کابوس شبانه جوان پشت کنکوری با روح دوستش

کلا شاگرد اول مدرسه بود و بعضی معلم‌ها باور داشتن اون از نظر ذهنی با بقیه بچه‌های مدرسه تفاوت داره و بچه‌ها هم این قضیه رو قبول داشتن و به خاطر همین هم سر جلسات امتحان، همه سعی می‌کردن پشت میزی بشینن که به میز اون نزدیک‌تره، اما اون زمان امتحانات رفتارش به کلی تغییر کرد و دوست نداشت کسی از روی برگه‌اش تقلب کنه.

این جریان برای همه‌مون عجیب و باورنکردنی بود، چون توی هیچ موردی رفتارش به این شکل نبود. مثلا اگه برای خودش ساندویچی می‌آورد، بیشترش رو می‌داد به ماها یا اینکه اگه به خاطر اشتباه یا شیطنت یکی از بچه‌ها، بقیه رو تنبیه می‌کردن، امکان نداشت صداش دربیاد و کسی رو لو بده، حتی یک بار دو نمره از همه کلاس کم کردن و اون با اینکه می‌دونست قضیه زیر سر منه، اما حرفی نزد و به خاطر همین بچه‌ها دوستش داشتن و وقتی توی اون تصادف برای همیشه از دستش دادیم، باور کردنش برامون کار خیلی سختی بود، اما یک سال بعد از تموم شدن مدرسه‌ام، زمانی که داشتم خودم رو برای کنکور آماده می‌کردم، سر و کله‌اش پیدا شد و تقریبا هر شب می‌اومد به خوابم و توی رویا مشکلات درسی‌ام رو برطرف می‌کرد.

این جریان فوق‌العاده عجیب و غیرمنطقی به نظر می‌اومد، اما هر بار که توی خواب چیزی رو بهم یاد می‌داد، وقتی بیدار می‌شدم، در اوج ناباوری می‌دیدم اون قسمت از درس رو که بهم یاد داده بود رو یاد گرفتم و دیگه توش مشکلی ندارم.

دو، سه ماه دیگه که گذشت، دیگه حتی لازم نبود بخوابم تا ببینمش و توی بیداری هم مدام صداش توی گوشم بود و توی درس‌ها راهنمایی‌ام می‌کرد. درباره این موضوع با هیچکس حرفی نمی‌زدم، چون می‌دونستم باور نمی‌کنن و امکان داشت خیال کنن که عقلم رو از دست دادم.

البته بعد از امتحان کنکور بالاخره این اتفاق افتاد و از همون روز اینجا بستری‌ام کردن و روزی نیم‌کیلو دارو بهم میدن تا شاید حالم کمی بهتر بشه. جریان از این قرار بود که روز کنکور، مثل همیشه صداش توی گوشم بود و تقریبا تمام سوالات رو اون جواب می‌داد و فقط بهم می‌گفت که کدوم گزینه رو علامت بزنم. من هم با خوشحالی دونه به دونه سوالات را جواب دادم و برگه‌ام رو زودتر از همه تحویل دادم به یکی از مراقب‌ها، اما از همون لحظه که برگه‌ام رو تحویل دادم، صدای حرف زدن دوستم تبدیل شد به خنده‌های بلند و شیطانی و اونجا بود که یادم اومد موقع امتحانات رفتارش تغییر می‌کرد و الان هم با اینکه دو سال از اون امتحان می‌گذره، اما هنوز صدای خنده‌های وحشتناکش توی گوشمه و انگار سال به سال صداش داره شدیدتر میشه. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

کاوه . م راد

کدخبر: 585304 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟