زن 27 ساله که با چهره ای نادم و هزاران اما و اگر پا به کلانتری گذاشته بود تا در پناه قانون Law قرار بگیرد در حالی که بیان می کرد همسرم لوازم زندگی ام را به مکان نامعلومی برده است و مرا تهدید به طلاق توافقی می کند، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری 24 میرزا کوچک خان مشهد گفت: وقتی پدرم فوت کرد مادرم با فروش خانه پدری، یک واحد آپارتمان خرید تا مقداری از پول فروش خانه را برای تحصیل من و دو خواهر دیگرم هزینه کند. این درحالی بود که خواهر بزرگ ترم ترک تحصیل کرد اما من وارد دانشگاه شدم.
حدود دو سال از سکونتمان در واحد آپارتمانی می گذشت که روزی همسایه طبقه دوم واسطه خواستگاری از من شد. اگرچه خیلی دوست داشتم به تحصیلاتم ادامه بدهم اما نمی دانم با چه انگیزه ای تصمیم به ازدواج گرفتم درحالی که هنوز خواهر بزرگ ترم مجرد بود. شب خواستگاری جوانی که 13 سال از من بزرگ تر بود، به همراه زنی به خواستگاری ام آمد و این گونه قرار و مدارهای ازدواج گذاشته شد. هنوز یک هفته بیشتر از مراسم عقدکنان نمی گذشت که فهمیدم همسرم قبلا ازدواج کرده و همسرش را طلاق داده است.
صادق هم این موضوع را انکار نکرد و مدعی شد سه ماه بعد از عقد همسرش از او طلاق گرفته است. وقتی این پنهان کاری بزرگ همسرم فاش شد دیگر اعتمادم را از دست دادم و به تحقیق درباره او پرداختم.
آن جا بود که فهمیدم صادق مردی معتاد Addicted و سابقه دار است که با زنان غریبه نیز ارتباط شیطانی دارد و تازه فهمیدم زنی که به همراه او به خواستگاری ام آمده بود، زن مطلقه ای است که با همسرم ارتباط داشت. هر روز پنهان کاری های همسرم بیشتر فاش می شد تا جایی که فهمیدم همسر سابق او نیز به خاطر همین خلافکاری ها از او طلاق گرفته است.
با وجود این من هم در اشتباهی بزرگ تر همه این مسائل را از مادرم پنهان کردم تا دچار نگرانی نشود و از سوی دیگر احتمال می دادم شاید بتوانم صادق را به مسیر درست زندگی بازگردانم به همین خاطر همه چیز را فراموش کردم و به زندگی با او ادامه دادم ولی همسرم دست از ارتباط با زنان غریبه برنداشت تا جایی که این ارتباطات شیطانی او به طرف نزدیکانم نیز کشیده شد.
او با خودرو مسافرکشی می کرد و حتی هنگامی که زنی سوار خودرواش بود پاسخ تلفن هایم را نمی داد. پدر و مادر صادق و برادر بزرگش نیز طلاق گرفته بودند و این موضوع در خانواده آن ها شایع بود اما من از تنهایی و بی کسی دختر کوچکم می ترسیدم. درگیری های ما هر روز شدت می گرفت تا این که من دست دخترم را گرفتم و به خانه مادرم رفتم.
در همین روزها صادق نیز با همدستی برادرانش وسایل خانه ام را به مکان نامعلومی برده و تهدیدم می کند که با گذشت از حق و حقوقم به صورت توافقی از او جدا شوم. او می گوید تو چیزی کم نداری ولی به حرف من گوش نمی کنی در حالی که زنان غریبه به من «چشم» می گویند و فهمیده هستند! کاش او فقط معتاد بود و با زنان دیگر ارتباط نداشت و این گونه آینده دخترم در تاریکی قرار نمی گرفت.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

بویینگ در فرودگاه مهرآباد گرفتار توفان شد!+ فیلم عجیب

فریب خنده دار دختران زیبا از سوی مرد قوی هیکل + عکس

چینی ها و کره ای ها هم با خودروهایشان از ایران خواهند رفت!

خانم سر آشپز روس حق سکوت گرفت تا راز شیطانی سر مربی آرژانتین را لو ندهد +عکس

کار عجیب پسر کوچولوی گرسنه / او عکس مرغ سوخاری را لیس زد! +عکس

ادعاهای عجیب قاتل ندای 6 ساله مشهدی در دادگاه +عکس

حمله مشکوک مرد غریبه به تازه عروس و داماد در خانه شان + عکس

دستگیری عروس خائن به خاطر قتل پدر شوهرش یافت آباد تهران

عشق، جوان مسیحی را از روسیه به رشت کشاند و مسلمان کرد +تصاویر

شلیک های هولناک به پلیس برای فراری دادن برادر زندانی

حمله به یک خانه در تهران به خاطر متلک ناموسی به یک زن + عکس

آخرین پیامک عجیب مرد مشهدی به زن جوان قبل از مرگ مشکوک

مهریه 500 سکه ای داماد را به دردسر بزرگی انداخت!

گفتگو با دکتر دانشی که همسر و 2 فرزندش را در سقوط هواپیمای یاسوج از دست داد + عکس

نوعروس بودم که فهمیدم شوهرم با زن بیوه ای که دوست است به خواستگاری ام آمده بود!

این پدر و پسر وارد ایران شدند تا توریست ها خارجی را به دام بیندازند+ عکس و فیلم گفتگو

آخرین خبر از پرونده «پزشک تبریزی»

 

کدخبر: 388172 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟