم ناراحتم. هنوز زخمهای گذشته روی صورتم هست و دلم میخواد دوباره اون صورت کوچیک و بیگناه رو ببینم که هیچوقت نتونستم.
ارسال نظر