شهادت 7 عضو خانواده اصفهانی با اصابت موشک به خودروهایشان وسط خیابان / ماهلین کوچولو در شکم مادرش شهید شد

به گزارش رکنا، نجمه و مسلم زندگی خود را در منطقه‌ای آرام به نام حبیب‌آباد اصفهان آغاز کرده بودند. اما نزدیکی به مناطق نظامی و فرودگاه باعث شد نجمه – که فرزندش را ۹ ماهه باردار بود – احساس خطر کند. آن‌ها تصمیم گرفتند برای مدتی از این شرایط دور شوند و به منطقه‌ای آرام‌تر، یعنی چادگان، بروند. سفرشان در روز یکشنبه آغاز شد، اما سه‌شنبه شب در مسیر بازگشت، خودرو آن‌ها هدف موشک‌های اسرائیل قرار گرفت و خانواده سه نفره‌شان – نجمه، مسلم و جنین ۹ ماهه – به شهادت رسیدند. نجمه، زنی که تنها ۲۹ سال سن داشت، هرگز فرصتی برای در آغوش گرفتن دخترش، ماهلین، پیدا نکرد.

نجمه، مادری که انتظار می‌کشید روزهای خوش به دنیا آمدن فرزندش را تجربه کند، هرگز به هدفش نرسید. به جای جشن تولد نوزاد، پیگر او همراه با همسر و فرزند ناهزاده‌اش به گلستان شهدا منتقل شد. زندگی ساده این خانواده در یک لحظه نابود شد.

ماهلین؛ فرزندی که هرگز به زندگی نرسید

زندگی ماهلین – دختر نجمه و مسلم – تنها ۳۶ هفته ادامه یافت. نجمه، که خانواده او را به نام زهرا صدا می‌زدند، امیدوار بود تا دو هفته دیگر دخترش را در آغوش بگیرد. اما حادثه‌ای تلخ به وقوع پیوست. مادر نجمه از آن روزها سخن می‌گوید و از اشتباه ثبت نام ماهلین در اعلامیه مرگشان گلایه می‌کند. او با اشک می‌گوید اگر جنگ نبود، زهرا و ماهلین می‌توانستند زندگی خود را کنار هم ادامه دهند.

نجمه در دنیای کوچک خود دیپلم خیاطی داشت و خانه‌دار بود، مسلم نیز به عنوان کارگر شهرداری مشغول به کار بود. این زوج حدود ۱۰ سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند. قرار بود زیبایی زندگی ساده‌شان با تولد ماهلین تکمیل شود، اما صدای جنگ همه رؤیاها را در هم شکست.

شهادت خانواده‌ای دوست؛ تراژدی خونین

همراهان نجمه و مسلم در این سفر، خانواده شریفی بودند؛ دوستان خانوادگی و همسایگان آن‌ها. خانواده شریفی، شامل دو فرزند نوجوان به نام‌های فاطمه و مجتبی، نیز در این حادثه به شهادت رسیدند. این مرگ دسته‌جمعی، جان ۷ نفر را در اوج جوانی گرفت. قرار بود پس از به دنیا آمدن ماهلین، تخت نجمه در خانه شریفی‌ها آماده شود تا از او و نوزادش مراقبت کنند. اما حادثه فرصت زندگی برای هیچ‌کدام باقی نگذاشت.

زهرا، دختر کوچکی که از پدر و مادر کهنسال و بیمار خود مراقبت می‌کرد، حالا دیگر نیست. مادر نجمه با صدای لرزان از داغ جدیدی که هنوز باورش نمی‌شود، می‌گوید: "نجمه فقط دخترم نبود، پرستار من بود." خانواده، مخصوصاً خواهر نجمه، شهادت او را غیرقابل باور می‌دانند و آن را داغی بسیار بزرگ که تحملش سخت است، توصیف می‌کنند.

اخبار تاپ حوادث

وبگردی