سفر در زمان /  لحظه اعدام قطب زاده / با غرور تصور میکرد شوخی میکنیم ...سیگاری خواست و گفت دو رکعت نماز باید بخوانم ...
تبلیغات

به گزارش رکنا،قطب زاده به اوین منتقل شد..لاجوردی از او‌خواست در جمع منافقین سخنرانی کند..قطب زاده ادم قُد و لاتی بود برای خودش ..سرموضعش ایستاد اما راضی شد درباره کلیات استکبار سخنرانی کند..

منافقین تواب شعار می دادند

 جماران گل باران / قطب زاده تیر باران

نگرانی اقای ری شهری  و تیمش این بود اگر قطب زاده زود اعدام نشود دوستانش به دادگاه فشار می آورند و او‌ را ازاد می کنند و‌او‌هم به خارج می رود.

همان شب بعد از سخنرانی او را راهی بیخ دیوار کردند.

قطب زاده نمی دانست آن شب ، شب آخرش هست فکر می کرد داریم رکب می زنیم و شوخی می کنیم …سیگاری خواست و دود کرد و گفت میخواهد دو رکعت نماز بخواند…

تیم اجرایی تفنگ به دست آمدند و سرجایشان ایستادند ..یک نفر سوره  والعصر را با فرائت زیبایی خواند..چشم‌هایش را بستند..دویا سه منافق دیگر هم همراهش بودند…قطب زاده را وسط گذاشتند….حکمشان را خواندند و دستور اتش دادند..این اولین اعدامی بود که دیدم  ..

شاید تا یک هفته هر ازگاهی به آن صحنه فکر می کردم ..فردی با روحیه قطب زاده با آن امکانات مالی و رفاهی که داشت با آن قلدری و غرور، آن گردن کلفتی و ادعا، یک آن رفت بیخ دیوار وبا یک تیر کارش تمام شد..

منبع: موسسه پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای اندیشه و قلم

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی