به گزارش رکنا، هر بار خواست نقش شکارچی را بازی کند خود طعمه شد و زخمی بر بدنش نشاند. روزی با دست فرمان دوستش از مسیر مدرسه خارج شد و به جاده خاکی زد و گرفتار انواع دردها همچون تحقیر، آزار و اذیت و اعتیاد شد. حالا بعد از ۹ سال با سبقت های ویرانگرش به جاده اصلی قانون برگشته تا نمره منفی های زندگی اش را یکی یکی پاک کند.

چطور شد سر از کمپ درآوردی؟

دو ماه است که به خاطر اعتیاد به مواد صنعتی در این مرکز هستم. پدرم زمانی که سن و سالی نداشتم سر رفیق بازی اش معتاد شد و به خاطر افراط در مصرف مواد به تزریق روی آورد. مادرم بعد از این اتفاق از پدرم جدا شد.

دبیرستانی بودم و بعد از مدرسه در خانه دوستانم دورهمی برگزار می کردیم. 16سال داشتم که یک روز دوستم از من خواست به اتفاق او و دو همکلاسی دیگرمان به تفریح برویم و من هم قبول کردم. دوستم به من سیگار تعارف کرد و بعد از چند پک زدن حالم بد شد اما برای این که پیش همکلاسی هایم کم نیاورم تا آخر ادامه دادم. این ماجرا ادامه داشت تا این که دوستم به جای سیگار، تریاک به من پیشنهاد داد. بار اول بعد از مصرف حالم خوب و همین وسوسه و لذت کاذب باعث شد به این کار ادامه دهم. معنی اعتیاد را اصلاً درک نمی‌کردم تا این که یک شب در دورهمی دوستانم شرکت نکردم و نصفه شب درد دست و پاهایم شروع شد و حالت عصبی به من دست داد، خبر نداشتم که چه بلایی سرم آمده است. صبح وقتی به خانه دوستم رفتم به جای مواد، الکل استفاده کردم و بابت آن حالم خیلی بد شد و موقع برگشت به خانه از شدت گیجی مقداری قرص خوردم و دیگر چیزی نفهمیدم. زمانی که به هوش آمدم دیدم روی تخت بیمارستان هستم و آن موقع بود که تازه متوجه اعتیادم شدم.

مادرت از اعتیادت خبر نداشت؟

مادرم از صبح تا شب سر کار می رفت و از طرفی نقش بازی و زمان رو به رو شدن با مادرم با عطرهای خوشبو بوی مواد را پنهان می کردم. مادرم اوایل فکر می کرد فقط سیگار یا گاهی اوقات نوشیدنی غیرمجاز مصرف می کنم و به خاطر همین تلاش کرد ازدواج کنم تا شاید سر به راه شوم. بعد از این اتفاق چون حامی و پدری بالای سرم نداشتم با یکی از خواستگارهایم بدون تشریفات خاصی ازدواج و بعد از آن هم ترک تحصیل کردم.

همسرت متوجه اعتیادت نشد؟

بعد از این که دوران نامزدی مان شروع شد مصرف موادم را کم کردم و به جای آن قرص مصرف می کردم. این ماجرا مدتی ادامه پیدا کرد تا این که روزی نامزدم به خاطر این که خانواده اش سابقه اعتیاد داشتند از رفتارهای غیرطبیعی من متوجه اعتیادم شد اما به رویم نیاورد و بعد از آن سرماخوردگی را بهانه کرد و از من خواست با هم مواد مصرف کنیم. بعد از این ماجرا رفته رفته با نامزدم به صورت تفننی مواد مصرف می کردیم.

چرا از نامزدت جدا شدی؟

یک سال از نامزدی مان نگذشته بود که سر لجبازی از نامزدم جدا شدم. چون اعتیاد داشتم ازدواج و همسرم را مانع بزرگی برای مصرف مواد به صورت آزادانه می پنداشتم برای همین بهانه گیری و بی اعصابی هایم شروع شد تا این که خانواده همسرم هم از دستم خسته و راضی به جدایی مان شدند. مادرم اصلاً توان ایستادگی در مقابلم را نداشت چون به خاطر مواد پرخاشگر و خشن شده بودم. بعد از جدا شدن از نامزدم با یک پسر غریبه هنگام مصرف مواد آشنا شدم و با هم دوست شدیم. دوستی بین من و پسر غریبه چند سال طول کشید و ابتدا قرار بود با هم ازدواج کنیم اما با مخالفت تند خانواده پسر برای ازدواج مان رو به رو شدیم و پسر عاشق نما بدون کوچک ترین ناراحتی در کمال تعجب من را کنار گذاشت و با یک دختر دیگر ازدواج کرد و بعد از آن هم آواره خیابان شدم.

بعد از این ماجرا چه کار کردی؟

به ناچار مدتی نزد خواهرم به تهران رفتم تا خودم را پیدا کنم. در همین گیر و دار مادرم با یک نفر دیگر ازدواج کرد. بعد از این اتفاق یک روز که به همراه خواهرم برای خرید وارد یک مغازه شدیم او برای سر کیسه کردن فروشنده خیلی زود سر صحبت را با او باز و از سیر تا پیاز زندگی ام را پیش او فاش کرد. دوباره در جاده یک طرفه عشق افتادم و پسر غریبه به بهانه ازدواج مدتی از من سوء استفاده کرد. بعد از مدتی دوستی با پسر غریبه متوجه شدم که او مواد صنعتی مصرف می کند و به بهانه نشئه سریع از من خواست به جای تریاک شیشه مصرف کنم.

از سر کنجکاوی او را همراهی کردم و لذت کاذب و همچنین گیرایی سریع آن باعث شد تغییر مصرف بدهم و روزگارم سیاه تر از قبل شد. به خاطر مصرف و هزینه بالای شیشه مجبور شدم همه پس اندازی را که البته از راه نامشروع به دست آورده بودم خرج مواد کنم. با ادامه این روند بهانه گیر شدم و بار دیگر بعد از گذشت مدتی از خانه پسر غریبه بیرون زدم و دوباره مهمان کوچه پس کوچه ها شدم. بعد از گذشت مدتی از آوارگی ام در خیابان ها با یک قاچاقچی مواد آشنا شدم که از همسرش جدا شده بود. اوایل نمی دانستم که کار اصلی اش چیست و بعد از چند روز زندگی کنار او متوجه شدم تولید کننده مواد صنعتی است. چون مواد به وفور در محل پیدا می شد در مصرف مواد خساست به خرج نمی دادم. صاحبخانه برای این که بتواند من را اسیر خودش کند مدام به من شیشه می داد تا دایم در توهم باشم. زمانی که توهم می زدم فکر می کردم همه دنبال من هستند و برای همین به جای دوری از مرد بزهکار بیشتر به او نزدیک می شدم و فکر می کردم او حامی من است. مرد قاچاقچی مدتی با ترساندن من و نقشه های شیطانی اش از من به عنوان طعمه استفاده کرد و برایش مواد جا به جا می کردم تا این که روزی در حین جا به جایی مواد صنعتی دستگیر شدم.

بعد از آزاد شدن از زندان چه کار کردی؟

بعد از آزاد شدن از زندان به شهرستان و زادگاهم برگشتم. مدتی پاک بودم تا این که دوباره یک روز بعد از مدت ها داخل خیابان پسر همسایه دوران نوجوانی ام را دیدم و یاد و خاطره دوران عشق و عاشقی افتادم و از شدت ناراحتی دوباره به مسیر بی انتهای اعتیاد برگشتم. بعد از این اتفاق مادرم تازه وارد ماجرا شد و خیلی تلاش کرد دستم را بگیرد و اعتیاد را ترک کنم اما چون دلم نمی خواست فایده ای نداشت. این ماجرا مدتی ادامه پیدا کرد تا این که خودم از در به دری و گرفتاری در دام مردان هوس ران خسته شدم و تصمیم گرفتم یک بار برای همیشه اعتیادم را کنار بگذارم و بعد از آن با اشتیاق پا در کمپ گذاشتم. روزهای ابتدایی خیلی به من سخت گذشت اما با اراده قوی و یادآوری روزهای تلخ گذشته دردها را تحمل کردم و الان چند ماه است که پاک شده ام و احساس سرزندگی می کنم. تصمیم گرفته ام بعد از خلاص شدن کامل از شر اعتیاد یک کار هنری را در پیش بگیرم و دور مواد را خط بکشم و یک زندگی آرام و به دور از دود را شروع کنم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

صدیقی

کدخبر: 551696 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟