مدرک غیرقابل انکار (داستانک)
رکنا: دزد بدشانس نمیدانست مدرکی که در حال ارتکاب جرم از خود برجا میگذارد، آنقدر محکم و جدی است که هیچوقت راهی برای انکار باقی نخواهد گذاشت.
آن روز خسته به نظر میرسید، دل و دماغ نداشت. زندگیاش در شرایط بدی قرار گرفته بود. مدتها بود که نتوانسته بود یک مورد خوب را شناسایی کند و زندگیاش را در شرایط بهتری قرار دهد.
همسرش قهر کرده بود حالا که قرار بود برای آشتی برود باید حتما هدیهای خوب برای او میخرید و به خانه پدرزنش میرفت.
پدرزنش مردی مادی بود و باعث شده بود که با زیادهخواهیهایش او به این راه کشیده شود. پای در راهی گذاشته بود که دیگر امکان برگشت از آن را نداشت. با خودش فکر کرد این بار هم دزدی کوچکی میکند و پس از آن دیگر هیچوقت دور کار خلاف نمیرود. میدانست که باید هر طور شده همسرش را با شرایط جدید آشنا کند و از او بخواهد بیشتر صبوری کند.
قدمزنان به محوطه پارک رسید. دیدن خانوادهای که باشادمانی دور هم جمع شده بودند و در حال عکس گرفتن بودند، حس خوبی را به او داد از ظاهرشان معلوم بود که وضع مالی خوبی دارند.
آنها را زیر نظر گرفته بود و تعقیبشان میکرد، میدانست که تا رسیدنشان به نقاط دیگر پارک فرصت این را دارد که به هدفش برسد. هدفی که سایه تلخ قهر و جدایی را از زندگیاش دور میکرد.
آن طرف پارک کنار یک درخت پر از شکوفه دوباره جمع شدند. دوربین را روی سکویی روبهرویشان گذاشتند. میخواستند دستهجمعی عکس یادگاری بگیرند. آنقدر مشغول بودند که حواسشان به کیفهای پول و تلفنهای همراهشان نبود. در یک لحظه از فرصت استفاده کرد با شتاب خودش را نزدیک نیمکت رساند؛ نیمکتی که پشت آنها قرار گرفته بود.
هنوز صدای خندهشان به گوش میرسید که از آنها دور شد.
یک نفس تا آن طرف پارک دویده بود. روی نیمکتی نشسته بود و در حال خوردن آبمیوه بود که یک دفعه سنگینی دستی را روی شانهاش حس کرد.
ـ آقا این کیف مال شماست؟
یکه خورده بود.
چی؟ منظورتون چیه؟ کیف همسرم است رفته دست و صورتش را بشوید.
وقتی مامور پارک عکس گرفته شده در دوربین دیجیتال خانواده ثروتمند را به او نشان داد متوجه سرقت ناشیانهاش شد. در کادر عکس قرار گرفته و عکس در هنگام سرقت ثبت شده بود
ارسال نظر