ناگفته های تلخ از خارج کردن شهدای 10 تا 12 ساله از آوار شهرک چمران تهران + عکس

به گزارش رکنا، تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان ایران، مهر داغ‌های بسیاری را به دل ما نشانده است که تا ابد در اذهان همه مردم باقی خواهد ماند.

در یکی از اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به ساختمانی ۱۴ طبقه در شهرک شهید چمران تهران حمله کرد. شهرک شهید چمران در محله نوبنیاد تهران قدمتی ۴۰ ساله دارد و متعلق به بنیاد تعاون و شرکت امور رفاهی کارکنان سازمان صنایع دفاع کشور است.

این شهرک از نخستین اماکنی بود که در بامداد روز جمعه، ۲۳ خرداد و در موج اول حملات رژیم صهیونیستی هدف قرار گرفته شد. از همان ساعت‌های ابتدایی عملیات امداد و نجات با کمک سگ‌های زنده‌یاب در ساختمان ۱۴ طبقه‌ای که ویران شده بود، آغاز شد، در تخریب این ساختمان، بیش از ۶۰ نفر از جمله ده‌ها کودک و نوزاد، به شهادت رسیدند.

احمد پوراندام متولد ۱۳۶۲ امدادگر جمعیت هلال‌احمر کشور و جزو اولین امدادگرانی است که برای کمک به مجروحان و بیرون کشیدن اجساد جانباختگان از ساختمان شهید چمران تهران که در اثر حمله متجاوزانه رژیم صهیونیستی تخریب و منفجر شده بود، حضور داشته است.

حمله اسرائیل به تهران (5)

چه شد که برای امدادرسانی به ساختمان شهید چمران رفتید؟

ما از همان لحظات اولیه حمله اسرائیل متجاوز به خاک کشورمان آماده‌باش بودیم؛ وقتی با من تماس گرفتند با چند تن از دیگر امدادگران به ساختمان شهید چمران اعزام شدیم تا کار امدادرسانی خود را شروع کنیم.

فرق عملیات آواربرداری و امدادگری ساختمان شهید چمران با بقیه امدادرسانی‌ها چه بود؟

همه چیز در هم بود، حجم زیادی از آوار جلوی چشمانمان بود؛ با دیگر امدادگران با هم هم‌قسم شدیم تا هر چقدر هم که کار آواربرداری سخت بود، باز هم تا لحظه آخر و پایان عملیات، پای کار بمانیم و ماندیم.

تا قبل از انجام عملیات در ساختمان شهید چمران که یک عملیات جنگی بود، در عملیات‌های زیادی از امدادرسانی در حوادث و بلایای طبیعی مثل وقوع سیل و زلزله تا امدادرسانی در سایر حوادث این چنینی حضور داشتم اما این فرق دارد؛ این عملیات‌ها جنگی است و من تا آن روز کودکان جنگ زده را فقط در تلویزیون دیده بودم که همیشه هم از دیدن جانباختن کودکان در جنگ مثل کودکان غزه، منقلب می‌شدم؛ در امدادرسانی آن روزها همه سختی‌های جنگی که اسرائیل در کشور ما راه انداخته را لمس کردم و از نزدیک دیدم.

در حالی تعداد زیادی کودک را از زیر آوار در ساختمان شهید چمران بیرون آوردیم که بعضی از پدر و مادرهای این کودکان خیره به دستهای ما بودند و مدام التماس می‌کردند که نشانه‌ای از فرزندشان پیدا کرده و تحویلشان بدهیم.

غم‌انگیزترین صحنه‌ای که در آواربرداری ساختمان شهید چمران دیدید چه بود؟

مادر یکی از کودکان شهید، خیلی بیقرار و نگران در نزدیکی ما حضور داشت؛ خودش هم گاهی سعی می‌کرد در کنارزدن آوارها کمک‌مان کند؛ در حین جابه‌جایی آوارها قبل از اینکه پیکر دخترش را پیدا کنیم، عروسک و چند تکه از اسباب‌بازی‌های او را پیدا کرد و مطمئن شد که دختر کوچکش هم در همان حوالی بوده است.

بعد از کلی جستجو و بعد از ۲ روز پیکر بی‌جان دخترک را پیدا کردیم و مادرش دیگر رمقی برای ناله و شیون نداشت و این صحنه خیلی برای منی که اولین نفر جسم زخم‌خورده او را دیدم، جگرسوز بود.

بسیاری از جانباختگان و شهدای ساختمان شهید چمران، کودکان ۱۲ _ ۱۰ ساله‌ای بودند که نه نظامی بودند و نه جنگنده‌ای داشتند و این موضوع سنگینی غم ماجرا را دو چندان می‌کند.

وضعیت اجساد کودکان و سایر شهدا در ساختمان شهید چمران به چه صورت بود؟

متاسفانه صحنه‌های بسیار تلخی از اجساد هنوز جلوی چشمانم مجسم و زنده است؛ حجم آوار زیاد بود؛ بعضی از پیکرها تکه تکه شده و اجزای بدن شهدا از هم جدا شده بود.

اگر پیکری هم مقداری سالم‌تر بود، شکستگی‌های فراوانی داشت؛ البته در مرحله آواربرداری ما هیچ‌کسی از آوار ساختمان شهید چمران زنده بیرون نیامد؛ اگر کسی هم زنده مانده بود، همان لحظات اولیه بعد از حادثه، توسط کسانی که اول به آنجا رسیده بودند یا اهالی که در محل انفجار با فاصله دورتری بوده و سالم مانده بودند، به اورژانس تحویل شده بودند.

صورت اجساد به سختی قابل شناسایی و تشخیص بودند؛ خیلی صحنه‌های بدی در آواربرداری و امدادرسانی ساختمان شهید چمران دیدم.

اولین صحنه‌ای که در ساختمان شهید چمران دیدید چه بود؟

جسد بی‌جان یک جوان ۲۵ ساله و یک دختربچه ۱۱_۱۰ ساله در یکی از واحدها که ظاهرا خواهر و برادر بودند و وضعیت خیلی بدی داشتند و خیلی وحشتناک فوت کرده بودند، اولین صحنه‌ای است که متاسفانه از آن روز سخت در ذهنم ماندگار شد.

من خودم هم ۲ فرزند پسر ۱۰ و ۲ ساله دارم؛ دیدن پیکر کودکان معصوم خیلی برایم غم‌انگیز و طاقت‌فرسا بود.

کودکان شهید

وضعیت ساختمان شهید چمران و محله در زمان انجام آواربرداری و عملیات امدادی شما چگونه بود؟

هر لحظه ممکن بود بمبی که عمل نکرده دوباره فعال شود و بقایای ساختمان فرو بریزد؛ شرایط خیلی سخت بود اما ما هم عهد کرده بودیم که کار را تمام کنیم؛ در زمان انجام عملیات حرفی از سختی کار نزدیم اما هر یک از ما در خلوت خودمان از سنگینی حادثه و تلخی آن خیلی اذیت می‌شدیم و چیزی بروز نمی‌دادیم تا روحیه‌مان خراب‌تر از چیزی که بود نشود.

البته ما هم مثل رزمندگان دفاع مقدس ۸ ساله که گاهی ماه‌ها خانواده خود را نمی‌دیدند؛ مگر چه فرقی با آن‌ها داریم؛ ما تا پای جان خودمان پای وطنمان ایران ایستاده‌ایم؛ درست مثل همان روزها که شهدا پیش از شهادت خود ایستادگی کردند.

شما به جز عملیات امدادرسانی و آواربرداری ساختمان شهید چمران، در کدام نقطه دیگر از تهران حضور داشتید؟

در نوبنیاد و ساختمان‌هایی که در آن محدوده مورد هجوم رژیم صهیونیستی قرار گرفته بودند هم به عنوان امدادگر حاضر بودم؛ پس از امدادرسانی در حادثه‌ای که در یکی از ساختمان‌های آن منطقه رخ داده بود، در حال برگشت بودیم که در همان محدوده دیدیم بیشتر از ۲۰ نفر از هموطنانمان در شرایط سختی در مترو نوبنیاد گیر افتاده بودند و همه جای آن محوطه را دود گرفته بود.

بلافاصله با دیگر همکاران امدادگرم به کمک آن‌ها رفتیم و بخشی از دیوار مترو را شکستیم و همه آن افراد گرفتار را نجات دادیم و زنده بیرون آوردیم.

کمک مردم در زمان امدادرسانی و آواربرداری عوامل هلال‌احمر باید چگونه باشد؟

مردم با دور شدن و فاصله گرفتن از محل حادثه و گوش دادن به حرف امدادگران، می‌توانند بزرگترین کمک را به ما داشته باشند؛ کار ما یک کار تخصصی است که ما با آموزش‌هایی که از سالها قبل دیده و تجربه‌ای که در عملیاتهای قبلی خود کسب کرده‌ایم می‌توانیم پیکر جانباختگان را از زیر آوار بیرون بیاوریم و در حین حال به نکات ایمنی هم عمل کنیم.

وبگردی