عباس کیارستمی راوی جان و جهان ایرانی

دو سالی می شود که «ترک مزرعه» لواسان مردی را در آغوش کشیده است که دیدن راه ها و برف ها و سایه روشن ابر و خورشید و در نهایت جان ایرانی را با نگاهش به ما آموخت. ۱۴ تیرماه که از راه برسد، سفر بی پایان عباس کیارستمی وارد سومین سال می شود. به همین بهانه هشتم تیرماه درست در میانه سالروز تولد و مرگ او، برخی اهالی فرهنگ و هنر Art به روزنامه ایران آمدند تا ضمن تماشای مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» ساخته سیف الله صمدیان، از تاثیر مانای زندگی در قاب تصویرگری بگویند و بشنوند، که حالا نه در قاب مرگ، بلکه در قاب خاطره ها نشسته است.

۷۶ سال و ۱۴ + یک روز

مراسم با پیامی از داریوش مهرجویی آغاز می شود. او که به اجبار آلودگی های پایتخت، سکونت در شمال کشور را برگزیده به صورت ضمنی گلایه اش را از روند پیگیری پرونده پزشکی کیارستمی این گونه بیان می کند: «همچنان تسلیت می گویم به هنرمندان که چنین عزیزی را بی خود و بی جهت از دست دادند و گلایه می کنم از وزارت بهداشت که واکنش در حد انتظار را در پیگیری پرونده عباس کیارستمی نشان نداد.»

در آیین ابتدایی مراسم، پیش از نمایش مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه»، سازنده آن سیف الله صمدیان در سخنانی کوتاه درباره انتخاب این عنوان می گوید: «عباس آقا، ۷۶ سال و ۱۴ روز عمر کرد و این یک روز را هم من در کار خدا فضولی کردم و به عمرش افزودم؛ بابت آن یک روزی که از فرانسه به ایران آوردیمش به این قصد که این مرد هیچ وقت نخواست آن سوی مرز ایران را انتخاب کند چه برای کار و چه زندگی»

غوغای نگاهش

پس از نمایش مستند و پیش از گفت وگوی پرویز جاهد (منتقد سینما) و سیف الله صمدیان، نوبت به میهمانان می رسد تا در سخنانی کوتاه درباره کیارستمی و تصویرش در این مستند بگویند. مهناز افضلی (بازیگر و مستندساز) «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» را جزو بهترین مستند- پرتره ها عنوان می کند و می گوید:با دیدن آن به نگاهی تازه رسیده است و حالا به عینه می بیند که کیارستمی با رفتنش هم تاثیر گذار بوده؛ تاثیرگذاری مدام. کامبوزیا پرتوی (فیلمنامه نویس و کارگردان) از یافتن لوکیشن برای فیلم «خانه دوست کجاست» نقل خاطره می کند و با تاکید می گوید هنرمندی که جهان بینی دارد حرفی برای گفتن دارد. پری ملکی (آواز خوان) که می گوید دوستی ۳۰ ساله با این فیلمساز فقید دارد کیارستمی را یکی از شاهکارهای خلقت می نامد. هوشنگ کامکار (آهنگساز و مدرس موسیقی) «ده» را شاهکار کیارستمی می داند و می گوید که با «خانه دوست کجاست» زندگی کرده است. اسدالله امرایی (نویسنده و مترجم) از دیدارش با کیارستمی در مجله «تصویر» و همکاری اش در موسسه کارنامه و ترجمه هایی که هیچوقت حق انتشار نمی یافت نقل خاطره می کند. او با تعریف داستانی کوتاه به تشویق های کیارستمی پس از شنیدن ترجمه ای از ژان کوکتو اشاره می کند و به طنز می گوید: «تشویق های او آنقدر لذت داشت که به قول دوستان فی الواقع خودم از خودم خوشم آمد» بهروز گرانپایه (روزنامه نگار پیشکسوت) از روح ناآرام، جست وجوگر و آفریننده کیارستمی و از اهمیت تصویر در آثار او سخن می گوید: «ساختار سیال این مستند ناشی از شخصیت پویا و جست وجوگر عباس کیارستمی است و همچون آثار خود کیارستمی این مستند هم با زبان تصویر سخن می گوید. در سینمایی که سینمایش (تصویر) کم است و بیشتر قصه، روایت، کلام و ادبیات است و در حد قصه رادیویی است جای کیارستمی بیش از پیش خالی است» بهزاد شیشه گران (نقاش و گرافیست) نیز طی سخنانی، شاهکار ساختن از هیچ را از شاخصه های بارز کیارستمی عنوان می کند: «نگاهش به هر موضوعی که زوم می شد از آن یک حادثه Incident و اتفاق مهم می ساخت. در عالم نقاش ها می گوییم هنرمند Artist کسی است که از هیچ، چیز می سازد و کیارستمی بواقع هنرمند بود.»

اوج گرفتن در سرزمین موانع

بخش پایانی مراسم به گفت وگوی پرویز جاهد و سیف الله صمدیان اختصاص داشت. جاهد «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» را نزدیک ترین مستند به خصوصیات کیارستمی عنوان می کند: «ما اینجا کیارستمی را می بینیم با تمام دغدغه های هنری و زیبایی شناسی اش، از قابی که برای گرفتن تصویر یک سگ، یک درخت، یک جاده و… می بندد تا کارگردانی اردک و مرغابی ها و آدم ها.» او در ادامه درباره تجربه گرایی کیارستمی و رهایی ذهنش از تمام قالب ها و کلیشه ها توضیحاتی ارائه می کند و با اشاره به پلانی از مستند مربوط به ساخت تیتراژ «سربازهای جمعه» توسط کیارستمی می گوید: «او حتی کار با دوربین دیجیتال را تجربه کرد، کاری که هیچ کدام از فیلمسازان ما جرات نمی کردند به سراغش بروند. اینجا(اشاره به فیلم می کند) جناب کیمیایی را دیدید که چطور از کار کردن با دوربین دیجیتال توسط او به وجد آمده، شجاعت این تجربه ها در زمانه ای که آدم ها انکارتان می کنند کار ساده ای نیست» سیف الله صمدیان در بخشی از صحبت هایش در پاسخ به سوال پرویز جاهد مبنی بر اینکه از چه زمانی تصمیم گرفته از کیارستمی تصویر بگیرد می گوید که از کیارستمی مستندنگاری نکرده بلکه انسان معاصر دغدغه اش بوده است: «در دفتر مجله «تصویر» یک آبدارچی داشتیم به اسم «مش صفر» که فکر کنم سه برابر آقای کیارستمی از ایشان تصویر دارم. قصدم این است که بگویم من تصمیم نگرفتم از کیارستمی تصویر بگیرم ایشان یکی از زیباترین چهره های انسانی جلوی دوربین من بود ولی همیشه سعی کردم این دوربین برای کسی که ضد دوربین بود و از دوربین فرار Escape می کرد، مزاحمت ایجاد نکند.» او در ادامه می افزاید: «در چنین تجربه ای اگر به چشم یک سلبریتی به او نگاه کنید باخته اید، چرا که از او بت می سازید. امیر نادری بعد از دیدن فیلم در پوسان گفت که ترسم از این بود که از کیارستمی بت بسازی، خوشحالم که این اتفاق نیفتاده چرا که با این کار کیارستمی که در نظرم کوچک نمی شد اما تو از چشم می افتادی.» در بخش دیگر این مراسم جاهد با ارائه توضیحاتی درباره شاخصه سینمای کیارستمی با این عبارات سخنانش را به پایان می رساند: «کیارستمی شدن در این مملکت ساده نیست. وقتی توانایی های شما را حتی همکاران روشنفکر و مدعیان هنر نادیده می گیرند و نه تنها دستتان را نمی گیرند بلکه تا جایی که قدرت دارند موانع ایجاد می کنند. کیارستمی با وجود همه این موانع و انکارها خود را به قله سینمای جهان رساند اگر چه متاسفم که در ایران آنچنان که شایسته و سزاوارش بود قدرشناسی نشد.»

به بهانه نمایش مستند «۷۶ دقیقه و پانزده ثانیه با کیارستمی»

صمد و احضار روح بی قرار عباس!

حسین مسلم : دبیر گروه فرهنگی

صادقانه بگویم، کنجکاوی و ذوق تماشا جای خود، اما پیش از آنکه چراغ ها خاموش شود و فیلم به نمایش درآید، آتشی بر جان نداشتم. انتظارم «مستند پرتره»ای بود مثل بسیاری از مستند پرتره هایی که در این سال ها دیده بودم. گیریم، سوژه این یکی دردانه از دست رفته ای بوده چون عباس کیارستمی؛ که طبعاً بر جاذبه های فیلم بیفزاید. انتظار داشتم – به قول پرویز جاهد – تصاویری از کیارستمی به نمایش درآید و به تناوب نیز آدم هایی بیایند و بنشینند جلوی دوربین سیف الله صمدیان و درباره کیارستمی سخن بگویند. اما ضیافتی که صمد(صمدیان) با نام «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» برپا کرد و ما را پایش نشاند، کاری بود کارستان. بسیار فراتر از حد انتظار. سلوک بیش از سه دهه با عباس کیارستمی، در نهایت به ساخته شدن مستندی انجامیده که بی گمان زیباترین و شاعرانه ترین ادای دینی است که می شد در حق کیارستمی ادا کرد. قاب هایی به غایت واقعی، ملموس و در عین حال شاعرانه، بی هیچ ادا و اصولی و بی هیچ شعار و گنده گویی. مستندی که به روشنی نشان می دهد، یک هنرمند خلّاق چگونه با ساده ترین ایده ها و دم دست ترین مواد دست به آفرینش می زند و شاهکار خلق می کند.

روایت شاعرانه جان ایرانی

احمد مسجد جامعی : عضو شورای شهر

در مستند «روزی روزگاری در مراکش» عباس کیارستمی به افراد حاضر در کارگاهش می گوید ابزار زیاد تعیین کننده نیست و باید چگونه دیدن را یاد بگیرند. به تعبیر او آن چه تعیین کننده است نوع نگاه و چگونگی تحلیل آن است و آنچه شخصیت عباس کیارستمی را جذاب می کند همین جزئی نگری و نقطه عزیمت او یعنی جهان بینی و به تعبیر حافظ جان بینی است. این جهان بینی قراردادی نیست و با خواندن کتاب جهان بینی هم حاصل نمی شود بلکه محصول مجموعه نسبتی است که یک فرد با علوم و فرهنگ های مختلف برقرار می کند. کیارستمی فهم درستی از تاریخ و ادبیات و جغرافیا ایران دارد. او جهان ایرانی را می شناسد و روایتش روایت جهان ایرانی است؛ گاهی جسم ایران، گاهی طبیعت ایران و در ورای همه این ها جان ایرانی. آنچه کارهای او را جذاب می کند روایت شاعرانه جان ایرانی در قالب تصویر است. او این جهان بینی را بسط می دهد، از هر اتفاق به سادگی نمی گذرد، قناعت نمی کند و همان طور که در صحنه بال زدن مرغابی در این مستند می بینید آن را شخصاً تجربه می کند، این شخصی کردن مساله خیلی مهم است.

به دور از قضاوت Judgment قدرت ها

جواد مجابی : شاعر و نویسنده

هنرمندان، ادبا یا حتی روزنامه نگاران از آغاز یا در کنار حکومت ها بودند یا خلاف حکومت ها حرکت کردند. همیشه فکر می کردم که آیا راه سومی وجود دارد که یک فرد فراتر از تاثیر قدرت حاکم یا قدرت افکار عمومی یا قدرت های مختلفی که در جامعه وجود دارد به انسان، به تاریخ و جامعه و آنچه در این سیاره جریان دارد نگاه کند؟ و عباس کیارستمی توانست این کار را انجام دهد. او فراتر از قضاوت ها فقط به انسان، طبیعت، زندگی و دیدگاه های مترقی مدام فکر کرد و فیلم ساخت و با صراحت اما در کمال سادگی در لایه هایی زیرین کارش تفکر ایرانی را روایت کرد. او فرهنگ ایران را عمیقاً درک کرد و با این درک برای مملکت کاری کرد که افتخار آن همیشه برای سینمای ایران محفوظ است. او توانست برای سالهای سال نشان دهد که ظرفیت فیلم سازی در ایران تا کجا می تواند باشد. اگر چه بعد از کیارستمی فیلمسازانی مثل اصغر فرهادی Asghar Farhadi نشان دادند که هیچ گاه عرصه سینمای ایران از آدم های متفکر و مترقی خالی نمی ماند اما جای او همیشه خالی است.

شهامت خود بودن

الهام فخاری : عضو شورای شهر

عباس کیارستمی بیش از هرچیز آموزگار ماست در دلیری و شهامت خود بودن و شهامت خود زیستن؛ خود زیستن در پر تعارض ترین میانه خاورمیانه که در آن واحد هم کشش هست هم رانش، در آن واحد هم خواستن هست، هم فروکاستن، در آن واحد یک فرد ممکن است هم بلندمرتبگی را تجربه کند و هم نادیده گرفته شدن. این دلیری نه لزوماً حماسی و پر سر و صدا و پر خشم بلکه آن دلیری جویبار زلالی است که جاری و روان و پویا است. از سیف الله صمدیان سپاسگزارم که تمام این دقایق را برای ما به ارمغان آورد تا باور کنیم کیارستمی زنده است، پویاست و جاری است. ما در آخرین نما با کیارستمی ادامه می دهیم روایت او را، نماهایی که دیده، خواهیم دید و به دنبالش خواهیم گشت. ترانه ها و آواهایی که او شنیده را دنبال خواهیم کرد. در شورای شهر تلاش خواهیم کرد تا خشونت شهر و آنچه که آن را ناآرام و آلوده کرده کم کنیم. به امید روزی که این شورا نمایندگان دقیق تر و واقعی تر از همه بخش های جامعه بویژه اهل هنر داشته باشد.

کیارستمی بودن

فرشته طائرپور : تهیه کننده و فیلمنامه نویس

با «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» دوباره به یادم آمد که عباس کیارستمی از همان جاده هایی رد می شد که ما از آن رد می شویم، به همان منظره هایی نظاره می شد که ما به آن نگاه می کنیم، به همان درخت هایی توجه می کرد که ما از جلوی آن عبور می کنیم و در همین هاست که فرق او و همه ما معلوم می شود. او از هر چیز کوچکی به وجد می آمد، به آن توجه می کرد و نگاه شاعرانه داشت و این گونه خود را در تاریخ سینمای جهان ماندگار می کرد. نمی گویم همه ما این قدرت را داریم ولی می توانیم حداقل مثل او به زندگی نگاه کنیم. هر کاری که انجام می داد با اشتیاق و لذت بود. حتی آشپزی و پختن یک کوکوی ساده را با لذت انجام می داد و به خاطر همین بود که هر چه می ساخت لذت بخش بود. دستت درد نکند آقا صمد (سیف الله صمدیان) سبک فیلمت شیبه سبک فیلم های کیارستمی بود و من هنوز ندیدم کسی را شیبه کیارستمی که اینقدر دلنشین، با طمانینه و واقع گرا چیزی را ثبت کند و یک اتفاق کوچک را تبدیل به یک اتفاق بزرگ کند.

یک قدم پیش از فلاسفه

اکبر عالمی : منتقد و مدرس سینما

ژان کوکتو هنرشناس فرانسوی می گفت سینما Cinema را هنر نمی شناسم تا زمانی که تمام ابزار آن به سهولت قلم، قلم مو و بوم نقاشی در اختیار همگان قرار بگیرد. با آمدن دوربین دیجیتال کیارستمی عمر این آرزوی ژان کوکتو را محقق شده دید؛ اینکه ابزار سینما به سهولت یک قلم مو در اختیار همگان قرار بگیرد. اما سینما فراتر از این ها به جهان بینی نیاز دارد آنقدر که فلاسفه یک قدم پشت سر کارگردانان تراز اول یا شانه به شانه آنها قدم بر می دارند. کیارستمی در کلاس درس به شاگردانش می گفت شما هم بدون اینکه در رشته سینما تحصیل کرده باشید می توانید با یک دوربین قد قوطی سیگار فیلم بسازید به شرط آنکه جهان بینی و خرد داشته باشید. هنر ارزشمند پا به پای فلسفه و اندیشه و خرد باید هر روز قد بکشد. یعنی دو روز یک فیلمساز یا دانشجوی رشته هنر هرگز نباید شکل هم باشد. دوست داشتنی تر از همه این ها کیارستمی آدم کسی نبود، هرگز! به هیچ کس تملق نگفت، به سیاست و حزب علاقه نداشت؛ یک هنرمند کاملاً مستقل، اندیشمند و خلاق و ماندگار بود برای تاریخ هنر ایران زمین.

 

لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟