رکنا، اسمش «امید» بود، و نامش به او میآمد. پسربچهای افغانستانی، لاغر و آفتابسوخته، که صبحها تا بالای تپه ای در سعادت آباد تهران میرود با دستانی که بوی خاک میدهد و نگاهی که زمین را میفهمد.…