رکنا: طوبی ساقی / اگر به خاطر داشته باشید در قسمت های قبل خواندیم انیس خانم ،روز زایمانش به همراه ۲فرزندش و طاهره خانم (زن آقا رجب ) همسایه سرکوچه به طور مرموزانه ای غیب شان زد. زهرا خانم زن…
رکنا: طوبی ساقی / ماجرا از روز زایمان انیس خانم و مفقود شدن این زن و چند نفر دیگر در یک محله آغاز شد. زهرا خانم دست به کار شده بود تا برای رساندن زن زائو به بیمارستان یک ماشین کرایه کند. آن سال ها…
رکنا: ماجرا از روز زایمان انیس خانم و گم شدن این زن و چند نفر دیگر در یک.محله آغاز شد. زهرا خانم دست به کار شده بود تا برای رساندن زن زائو به بیمارستان یک ماشین کرایه کند. آن سال ها مثل این دوره…
رکنا: ماجرا از روز زایمان انیس خانم و گمشدن این زن و چند نفر دیگر در محل زندگی اش آغاز شد. زهرا خانم ،زن همسایه که از ناپدید شدن شوهرش و انیس خانم و دیگران دلهره داشت وقتی از زبان مادر شوهر خود قصه…
رکنا: کار کثیف سرایدار با معشوقه اش در حیاط پشتی مسجد منجر به واکنش شدید مردم شد.
حوادث رکنا: من تازه فهمیدم چه اشتباهی کرده ام و این که انگیزه زن همسایه از مداخله برای برهم زدن خوشبختی مان چه بوده، این موضوع برایم تجربه ای با ارزش بود تا به افراد غریبه اعتماد نکنم.
رکنا: ماجرا از آن جا آغاز شد که انیس خانم در روز زایمانش در حالی که دو پسرش و طاهره خانم (زن آقا رجب) در کنارش بودند و زمانی که زهرا خانم زن همسایه رفته بود از سر کوچه تاکسی بگیرد به طرز مرموزانه…
رکنا: ماجرا از آنجا آغاز شد که شوهر انیس خانم درست در روز زایمان همسرش غیب شد. زن همسایه که برای کمک به او آمده بود متوجه شد شوهر خودش هم غیب شده و زمانی که با طاهره خانم ،یکی دیگر از همسایه ها…
رکنا: مرد جوان که دراقدامی هولناک با پاشیدن بنزین، زن همسایه را زنده به آتش کشیده وگریخته بود، در کمتر از سه ساعت دستگیر شد.
رکنا: همسایهها صدای فریادهای کمکخواهی نیلوفر را شنیده و مقابل در خانه آمده بودند. اما من آنقدر عصبانی بودم که حتی صدای زنگ در را هم نشنیدم تا اینکه یکی از همسایهها از روی دیوار وارد خانه شد و من…
رکنا: پسر جوان وقتی برای پر کردن اوقات تنهاییاش با زن همسایه تماس گرفت، نمیدانست وارد منجلابی میشود که او را تا یک قدمی چوبه دار با خود میبرد.
رکنا: چند بار عرق های پیشانی ام را پاک کردم، صورتم سرخ شده بود، خجالت می کشیدم به زن همسایه بگویم دوباره برای قرض گرفتن کفش هایش آمده ام! با شرمندگی سرم را پایین انداختم و در حالی که به کفش های…