پلیس فرشته نجات نوزاد و زن باردار شد / عملیات انسان دوستانه پلیس در برف و یخبندان
رکنا: نزدیک غروب ، دانه های برف یکی یکی در آسمان نمایان شدند. مرد کشاورز خوشحال بود و می گفت: برف ریز و آرام، می نشیند و ماندگار است.
به گزارش رکنا؛ حدس محمد درست بود و برف خیلی زود ، زمین را سفید پوش کرد . او و همسرش با انتظار تولد اولین فرزندشان از پنجره خانه به بیرون چشم دوخته و آرزوهای قشنگ شان را در دل مرور می کردند.
عقربه های ساعت ، آخر شب را نشان می دادند که حال زن جوان بد شد. محمد بلافاصله خودروی پرایدش را روشن و در حالی که مادر همسرش نیز آنها را همراهی می کرد از روستای شهن آباد شهرستان زاوه خراسان رضوی به راه افتادند تا خود را به بیمارستان تربت حیدریه برسانند.
در آن شب برفی ، مرد جوان دلهره عجیبی داشت ومی خواست هرچه سریع تر همسر 21 ساله خود را برای وضع حمل به مرکز درمانی برساند .
ساعت به یک شب رسیده بود که خودروی محمد درحوالی روستای" قلعه نی " به علت نقص فنی تسمه تایم خاموش شد و از حرکت بازایستاد.
مرد جوان با نگرانی به چهره همسر خود نگاهی کرد و از خودرو پیاده شد.دلش مثل سیر و سرکه می جوشید ؛ دست به آسمان بلند کرده بود و از خدا کمک می خواست.
مرد جوان در آن جاده فرعی کم تردد و هوای برفی، مثل پروانه ای دور خودرو می چرخید و هیچ کاری از دستش بر نمی آمد.
دل نگرانی او با دیدن وضعیت جسمی همسرش صد برابر شده بود . دقایقی پر از دلهره و ترس و اضطراب برای این خانواده سپری شد. برف همچنان می بارید.
ناگهان سوی چراغ روشن خودرویی از دور، نور امیدی در دل محمد روشن کرد. خودرو لحظه به لحظه نزدیک تر می شد.
محمد با دیدن خودروی گشت پاسگاه انتظامی " کاریزک ناگهانی " جلو رفت و با عجله گفت: " سلام جناب سروان ، حال همسرم خوب نیست.
ستوانیکم " غلامرضا خلیلی" با اطلاع از وضعیت زن جوان، بلافاصله با فرمانده انتظامی شهرستان زاوه تماس گرفت و برای کمک به این خانواده کسب تکلیف کرد.
سرهنگ " اکبر محمد زاده" دستور ویژه ای برای کمک به این خانواده صادر کرد.
زن جوان و مادرش به وسیله خودروی پلیس به راه افتادند و ساعت 2 بامداد بود که به بیمارستان تربت حیدریه رسیدند.
با احساس وظیفه شناسی افسر پلیس و سرباز"صیدمحمدخانی " که راننده خودروی پلیس بود و همچنین تلاش کادر پزشکی، زن جوان به موقع به مرکز درمانی رسید و نوزاد او چشم به دنیا گشود.
محمد با شماره تلفن افسرپلیس تماس گرفت و با بغض شادمانی از احساس مسئولیت و کمک پلیس تشکر کرد.
زن جوان و مادرش و محمد خاطره این حضور آرامش بخش و نجاتگر پلیس را در آن شب برفی هیچ گاه از یاد نخواهند برد و داستان زیبای آن را برای "کیان کوچولو " نیزتعریف خواهند کرد.
با آرزوی سلامتی و سعادت برای این خانواده عزیز .
نویسنده :غلامرضا تدینی راد - خراسان رضوی
ارسال نظر