او می گوید تو لیاقت واژه مادر را نداری چرا که ... زن 30 ساله در حالی که با ارائه حکم جلب از سوی همسر 60 ساله اش دستگیر شده بود با بیان این که از کارهای زشت ام بسیار پشیمانم و نگران فرزندم هستم، در تشریح سرگذشت خود، گفت: در مقطع دبیرستان تحصیل می کردم که با «کسری» دوست شدم. احساس می کردم خوشبختی من فقط در دستان اوست به همین دلیل هر روز رابطه ما بیشتر و نزدیک تر می شد تا جایی که دیگر به درس و مدرسه علاقه ای نشان نمی دادم و تمام فکر و ذهن ام کسری شده بود.

مدیر مدرسه بارها مادرم را دعوت کرد تا مرا از این کارها باز دارد اما من به دور از چشم پدر و مادرم به این رابطه خیابانی ادامه می دادم تا این که خواستگاری کسری با مخالفت خانواده ام روبه رو شد. من که احساس می کردم نیمه گم شده ام را یافته ام با رفتارها و حرکات تهدیدآمیز خانواده ام را مجبور کردم تا با ازدواج ما موافقت کنند. یک سال بعد از برگزاری مراسم عقد و با همه کدورت های خانواده و اطرافیانم زندگی مشترک با کسری را شروع کردم. تازه آن جا بود که فهمیدم گول ظاهر فریبنده و زبان چرب و نرم او را خورده ام. چراکه کسری به مواد مخدر Drugs اعتیاد داشت و مدتی پس از ازدواج به جرم Crime حمل مواد مخدر دستگیر و روانه زندان Prison شد.

دایم خودم را به خاطر این اشتباه بزرگ نفرین می کردم اما هیچ سودی نداشت جرم کسری سنگین بود و او به حبس ابد محکوم شد. در این میان یکی از آشنایان دور خانواده کسری که مردی کارخانه دار و پولدار بود، گاهی به من سر می زد و مشکلات مالی ام را برطرف می کرد. او وقتی وضعیت مرا این گونه دید پیشنهاد ازدواج داد. من هم که امیدی به آزادی Freedom کسری نداشتم و از سوی دیگر علاقه ام را نسبت به او از دست داده بودم با پیشنهاد آن مرد که 30 سال از من بزرگ تر بود، موافقت کردم چرا که خانواده ام را به خاطر کسری از دست داده بودم و دیگر هیچ حامی نداشتم. رفتارهای او قابل قیاس با کسری نبود و بیشتر از هزینه های زندگی ام نیز مرا حمایت می کرد. چند سال بعد صاحب فرزند پسری شدیم و زندگی خوبی را تجربه می کردم اما باز هم نیش و کنایه های اطرافیان آزارم می داد.

آن ها می گفتند با پدر بزرگ ازدواج کرده ای! اگرچه یک بار سرم به سنگ خورده بود و سعی می کردم به این حرف ها توجهی نکنم اما بالاخره یکی از دوستانم شماره همراه مرا به مرد غریبه ای داد و مرا وسوسه کرد با او دوست شوم. دوستم می گفت: شوهرت خیلی پیر شده و تو هنوز سن و سالی نداری که جوانی ات را پای او بسوزانی. این گونه بود که بعد از مدت ها رابطه تلگرامی با «رامبد» یک روز به منزل او رفتم و زندگی ام را تباه کردم. در حالی که همسرم زرنگ تر از این حرف ها بود و خیلی راحت مرا به دام انداخت. حالا هم به هیچ وجه حاضر به گذشت نیست اما ای کاش ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

تصاویری از خلوت من و شوهرم در اتاق خواب به دست جوان 19 ساله افتاده بود / مجبور شدم سرقرار بروم!

وقتی فهمیدم زنم با شوهر سابقش ارتباط پنهانی دارد از خود بی خود شدم! + عکس

عجیب ترین حکم دادگاه برای مردی که از سفر زنده برگشته بود!

این مرد یک روز بعد از اعدام بیگناهی اش ثابت شد + عکس

مردم روستا،«ترامپ» را بیرون انداختند! + عکس

شیرینکاری احمقانه یک دختر با نامزدش پلیس را شوکه کرد! + عکس

نقشه عجیب دختر دانشجوی تبریزی برای مردانی که دنبال ارتباط پنهانی بودند!

خلبان پرواز تهران یاسوج مجبور نبود پرواز کند

گفتگو با مرد عنکبوتی که به خانه یک قاضی تهرانی در طبقه پنجم دستبرد زد + فیلم و عکس بازسازی سرقت

فیلم وحشتناک از طوفان شدید شن در فهرج کرمان

شدت وزش طوفان شن جان شتر را در بیابان کرمان گرفت + فیلم

راز ارتباط های پنهانی المیرا زن شوهردار با همکار 27 ساله اش + عکس

دختر جوان با داماد خیالی عروسی کرد / پدربزرگش ساقدوش او شد! +عکس

خوش شانس ترین دختر 40 ساله دنیا + عکس

مردی در غرب تهران دستش را تا آرنج در کاسه دستشویی فرو برد +عکس

بعد از سربازی به خانه دختر آرزوهایم رفتم اما افسوس که دیر رسیدم و شب عروسی او بود

کدخبر: 367191 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟