راز مدیران موفق: چگونه با 3 روش ساده انگیزه کارمندان خود را افزایش می دهند؟
رکنا: مدیران موفق با بهرهگیری از 3 اقدام کلیدی و ساده میتوانند انگیزه بیشتری به بهترین کارمندان خود بدهند و عملکرد تیمهایشان را به سطحی بالاتر ارتقا دهند.

به گزارش رکنا، یک پژوهش تازه از دانشگاه هاروارد نشان داده است که بسیاری از مدیران ، مفهوم واقعی «ایمنی روانی» را اشتباه متوجه میشوند و این اشتباه میتواند مانع از بهرهبرداری کامل از استعدادهای کارکنان شود.
بر اساس گزارش منتشر شده در این زمینه، در دنیای کسب و کار کنونی، مدیران همواره در جستجوی روشهایی هستند که بتوانند بهترین نتایج ممکن را از عملکرد تیمهای خود بهدست آورند. یکی از مفاهیمی که توجه بسیاری از مدیران را به خود جلب کرده، ایمنی روانی است. این اصطلاح که به تازگی اهمیت یافته، اغلب اشتباه درک میشود و همین امر باعث میشود که به درستی در محیطهای کاری اجرا نشود.
ایمنی روانی به این معناست که فضای کاری طوری ایجاد شود که کارمندان بتوانند بدون ترس از سرزنش یا مجازات، ایدههای خود را مطرح کنند، اشتباهات را بپذیرند و سوالات خود را بدون هراس مطرح نمایند. با این حال، برخی تحقیقات نشان میدهد که سوءتفاهم در اجرای این مفهوم، میتواند مانع از دستیابی به نتایج مورد انتظار گردد.
دو پژوهشگر برجسته، امی سی. ادمونسون از دانشکده کسبوکار هاروارد و میکائلا کریسی از دانشکده بهداشت عمومی همین دانشگاه، در یک مقاله تازه تأکید کردهاند که برای ساختن محیطی یادگیرنده و بهرهور، باید برداشتهای غلط درباره این مفهوم کنار گذاشته شود.
ایمنی روانی دقیقاً چه معنایی دارد؟
قبل از اجرای عملی این راهکارها، باید باورهای اشتباه درباره ایمنی روانی را کنار زد:-
ایمنی روانی، فقط «مهربانی» نیست.
بسیاری بر این باورند که اگر در محیط کار همه خوب و مهربان باشند، ایمنی روانی برقرار شده است. این دیدگاه کاملاً نادرست است. ممکن است برای رشد و پیشرفت، تعامل و حتی تضاد دیدگاهها اجتنابناپذیر باشد. اگر افراد تنها از روی «خوب بودن» بخواهند از انتقاد یا بیان واقعیت خودداری کنند، محیطی ایستا شکل خواهد گرفت.
-
ایمنی روانی تضمینی برای پذیرش همه ایدهها نیست.
وجود تضاد دیدگاهها در هر سازمان طبیعی است. ممکن نیست تمامی ایدهها اجرایی شوند. ایمنی روانی تضمین میکند که کارکنان بتوانند آزادانه ایدههای خود را مطرح کنند، اما نه اینکه تمامی نظرات الزاماً عملی شوند.
-
ایمنی روانی معادل امنیت شغلی نیست.
کارکنان نباید به خاطر ایدههای متفاوت یا اشتباهات کوچک، شغل خود را از دست بدهند. اما این به معنای تضمین شغل در هر شرایطی و بدون تلاش نیز نیست. اگر عملکرد نادرست توجیه شود، ایمنی روانی به ابزاری برای بیعملی تبدیل خواهد شد.
-
ایمنی روانی بهانهای برای ناکارآمدی نیست.
این مفهوم برای یادگیری، نوآوری و بهبود مستمر ایجاد شده است. وقتی افراد نتوانند ایده یا نگرانیهای خلاقانه خود را بگویند، تفکر گروهی یعنی اجبار به همنظری تصنعی به وجود میآید که جلوی خلاقیت و پیشرفت را میگیرد.
چرا نمیتوان ایمنی روانی را «اجبار کرد»؟
یکی از یافتههای مهم این پژوهش این است که ایمنی روانی را نمیتوان بهطور دستوری ایجاد کرد. این مفهوم باید به تدریج و با همکاری همه اعضای سازمان شکل بگیرد. درست مانند اعتماد، ایمنی روانی نیز باید ساخته شود، نه تحمیل.حتی اگر مدیران ارشد به اهمیت این موضوع باور داشته باشند، تا زمانی که تمامی سطوح، از مدیران میانی تا کارکنان، در ایجاد این فرهنگ مشارکت نکنند، نتیجه مطلوبی حاصل نمیشود.
سه روش ساده اما کلیدی مدیران برای انگیزه بخشی
ادمونسون و کریسی نشان دادهاند که مدیران موفق از سه روش کلیدی بهره میبرند تا بهترین عملکرد را از کارکنان خود بگیرند:-
تمرکز بر اهداف سازمانی
این مدیران به جای تأکید بر مفهوم ایمنی روانی، بر مأموریت و چشمانداز سازمان تمرکز میکنند. وقتی تکتک اعضای تیم بدانند چرا کار میکنند، به اهمیت نقش خود پی میبرند و انگیزه بیشتری پیدا میکنند.
-
ارتقای کیفیت گفتگوهای تیمی
کیفیت بحث و گفتگو در تیم، هم اثرگذار و هم تعیینکننده ایمنی روانی است. مدیران باید سوالات هدفمند بپرسند، بهدقت به صحبتهای کارکنان گوش دهند و به مکالمات جهت درستی بدهند. این امر، فضای تیمی را شفافتر و کارآمدتر میکند.
-
ایجاد ساختار بازخورد
ایمنی روانی تنها زمانی ماندگار خواهد بود که سازوکارهایی برای بازخورد مستمر وجود داشته باشد. جلسات جمعبندی هفتگی، گفتگوهای تیمی یا حتی جلسات غیررسمی آنلاین میتوانند کارکنان را ترغیب به اشتراک گذاشتن تجربیات و دغدغهها کنند.
چرا این موضوع اهمیت دارد؟
اجرای فرهنگ ایمنی روانی ممکن است آسان نباشد، اما تأثیر بلندمدت آن شگفتانگیز است. از افزایش نوآوری، کاهش فرسودگی شغلی گرفته تا نگهداشت کارکنان بااستعداد، همگی از دستاوردهای این فرهنگ هستند.شرکتهایی که فرهنگ ایمنی روانی در آنها حاکم است، با تغییرات سازگارتر و در رقابتهای جهانی موفقتر خواهند بود. بنابراین، مدیران موفق با تمرکز بر سه اصل ساده یعنی هدفگذاری شفاف، تقویت گفتگوهای صادقانه و ایجاد سیستمهای منظم بازخورد، محیطی پویا و یادگیرنده ایجاد میکنند که در آن تمامی کارکنان احساس ارزشمندی و شنوایی دارند.
ارسال نظر