پایان پرواز عقاب سرکرده فلج باند سرقت در تهران
حوادث رکنا: سارق سابقهدار که بعد از تصادف فلج شده بود، تصمیم گرفت سردسته باند سارقان شود.

به گزارش رکنا، چند روز قبل مأموران گشت کلانتری، به مرد جوانی که داخل خودروی پژو بود، مشکوک شدند. زمانی که شماره پلاک خودرو استعلام شد دریافتند که پلاک متعلق به یک خودروی پراید مسروقه است.
با این احتمال که سرنشین خودرو سارق است، مأموران به کمین نشسته و لحظاتی بعد متوجه شدند دو مرد نقابدار از خانهای در همان حوالی بیرون آمدند اما وقتی که قصد سوار شدن بر خودروی مشکوک را داشتند، مأموران وارد عمل شده و هر سه مرد را بازداشت کردند. در بازرسی بدنی از مردان جوان مقداری وسایل خانه مسروقه کشف شد.
با اعتراف متهمان به سرقت از خانهها، یکی از آنها گفت: «ما اعضای باند «عقاب» هستیم و به دستور او سرقت را انجام دادهایم. برایمان هم فرقی نمیکند چه چیزی سرقت کنیم؛ از طلا و جواهر گرفته تا عتیقه و تلویزیون. چون تمام این وسایل را عقاب از ما قبول میکند.»
با اطلاعاتی که سه سارق جوان در اختیار مأموران قرار دادند، پس از هماهنگیهای قضایی آنها راهی پاتوق عقاب شده و سرکرده باند را که مردی فلج بود، دستگیر کردند. عقاب در تحقیقات به جرم خود اعتراف کرد و به دستور بازپرس دادسرای سرقت در اختیار مأموران قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.»
سفارش سرقت
عقاب، سردسته باند سرقتهای سریالی خانه و اتومبیلهاست که خودش در یک سانحه رانندگی توانایی راه رفتن را از دست داده است.
از کی وارد کار سرقت شدی؟
سالها قبل در قهوهخانه نشسته بودیم و یکی از دوستانم از سرقتهایش و پولهایی که در این راه بدست آورده بود گفت و ما را وسوسه کرد. ما هم راهی سرقت شدیم و هر چند وقت یکبار هم بازداشت میشدیم و پس از تحمل حبس آزاد شده و دوباره سرقتها را انجام میدادیم.
با این وضعیت جسمی چطور سرقت میکردی؟
اوایل سالم بودم اما حدود یک سال قبل تصادف کردم و دیگر نتوانستم راه بروم. به همین دلیل تصمیم گرفتم سردسته باند سرقت شوم. خانهام را به پاتوق سارقان و معتادان تبدیل کردم. خیلی از معتادان که برای مصرف به پاتوق میآمدند پول نداشتند یا وسایل سرقتی با خودشان میآوردند که در ازای مواد مخدر، وسایل را در اختیارم قرار میدادند. من هم کم کم به این فکر افتادم که سردستگی آنها را به عهده بگیرم. به سارقان اتومبیل دستور سرقت میدادم و خودروهای سرقتی را در اختیار سارقان خانه قرار میدادم. یا اینکه به سارقان لوازم داخل خودرو دستور سرقت پلاک و وسایل داخل خودرو میدادم و پلاکهای سرقتی را در اختیار سارقان منزل قرار میدادم تا روی پلاک خودروهایشان قرار دهند. از طرفی به سارقان منزل میگفتم که هر چیز با ارزشی که بیاورند من از آنها میخرم. تقریباً باندها را بهم وصل کرده بودم و اینطوری سارقان هم راحتتر بودند و من سعی میکردم با قیمتی بالاتر از قیمت بازار از آنها خریداری کنم که مشتریام شوند و با شخص دیگری کار نکنند.
چرا به تو میگویند عقاب؟
برای اینکه بینیام کج بود و به قولی معروف بود به بینی عقابی. اوایل مرا مسخره میکردند و میگفتند بینی عقابی اما کم کم معروف شدم به عقاب.
-
شهرام لاسمی قلقلیِ محبوبِ برنامه عمو قناد: گرسنگی زیاد کشیدم بی صدا گریه می کردم! برای اینکه گرسنگی اذیتم نکنه میخوابیدم تا شب مادرم یک لقمه بهم غذا بده! افسرده شدم
ارسال نظر