اختصاصی رکنا؛
فیلم لحظه سرقت 3 ثانیه گردنبند زن میانسال در خیابان مولوی تهران + گفتگو
رکنا: زن میانسالی که در همراهی با خواهرش برای خرید به خیابان مولوی تهران رفته بود، در عرض چند ثانیه قربانی یک زورگیری ناگهانی شد. موتورسوار ناشناسی با حرکتی ناگهانی گردنبند او را قاپید و متواری شد.

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، در جریان حادثهای که روز جمعه ۲۷ تیرماه در محدوده بین میدان قیام تا خیابان مصطفی خمینی (مسیر خیابان امام خمینی) رخ داد، موتورسوار ناشناسی با استفاده از خلأ لحظهای بین دو زن، اقدام به قاپیدن گردنبند یکی از آنها کرده و در کمتر از چند ثانیه متواری شد.
دختر این زن درباره جزئیات حادثه به رکنا گفت: این اتفاق روز جمعه ۲۷ تیرماه، بین ساعت 15:15رخ داد. مادرم همراه خالهام برای خرید به خیابان مولوی رفته بودند، دقیقاً بین میدان قیام و خیابان مصطفی خمینی، در راستهای که به خیابان مولوی میخورد. در حالی که مشغول خرید بودند، به گفته مادرم، ناگهان مردی با یک موتور تکسرنشین از روبهرو راه آنها را سد کرد.
او ادامه داد: در اون لحظه بین خالهم و مامانم یه فاصله کوچیک افتاده بود. این فاصله فرصت مناسبی برای اون موتورسوار بود. در عرض شاید 3ثانیه، یهو جلو اومد و گردنبند مادرم رو از گردنش کشید و فرار کرد.
همهچیز خیلی سریع اتفاق افتاد. حتی تو فیلم هم کاملاً مشخصه که چقدر بیمقدمه و برقآسا بود. فرصت هیچ واکنشی نبود.
وی با بیان اینکه فیلم دوربینهای مداربسته را در اختیار پلیس قرار دادهاند، افزود: ما بلافاصله موضوع را به پلیس اطلاع دادیم و شکایت ثبت کردیم.
گفتوگو با زن مالباخته در حادثه زورگیری خیابان مولوی
زن مالباخته در گفتوگو با خبرنگار رکنا درباره لحظه وقوع زورگیری گفت:زمانی که سارق به من نزدیک شد، اصلاً فکرش را نمیکردم که در این حد سریع گردنبندم را بقاپد. آنقدر این اتفاق ناگهانی و برقآسا رخ داد که در لحظه اول حتی متوجه سرقت نشدم. فقط وقتی برق گردنبند را در دستان سارق دیدم، فهمیدم که زنجیرم را از گردنم کشیده و برده است.
او ادامه داد:همان لحظه با پلیس تماس گرفتیم و شکایتمان را ثبت کردیم.
چند سال داری؟
49 سال
گردنبند شما چقدر ارزش داشت؟
حدود ۱۵ گرم طلا بود، تقریباً.
قبل از سرقت متوجه تعقیب یا مورد مشکوکی نشده بودید؟
نه، اصلاً. من خودم شاغلم و برای خرید وسایل مورد نیازم همیشه به همان خیابان میروم. اصلاً فکر نمیکردم چنین اتفاقی برای من هم بیفتد. برای همین هم هیچوقت خیلی به اطرافم دقت نمیکردم یا احساس خطر نمیکردم.
ارسال نظر